جمعه, 31 فروردین 1403 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41365 تعداد نوشته های امروز : 8 تعداد دیدگاهها : 2369×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • راننده تاکسی خبر مرگ خود را در رادیو شنید!
    04 مهر 1397 - 12:30
    شناسه : 138697
    0

    رادیو خبر مرگ راننده تاکسی ای را داد که من و خودش آن را می شنیدیم.

    پ
    پ

    1 - راننده تاکسی خبر مرگ خود را در رادیو شنید! -

    ساعت هشت صبح بود که نشستم توی تاکسی. رادیوی ماشین روشن بود و داشت موسیقی شادی پخش می‌کرد.هنوز خوابم می‌اومد، به خاطر همین چشم‌هام رو بسته بودم تا از فرصت استفاده کنم و کمی چرت بزنم. هنوز نصف راه رو نرفته بودیم که یکدفعه موسیقی رادیو قطع شد و گوینده برنامه خبر ناراحت‌کننده‌ای رو خوند. مثل اینکه کامیونی از عقب زده بوده به یک تاکسی و سه تا از سرنشین‌های تاکسی جون خودشون رو از دست داده بودن و نفر چهارم رو با آمبولانس به بیمارستانی منتقل کرده بودن. می‌گفت، به خاطر اون تصادف ترافیک سنگینی توی اتوبان درست شده و بهتره که ماشین‌هایی که قصد عبور از اون راه رو دارن، مسیر دیگه‌ای رو برای رسیدن به مقصدشون انتخاب کنن.

    همون موقع راننده ماشینی که توش نشسته بودم، صدای رادیو رو بیشتر کرد و با حالت تمسخرآمیزی گفت که خبرهاشون به درد خودشون می‌خوره. حتما دلیل دیگه‌ای داره که نمی‌خوان ماشین‌ها از این اتوبان رد بشن. اولش منظور راننده رو نفهمیدم، ولی یکدفعه متوجه شدم که راننده راست میگه و آدرسی که گوینده رادیو اعلام کرده بود، درست همونجایی بود که ما توش بودیم. ولی خبری از تصادف و ترافیک سنگین نبود و راه از همیشه خلوت‌تر بود. داشتم فکر می‌کردم که به خاطر اشتباه یک رادیو، خیلی‌ها به زحمت افتاده بودن و راهشون رو دو برابر کرده بودن. دیگه تقریبا نزدیک جایی شده بودیم که می‌خواستم پیاده بشم. کرایه رو آماده کردم و دادم به راننده. شروع کرد به شمردن پول‌ها و بعدش اون‌ها رو گذاشت توی داشبورد. همون موقع ماشین جلویی زد روی ترمز و راننده تاکسی برای اینکه به اون نزنه، به سرعت فرمونش رو چرخوند به سمت راست و ماشین با تکون شدیدی به اون سمت منحرف شد. صدای بوق شدیدی اومد و چیزی از عقب به ماشین ما کوبید و از اون ضربه به بعد، دیگه نمی‌تونستم چیزی رو تشخیص بدم. ماشین دور خودش می‌چرخید و چند لحظه بعد چپ کرد و با سرعت وحشتناکی روی آسفالت کشیده می‌شد. یکی دو ثانیه بعد ضربه شدیدتری به ماشین خورد و از اون به بعد دیگه چیزی از اون تصادف یادم نمی‌آد، بیهوش شده بودم، نمی‌دونم چقدر توی اون حالت بودم. ولی چشم‌هام رو که باز کردم روی برانکاردی بودم و چند نفر داشتن من رو به سمت آمبولانسی می‌بردن. قبل از این که من رو داخل آمبولانس بگذارن چشمم افتاد به کامیونی که به صورت کج وسط اتوبان ایستاده بود و کمی اون‌طرف‌ترش تاکسی له شده‌ای به چشمم می‌خورد که کنارش سه نفر رو روی زمین خوابونده بودن و پارچه سفیدی انداخته بودن روشون. ترافیک سنگینی درست شده بود و جمعیت زیادی دور تاکسی حلقه زده بودن. چند لحظه بعد توی آمبولانس بودم و قبل از اینکه به بیمارستان برسم، از هوش رفتم.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.