- نویسنده : سردبیر بامردم
- 02 شهریور 1398
- کد خبر 158037
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
علی لطیفی سرمربی پیشین تیم فوتبال ملوان بندر انزلی که در پایان دومین هفته از رقابتهای لیگ دسته اول به طرز عجیبی از هدایت این تیم کنار رفت، در اطلاعیهای، دلایل کنار رفتنش از این تیم را اعلام کرد.
در این پیام آمده است:
سلام دوباره به هواداران، طرفداران و عاشقان ملوان بندرانزلی. امروز زمان آن رسیده تا بی پرده با شما صحبت کنم. این حق واقعی شماست که بدانید در این مدت بر ما و ملوان چه گذشت.
تیم من، ملوان دوست داشتنی با آرمان گهر سیرجان رقابت کرد و شرایط و نتیجه نیز مشخص است. من میخواهم در این مورد با شما درددل کنم. از مردم شریف بندرانزلی و هواداران سینه چاک باشگاه اجازه میخواهم تا بخشی از اتفاقات پیچیدهای که از سر گذراندیم را بازگو کنم و قضاوت را به شما و وجدان پاک تان بسپارم.
بدون هیچ مقدمه، بگذارید از روزهای قبل از پیشنهاد باشگاه ملوان بگویم. آن زمان، از سوی یک باشگاه لیگ یکی، پیشنهادی ۶۰۰ میلیون تومانی دریافت کردم. همه چیز مهیا بود تا قرارداد را امضا کنم، اما وقتی نام ملوان را شنیدم و پیشنهاد این باشگاه را گرفتم، بدون حرف اضافه، پذیرفتم و با اینکه میدانستم در فاصله کوتاه (کمتر از ۱۰ روز) تا شروع فصل، منطقی نیست که تیمی را برای کارزار لیگ یک مهیا کرد این ریسک را پذیرفتم و کارم را آغاز کردم.
برای انتخاب ملوان، دهها دلیل داشتم که انتخابم را منطقی جلوه میداد: ملوان، باشخصیت و هیجان انگیز است. هر کسی باید افتخار کند برای یک روز، زیر پرچم این نام بزرگ قرار میگیرد و البته این هواداران پرشور و باشعور، ۵۰ درصد از راه صعود را هموار میکنند. از سوی دیگر، تیم مدیریتی با وعدههای هیجان انگیزی به سراغ من آمد.
قرار بود بودجه موثری داشته باشیم، شرایط ایده آل، فضای خوب برای کار کردن و هر چیزی که یک تیم برای موفقیت، نیاز دارد، اما این روزها، از آن همه ادعا، چه چیزی باقی مانده است؟ چه چیزی کاشتند که امروز برداشت کنیم؟ سهم ملوان با این مالکان چه بود غیر از آن چه دیدید و شنیدید؟
من تلاش زیادی کردم، با دهها بازیکن قرار گذاشتم تا به ملوان بیایند و تیم موثری ببندیم. تیمی برای رساندن ملوان به جایگاه اصلی. ما توقع زیادی نداشتیم، زمانی هم برای تغییرات گسترده وجود نداشت. فقط از مالکان باشگاه خواستیم یک تیم داشته باشیم، همین.
عقدقرارداد با یکسری بازیکن سرشناس با قیمتهای معقول که میتوانست آینده تیم و باشگاه را تضمین کند، اما هر چه گذشت، اتفاقات عجیب تری را شاهد بودیم. در این مدت، فقط سکوت کردم و حرفی نزدم، اما امروز، کارد به استخوان رسیده است.
یک نمونه ساده اتفاقات، همه آن چیزی بود که روز بازی با سرخپوشان رقم خورد. داخل رختکن، پیراهن یکدست برای ورود به زمین نداشتیم. بازیکنانم با پیراهنهای مختلف برای گرم کردن، به زمین رفتند. شاید این موضوع را خیلیها ندانند، اما آن روز، تنها ۱۳ بازیکن در لیست داشتیم که همه آنها نیز، بازیکن بزرگسال نبودند، چون از بازیکنان امید و جوانان نیز در لیست میدیدم.
در آن شرایط، هر کسی جای من بود، هرگز آن وضعیت را تحمل نمیکرد، اما من هدف بزرگ تری داشتم و ماندم. به من گفتند اگر وارد زمین شوی، ۵، ۶ گل میخوری و کارها را خرابتر میکنی، اما شاگردانم مردانه جنگیدند و از نام ملوان دفاع کردند. اگر شکست خوردیم، روی یک گل کاملا اتفاقی بود که فیلم بازی نیز، گواه آن است که چقدر خوب و مسلط فوتبال بازی کردیم در حالی که هیچ تمرکزی در تیم و بازیکنانم وجود نداشت.
