شنبه, 1 اردیبهشت 1403 Saturday, 20 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41368 تعداد نوشته های امروز : 3 تعداد دیدگاهها : 2369×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • حمله به خانم‌های چادری در تهران + گفتگو
    22 شهریور 1396 - 9:35
    شناسه : 86842
    0

    در طرح امنیت اجتماعی پلیس تهران سارق جوانی دستگیر شده است که طعمه هایش مردان کت و شلواری و زنان چادری بودند. پلیس تهران 74 سارق و مالخر را دستگیر کرده اما در بین همه اینها، یک نفر بیخیال‌تر از همه است؛ اینقدر جای خط و بریدگی چاقو روی دست‌هایش هست که تشخیص سنش را […]

    پ
    پ

    در طرح امنیت اجتماعی پلیس تهران سارق جوانی دستگیر شده است که طعمه هایش مردان کت و شلواری و زنان چادری بودند.

    1 - حمله به خانم‌های چادری در تهران + گفتگو -

    پلیس تهران 74 سارق و مالخر را دستگیر کرده اما در بین همه اینها، یک نفر بیخیال‌تر از همه است؛ اینقدر جای خط و بریدگی چاقو روی دست‌هایش هست که تشخیص سنش را مشکل می‌کند اما بازهم مشخص است که خیلی جوان است و نباید سن زیادی داشته باشد. وقتی بهش نزدیک شدم، لبخند می‌زد؛ خیلی با اعتماد به نفس،‌به نگهبان بالای سرش گفت: «برای حرف‌هایم مشتری پیدا شده!» این حرف را که زد،‌مشخص شد حرف‌هایی برای گفتن دارد. جالب بود بدانم در بین این همه سارق و مالخر سابقه‌دار، این جوانک‌، چند سالش است؟ تا پرسیدم چند ساله‌ هستی؟ فوری جواب داد: «20 سالمه»! و در ادامه وقتی پرسیدم، سابقه هم داری؟، لبخند زد و با اعتماد به نفس گفت: «آره … زیاد!» پرسیدم زندان Prison هم رفتی، مکثی کرد و گفت: «چهار بار. دو بار را به کانون و دوبار هم به زندان تهران بزرگ رفتم؛ کلا 4 سال زندان بودم.». 20 سال زندگی کرده و چهارسالش را زندان بوده؛ حالا هم به عنوان سارق سابقه‌دار و حرفه‌ای به جمع دستگیری‌های پلیس Police آمده و تنها چیزی هم که در چهره‌اش دیده نمی‌شود، ندامت و پشیمانی است. گویی زندان و دستگیری برایش عادی شده و با اینکه پدرش کارخانه‌دار بوده و می‌توانسته خوب زندگی کند اما خودش این راه را انتخاب کرده؛ اصلا هم پشیمان نیست و خیلی عادی از کارها و سرقت‌هایش می‌گوید. از شگرد خاصی که برای سرقت Stealing داشته و طعمه‌های خاصی که انتخاب می‌کرده.
    بیشتر از چه کسانی سرقت می‌کردی؟
    -مردانی که کت‌و‌شلوار به تن داشتن یا خانم‌های چادری.
    چرا این افراد را انتخاب می‌کردی؟
    – چون از کیف این افراد اموال بهتری به دست می‌آمد.
    چه طوری به این نتیجه رسیدی؟
    – از آنجایی که از 500 آدم با همین شمایل سرقت کردم.
    یعنی تا به امروز 500 فقره سرقت کردی؟
    – بله، اما تنها 100 فقره آن را قبول کردم.
    گفتی تازه 20 ساله شدی؛ از چند سالگی شروع به سرقت کردی؟
    – از 15 سالگی شروع به سرقت کردم.
    پدرت زنده است، شغلش چیه؟
    – بله. پدرم کارخانه‌ آهن آلات دارد.
    پس تو چرا سرقت می‌کنی؟
    – به خاطر هیجان این کار.
    پدرت می‌داند که تو دزدی theft می‌کنی؟
    – بله. اما کاری از دستش برنمیاید. دوست ندارم از پدرم پول تو جیبی بگیرم.
    چرا در کارخانه پدرت کار نمی‌کنی؟
    -نزدیک کارخانه که می‌روم پدرم به کارگرها پول می‌دهد تا به من بدهند و من وارد کارخانه نشوم.
    چرا؟
    – چون فکر می‌کند من مایه آبروریزی‌اش هستم.
    با موتور سرقت می‌کردی؟
    – هم با موتور و هم به صورت پیاده؛ البته یک نفر هم همراهم بود و مرا پشتیبانی می‌کرد.
    اموال مسروقه را به چه کسی می‌فروختی؟
    – به مال‌خرها.
    بچه کجا هستی؟
    – شهرری.
    سابقه درگیری و نزاع هم داشتی؟
    – بله و تا به امروز به همین خاطر دستگیر شدم.
    در کل چند بار به زندان رفتی؟
    -چهار بار. دو بار را به کانون و دوبار هم به زندان تهران بزرگ رفتم و در مجموع 4 سال زندان بودم.
    تحصیلاتت چقدر هست؟
    – دیپلمم را در کانون گرفتم.
    معتادی؟
    – نه، اصلا.
    پشیمان نیستی؟
    – دوست دارم باز هم به زندان برگردم. هر چقدر بیشتر آنجا باشم بهتر است.
    چرا؟
    -چون من همه کس دار اما بی‌کس و کار هستم

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.