×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.  اخبار منتشر شده : 7 خبر

دختر - رابطه نامشروع زن جوان با دوست شوهرش به جنایت ختم شد -

حدود 3 ماه قبل اشتباه کردم و با پسر همسایه مان که جوان 22 ساله ای به نام محسن بود رابطه برقرار کردم. محسن با همسرم دوست بود و بیشتر اوقاتش را با او سپری می کرد

به گزارش ندای گیلان، زن 33 ساله ای که به اتهام ارتکاب یک جنایت فجیع دستگیر شده بود در حالی که وانمود می کرد تنها با مقتول ارتباط پنهانی داشته و در قتل او دخالتی ندارد به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به مشاور کلانتری بانوان گفت: در یکی از شهرک های حاشیه شهر زندگی می کردیم و من تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و پس از آن دیگر ادامه تحصیل ندادم. 16 ساله بودم که عمه ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد. «اکبر» در بازار دام فروشان دلالی می کرد و وضعیت مالی خوبی نداشت در عین حال و به خاطر روابط فامیلی، ما با یکدیگر ازدواج کردیم اما برای آن که از نظر مالی در تنگنای بیشتری قرار نگیریم من هم به کارگری در منازل مردم مشغول شدم و با انجام امور خدماتی و نظافتی سعی می کردم کمک خرجی برای خانواده ام باشم اما پس از چند سال انجام کارهای سخت به بیماری روماتیسم دچار شدم و دیگر نتوانستم در منازل مردم کار کنم این بود که با اندوخته اندکی که داشتیم مغازه خواربار فروشی کوچکی را در محل زندگی مان باز کردیم و به صورت نوبتی به اتفاق همسرم در آن کار می کردیم در این مدت صاحب 3 فرزند شده بودم اما با وجود 15 سال زندگی مشترک هیچ گونه مهر و محبتی از همسرم ندیدم او همواره مرا سرزنش می کرد که زیبایی و قیافه خوبی ندارم وقتی زیبایی های ظاهری زنان دیگر را به رخم می کشید خیلی رنج می بردم اما پاسخی هم در این باره نداشتم همسرم مردی هوس باز بود و سعی می کرد با زنان خیابانی ارتباط برقرار کند او حتی زمانی که در خواربار فروشی مشغول کار بود باز هم چشم چرانی می کرد تا این که حدود 3 ماه قبل اشتباه کردم و با پسر همسایه مان که جوان 22 ساله ای به نام محسن بود رابطه برقرار کردم. محسن با همسرم دوست بود و بیشتر اوقاتش را با او سپری می کرد من و محسن به صورت تلفنی در ارتباط بودیم و برای یکدیگر پیام های عاشقانه ارسال می کردیم می خواستم با این کار از همسرم انتقام بگیرم و به او بفهمانم که من هم می توانم با فردی بهتر و کم سن و سال تر از او ارتباط داشته باشم از سوی دیگر محسن عاشق دختری شده بود که خانواده وی خرده فروش مواد بودند و من او را نصیحت می کردم که از این ازدواج صرف نظر کند ولی محسن اعتقاد داشت با این ازدواج زودتر صاحب ماشین می شود تا این که 40 روز قبل فهمیدم محسن با ضربات چاقو در منزل مسکونی شان به قتل رسیده است هراسان به خانه آن ها رفتم و با دیدن جسد غرق در خون او به منزلم بازگشتم ولی من در قتل او نقشی ندارم.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.