راز موفقیت مالی آدم ها در این نکته نهفته است که با اندیشیدن و تمرکز کردن و باور کردن می توانند پیشرفت های چشمگیری را در زندگی مادی خود شاهد باشند اما چون نود و نه درصد مردم این مساله را خیال بافی و خرافات می دانند بنابراین هرگز راضی نمی شوند تا با تغییر ذهنیت واقعیت زندگی مالی خود را تغییر دهند. به جای تغییر ذهنیت سعی می کنند دوشغله و سه شغله شوند و تا پاسی از شب کار کنند تا بتوانند پول بیشتری به دست بیاورند اما واقعیت زندگی چیز دیگری است. آیا همه کسانی که صاحب ثروت و سرمایه زیادی هستند در تمام شبانه روز کار می کنند یا این که با تغییر نگرش و ارسال فرکانس های مثبت زمینه ها را برای ثروتمند شدن فراهم می کنند.
صاحبان ثروت وقتی در کنار هم می نشینند از آرزوهای بزرگ فردای کسب و کار خود می گویند و آنها را در زندگی خود مجسم می کنند. اما افراد بی مکنت و ثروت مدام از نداشته ها و ناخواسته های مالی حرف می زنند . تفاوت آنها در نوع احساسی است که به جهان از رطریق فرکانس های خود ارسال می کنند. جهان مانند آینه خواسته های افراد را به آنها بر می گرداند. وقتی مدام با اندوه و شکایت از بی پولی و فقر و بدهی حرف می زنید انبوهی از ارتعاش های منفی در خانه و جهان شما منتشر می شود و دوباره چیزهای ناهمسو با خواسته هایتان را به شما باز می گرداند. وقتی ما این قانون را می دانیم آیا باز هم باید با لجاجت به زمین و زمان بد و بیراه بگوییم و دیگران را عامل بدبختی بدانیم یا اینکه به این امر ایمان بیاوریم که آدم ها خالق زندگی خود هستند. کاینات در برابر خواسته های ما تسلیم اند و هیچ ابراز نظری ندارند. ما هر چه بخواهیم آنها برای ما آماده می کنند. در واقع جهان مانند آینه خواسته های ما را به ما بر می گرداند و تغییر و تبدیلی در اصل خواسته وصورت نمی دهد. از این رو باید خیلی حواس ما آدم ها جمع باشد که دست از پا خطا نکنیم تا مبدا ناخواسته جای خواسته را بگیرد.
با کنترل ذهن باید آمادگی لازم را برای خلق موقعیت های مالی درخشان آماده کنیم و مواظب ورودی های نامناسب آن باشیم.افراد معمولی معمولا حرف های معمولی می زنند اما آدم های خاص حرف های خاص می زنند. باید یاد بگیریم که در همه لحظات از خواسته های خود حرف بزنیم واگر چیزی را که نمی خواهیم در زندگی ما حضور پیدا کرده از بحث و گفت و گو در باره آن پرهیز کنیم. وقتی بدهی داریم آیا ضرورت دارد که با دیگران در باره علت بدهی و میزان آن صحبت کنیم و خود را مدام سرزنش کنیم که چرا با انتخاب های بد شرایط سختی برای خود فراهم کردیم یا این که با ایده های نو زمینه های کسب درآمد بیشتر را فراهم کنیم و بادیگران در باره چگونگی کسب ثروت بیشتر صحبت کنیم. سعدی به این نکته کاملا واقف بود که می گفت :
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
امروز باید علاوه بر دو فایده ای که سعدی گفته فایده سومی هم اضافه کنیم که سخن گفتن در باره مصیبت های مختلف زندگی از جمله مصیبت مالی باعث بروز ارتعاش های منفی می شود و امکان وجود مصیبت های بیشتر را فراهم می کند.
بهتر است در زمانی که با بدهی و ورشکستگی و بیکاری و بی پولی روبرو هستیم حرفی از انها به میان نیاوریم و احساس درونی خود را بد نکنیم . ما اصولا عادت کردیم که همواره از بدبختی ها و بیچارگی های زندگی ناله و شکایت کنیم و این تاثیر محیط و جامعه و خانواده و همسایه و مدرسه است. ما آدم ها نق زدن ها را بیشتر دوست داریم تا تعریف کردن ها را . برا ی همین در جمع فامیلی یا دوستانه وقتی در باره کسی بد می گویند ما همراهی می کنیم و چند تا جمله هم ما می گوییم اما وقتی صحبت از موفقیت و پیروزی فردی سخن به میان می آید سعی می کنیم با گارد بسته وارد شویم و موفقیت او را نادیده بگیریم و بی ارزش تلقی کنیم و یا این موفقیت را مدیون عوامل دیگری غیر از خودش بدانیم .
ما باید درست زندگی را با ایجاد احساس خوب یاد بگیریم. هر گاه حال ما خوب بود و احساس خوبی داشتیم یعنی در مسیر درست حرکت می کنیم و روزهای زیبا و قشنگی را تجربه می کنیم اما اگر احساس بد داریم، سعی کنیم آن مجلس را ترک کنیم و یا از میدان داری و سخنرانی و قضاوت پرهیز کنیم . از بد گفتن دوری کنیم. از نق زدن و گله و شکایت دوری کنیم از انتقاد های عصبی فرار کنیم از شکایت های بی دلیل صرف نظر کنیم تا دل ما آرام گیرد.
ثبت دیدگاه