پنج‌شنبه, 6 اردیبهشت 1403 Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41433 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 2372×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • تایگر وودز در لاهیجان !!
    27 دی 1395 - 8:32
    شناسه : 28513
    1

    دو سال پیش دست یک سرمایه گذار ارمنستانی رو گرفت و مستقیم آوردش لاهیجان و اون هم وقتی که آب و هوای مرطوب لاهیجان رو دیده بود؛ تصمیم گرفت بزرگترین و مجهز ترین زمین های گلف دنیا رو در لاهیجان احداث کنه، شورای شهر هم که در آستانه تغییر بود برای اولین بار هیچ سنگی […]

    پ
    پ

    وودز در لاهیجان - تایگر وودز در لاهیجان !! - *لاهیجان تنها شهرستان محروم از سهمیه قیر ملی

    دو سال پیش دست یک سرمایه گذار ارمنستانی رو گرفت و مستقیم آوردش لاهیجان و اون هم وقتی که آب و هوای مرطوب لاهیجان رو دیده بود؛ تصمیم گرفت بزرگترین و مجهز ترین زمین های گلف دنیا رو در لاهیجان احداث کنه، شورای شهر هم که در آستانه تغییر بود برای اولین بار هیچ سنگی جلوی پای سرمایه دار خارجی نذاشت و با این طرح موافقت کرد.

    اختصاصی «بامردم»، فریدون خوشبو در یادداشتی طنز در رابطه با «بازدید سرمایه گذار ارمنستانی از لاهیجان و مناسب پنداشتن این شهرستان برای احداث زمین های گلف»، نوشت: دو شب بود که درست و حسابی نخوابیده بودم و الان ماموریت داشتم که بعنوان خبرنگار ورزشی به لاهیجان بروم، در حال رانندگی به سمت لاهیجان بودم، قرار بود معتبر ترین و بزرگترین تورنمت جهانی مسابقات گلف در لاهیجان برگزار شود و من برای پوشش خبری این دوره از مسابقات میرفتم …

    از امام زاده هاشم رد شدم و در دلم گفتم، خدا خیر بده به نماینده لاهیجان … چه خدمت بزرگی به ورزش کشور کرده و چه رشته با کلاسی رو در لاهیجان بوجود آورده ….

    دو سال پیش دست یک سرمایه گذار ارمنستانی رو گرفت و مستقیم آوردش لاهیجان و اون هم وقتی که آب و هوای مرطوب لاهیجان رو دیده بود؛ تصمیم گرفت بزرگترین و مجهز ترین زمین های گلف دنیا رو در لاهیجان احداث کنه، شورای شهر هم که در آستانه تغییر بود برای اولین بار هیچ سنگی جلوی پای سرمایه دار خارجی نذاشت و با این طرح موافقت کرد، مردم لاهیجان هم احساس غرور و احساس کلاس کردند و این سرمایه گذار ارمنستانی هم سه تا ورزشگاه و زمین گلف درسطح بین المللی در اطراف لاهیجان و در روستا های “شیرجوپشت” و “آهندان” و “قصاب محله” احداث کرد، و صد البته باید ذکر کنم این ورزشگاه ها با رعایت تمام معیارهای بین المللی و حتی مدرن تر از زمین های معروف گلف امریکا احداث شدند.

    تایگروودز هم که جادوگر گلف جهان و قهرمان گلف دنیا و جزو ده شخصیت ثروتمند دنیا و در لیست جذابترین ورزشکاران دنیا محسوب می شد؛ شب گذشته با یک دستگاه سمند زرد رنگ از فرودگاه میزا کوچک خان رشت به لاهیجان آمده بود …

    ساعت ده شب به لاهیجان رسیدیم، همه هتل های لاهیجان پر بود ولی برایمان یک اطاق در یکی از مسافر خانه های شهر گرفته بودند، به همراه همکار عکاسم وارد اطاق مسافر خانه شدیم برای شام تصمیم گرفتیم ساندویج کتلت بخوریم چرا که تعریف زیادی از این ساندویج ها که با نان بربری درست میشد شنیده بودیم، بعد از صرف کتلت ها برای استراحت به مسافر خانه برگشتیم و روی تخت های فنری افتادیم. بدلیل فرسودگی فنر های تخت، مثل ماست کیسه ای درون فنر فرو رفتیم و امکان این پهلو شدن و آن پهلو شدن از ما گرفته شد، نتوانستیم بخوابیم، همکارم در گودی تخت گیر افتاده بود و تقلا می کرد! به هر زحمتی بود خودمان را از تخت های فرسوده بیرون کشیدیم، تمام بدنمان از نیش پشه می سوخت و گرمای شرجی تابستان لاهیجان کلافه مان کرده بود، چراغ را روشن کردیم…خدای من، اقلا هفت سوسک گوشتالو و فربه روی دیوار و کف اطاق مشعول انجام وظیفه بودند، به همکارم نگاه کردم … با چشم هایش با التماس از من می خواست از آن جهنم خارج بشویم، از مسافر خانه بیرون زدیم …خوشبختانه یک چادر مسافرتی با دو تا پتو توی صندوق عقب داشتیم، سوار ماشین شدیم و مستقیم رفتیم زیر شیطان کوه … نصفه شب بود و هوا تقریبا خنک بود ، چادر مان را نزدیک چادر یک مسافر دیگر نصب کردیم و از فرط خستگی دراز افتادیم … با صدای غم انگیز اذان صبح که از بلند گوی مسجد جامع شهر پخش می شد بیدار شدیم.

    پیاده بسمت آبشار رفتیم تا از آب آبشار برای نمازمان وضو بگیریم ولی آبشار تعطیل بود… یعنی آبی از سر چشمه آبشار بیرون نمیزد، میدانستم که آبشار طبیعی نیست و نصفه شب خاموش می شود، ولی ای کاش شهرداری لاهیجان عقلش می رسید و این دو هفته جلوی این همه توریست و ورزشکار از سراسر دنیا کلید پمپ آب رو یکسره روشن میذاشت …

    آفتاب در آمده بود و ما در حال جمع کردن چادر مان بودیم، چادر همسایه از داخل در حال تکان خوردن بود، زیپش باز شد و ما در کمال ناباوری تایگروودز را دیدیم که با چشمان پف کرده از داخل چادر خودش را بیرون می کشد …

    بیچاره تایگروودز با چشمانی پف کرده و خسته و سر و صورتی قرمز از نیش پشه نگاهی به ما کرد و در حالیکه تمام بدنش را می خارانید، گفت: آی اَم ساری فور یو، اَند یور سیتی !! داشت جمله دیگری را می گفت که مامورین شهرداری با جاروی بلندی به سمت تایگروودز که با شلوارک کوتاهی بیرون آمده بود نشانه رفتند و داد زدند: گو هوم…!

    ولی ناگهان یک موتور گازی به سمت تایگروودز و سایر توریست هایی که برای دیدن مسابقات آمده بودند و از چادر هایشان بیرون زده بودند آمد و با زبان انگلیسی داد زد، ویلا، سوئیت با اسپیلیت و نوشیدنی !!!

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.