جمعه, 31 فروردین 1403 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41358 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد دیدگاهها : 2369×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • وقتی 15 سالگی دخترم را به دنیا آوردم، مادرم از ترس آبرو به نام خودش برای او شناسنامه گرفت
    21 تیر 1397 - 12:00
    شناسه : 132099
    0

    از یک سال گذشته که همسرم من و فرزندان بیمارم را رها کرد، مجبور شدم با پول یارانه زندگی کنم اما به خاطر این که سه فرزندم به بیماری صرع مقاوم به درمان مبتلا شده اند و این بیماری تحت پوشش بهزیستی قرار نمی گیرد همه این پول صرف هزینه های دارو می شود درحالی […]

    پ
    پ

    photo 2018 01 25 02 22 19 - وقتی 15 سالگی دخترم را به دنیا آوردم، مادرم از ترس آبرو به نام خودش برای او شناسنامه گرفت -

    از یک سال گذشته که همسرم من و فرزندان بیمارم را رها کرد، مجبور شدم با پول یارانه زندگی کنم اما به خاطر این که سه فرزندم به بیماری صرع مقاوم به درمان مبتلا شده اند و این بیماری تحت پوشش بهزیستی قرار نمی گیرد همه این پول صرف هزینه های دارو می شود درحالی که مدت سه ماه است اجاره خانه ام را نپرداخته ام و …

    زن 50 ساله با بیان این که در برابر خواسته های فرزندانم جز گریه کاری از دستم برنمی آید، به کارشناس ومشاور اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: آن زمان در منطقه کویرنشین سرخس زندگی می کردیم که با جاسم ازدواج کردم. من هم مانند دیگر دختران آن جا به مدرسه نرفتم و در همان دوران کودکی پا به خانه بخت گذاشتم به خاطر این که اولین فرزندم را در سن زیر 15 سال به دنیا آوردم برای گرفتن شناسنامه دچار مشکل شدیم و مادرم به نام خودش شناسنامه فرزندم را گرفت تا این که به دلیل کمبود آب و خشکسالی، دامداری و کشاورزی منطقه از بین رفت. در این میان شوهرم که بیکار شده بود به اعتیاد روی آورد و دیگر سرکار نمی رفت تا جایی که مجبور شدم خودم با کارگری شکم فرزندانم را سیر کنم. سه پسر و هفت دختر داشتم و تامین مخارج آنان برایم سخت بود. به طوری که دخترانم را در همان سن پایین شوهر می دادم چون خودم در فقر به سر می بردم یکی از دخترانم را به عقد پیرمرد 90 ساله پولداری درآوردم تا شاید خوشبخت شود اما او نه تنها رنگ خوشبختی را ندید بلکه با سه فرزند آواره مشهد شد.

    چرا که همسرش تمام اموال خود را به نام همسر اولش کرده بود و همه وعده هایش دروغ از آب درآمد. این گونه بود که دخترم نیز دچار افسردگی شد و به مصرف مواد مخدر Drugs روی آورد. بدبختی های بیشتر من از 10 سال قبل هنگامی شروع شد که برای نجات همسرم از دام اعتیاد همه تلاشم را به کار گرفتم و با پول کارگری او را در مرکز ترک اعتیاد بستری کردم. اما وقتی اعتیادش را کنار گذاشت، با رنگ کردن موهایش به دنبال خوش گذرانی رفت و من و فرزندانم را رها کرد. حالا نیز شنیده ام که در زاهدان ازدواج کرده و هیچ نفقه ای به من نمی پردازد به طوری که من برای تامین داروهای گران قیمت سه پسر مبتلا به صرع خود دچار مشکل شده ام. از سوی دیگر یکی از پسرانم از حدود شش ماه قبل به جرم Crime مواد مخدر دستگیر و به پنج سال زندان Prison محکوم شد. او از زندان تماس می گیرد تا برایش پول بفرستم اما من سه ماه است که اجاره خانه را نداده ام و نمی توانم مواد غذایی اولیه برای دو پسر دیگرم تهیه کنم چند روز قبل پسر 10 ساله ام گریه می کرد که چرا از خانه همسایه بوی غذای خوب می آید و ما نمی توانیم گوشت بخوریم!

    در همین شرایط به چند مرکز خیریه سرزدم اما چون اسم همسرم در شناسنامه ام ثبت شده است، هیچ کمکی به من نکردند. از سوی دیگر نیز از همسرم به خاطر ترک نفقه شکایت کرده ام اما یک سال است که هیچ نفقه ای به من نپرداخته و …

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.