بازیکنانی که در آن روز به میدان رفتند، کمتر از ۴ جلسه با ما تمرین کرده بودند، اما در بازی با سرخپوشان، عملکرد خوبی داشتند. این را هم اضافه کنم که ساعاتی قبل از بازی اول برابر سرخپوشان پاکدشت، تصمیم گرفتم استعفای خود را اعلام کنم، اما مسئولان باشگاه و بازیکنان ملوان از من خواستند بمانم و به کارم ادامه بدهم.
اگر آن زمان میرفتم، خیلیها تصور میکردند از زیر بار مسئولیت، شانه خالی کرده ام، ولی ماندم و جنگیدم هر چند ابزاری برای جنگ وجود نداشت.
تلاش کردم مثل همیشه، آن مربیای باشم که به تیمش آرامش میدهد. آن کسی که میجنگد و صبور است، اما امروز نسبت به همه اتفاقات، ناامید هستم. از یک سو، انرژی که میتوانست برای صعود ملوان صرف شود، بابت جمع و جور کردن حواشی داخلی از دست دادم. از طرف دیگر، هیچ حمایتی از سوی مالک باشگاه نمیبینم.
مالک باشگاه وقتی در جمع بازیکنان میگوید: «به هر کسی که دوست داشته باشم، پول میدهم و اگر از کسی خوشم نیاید، پولی هم نمیدهم» همه امیدها برای همکاری را از بین میبرد.
من مربی هر تیمی، در هر شهری بودم، برای فوتبال سالم و پاک جنگیدم و حرف حق زدم حتی به قیمت از دست دادن شغلی که داشتم. هیچ وقت اهل نمایش و شوآف نبودم. هر چه داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و امروز خوشحالم از حقانیت تیمی پرافتخار، چون ملوان و مردمی با شرف، چون مردم انزلی تا آخرین لحظه و تا آخرین حجم انرژی خود دفاع کردم.
من اجازه ندادم با احساسات پاک هزاران هوادار ملوان بازی شود. بگذارید بگویم که آقایان برای سکوت من، پیشنهاد مالی دادند، ولی من اهل سکوت نبودم.
جالب اینکه مالک باشگاه، بعد از بازی با آرمان گهر، دست به فرار رو به جلو زد و «مثلا» مرا اخراج کرد، در حالی که قبل از این بازی و در کنفرانس خبری، به صورت رسمی گفتم تا مادامی که آقایان به ملوان و طرفدارانش ظلم میکنند، تحت هیچ شرایطی حاضر به همکاری نیستم. جالب است مالک باشگاه در حکمی مضحک، دست به اخراج من زد.
به اتفاقاتی فکر میکنم که ملوان را به این حال و روز انداخت. برای شما هوادار باشگاه هیچ وقت این سوال پیش نیامد که چرا بازیکنان سرشناس بعد از دو، سه روز حضور در تمرین ملوان، از این تیم میرفتند؟ میدانید چرا این همه بازیکن در تمرین ما شرکت کردند، اما نتوانستیم با آنها قرارداد ببندیم؟ همه آنها فهمیدند آبی از مالک باشگاه گرم نمیشود و رفتند.
هر روز با تیمی کم امید و متفاوت مواجه میشدم و این موضوع، تمام انرژی مرا از بین برده است. من کسی نبودم و نیستم که بخواهم با هر شرایطی کار کنم. برای موفقیت به ملوان آمده بودم، اما ببینید که با من چه کردند. ببینید مرا به کجا رساندند که امروز باید همه رویاهایم را بگذارم و بروم.
امروز، به آینده ملوان فکر میکنم. امروز شما در حالی رنج نامه مرا میخوانید که تمام رویاهایم با ملوان را از دست رفته میبینم. هر روز به جشن صعود به لیگ برتر فکر میکردم و از این حس شیرین، انرژی میگرفتم، ولی حالا باید به رفتن و گذشتن فکر کنم. به خداحافظی با شما مردمی که حق تان بیش از اینهاست. شما حق دارید ملوان، این قوی زیبای بندرانزلی را در آسمان فوتبال ایران ببینید، اما دل شما هم پر از غصه است. حق با شما بود با این شکل مدیریت، این تیم به جایی جز بن بست، نمیرسد.
آنچه خواندید فقط بخش کوچکی از درددل من بود. فرصت نشد بیش از اینها از مشکلات بگویم. فرصت برای حرف زدن زیاد است. بماند برای روزی که آسمان آفتابی شد و ابرهای تیره، دست از سر آسمان ملوان برداشتند. خدا را شکر میکنم که فرصت آشنایی با شما را داشتم و شاکر خداوند هستم که شما حقایق را بیشتر از من میدانید، درک میکنید که مالک باشگاه با قوی سپیدانزلی چه کرد.
من به حکم و اراده خودم میروم، همان طور که قبل از بازی با آرمان گهر هم گفتم که استعفا میدهم. اگر در این بازی نیز ماندم، به احترام شخصیت ملوان بود تا بدون سرمربی، وارد یک بازی رسمی نشود. امروز، اما با استعفای خودم میروم و شما و قوی خسته انزلی را به خدا میسپارم. یا علی.