یکشنبه, 15 مهر 1403 Sunday, 6 October , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 43786 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 2455×
نقد کتاب آذربه‌جان ِشیوا پورنگ در رشت
22 شهریور 1403 ساعت: 13:02
شناسه : 289791
3

سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، هوا گرم بود و طلای آفتاب غروب به خوشی روی برگ‌های درختان خانه فرهنگ می‌رقصید، نقد کتاب آذربه‌جان ِشیوا پورنگ توی ایوان دل‌انگیز؛ با آن طارمی‌های مشرف از ساختمان که انگار هزاران نگاه تاریخی بر شیشه‌های اساطیری‎اش نقش بسته برگزار شد.

پ
پ

سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، هوا گرم بود و طلای آفتاب غروب به خوشی روی برگ‌های درختان خانه فرهنگ می‌رقصید، نقد کتاب آذربه‌جان ِشیوا پورنگ توی ایوان دل‌انگیز؛ با آن طارمی‌های مشرف از ساختمان که انگار هزاران نگاه تاریخی بر شیشه‌های اساطیری‎اش نقش بسته برگزار شد.

 منوچهر بهدانی، داستان‌نویس و دبیر این نشست با خوشآمد به جمعی که عشق به داستان آنان را گرد هم آورده است گفت نویسنده باید عاشق نوشتن باشد تا بتواند از ورای ساختارنویسی تکنیکال و فرمی حس را انتقال بدهد زیرا حسی که نویسنده از اجرا و روایتش می‌دهد هنر او را نشان می‌دهد. سپس با خواندن پاراگراف‌هایی از کتاب، بیوگرافی کوتاهی از شیوا پورنگ و دکتر حامد پورشعبان نقل کرد، پورنگ متنی کوتاه از کتاب خواند و دکتر پورشعبان با تکیه بر روشمندی خاصش در نقد از تلفیق سه رویکرد نشانه‌شناسی، هرمنوتیک و پدیدارشناسی؛ نوع نقد را شهودی دانست، شهودی که از الهام نیست و شهودی‌ست که نقدی ذوقی را پیش پای منتقد می‌گذارد. او معتقد است در نقد مهم‌ترین بخش؛ کشف لایه‌هایی از داستان است که برای خواننده محسوس نیست. پس با نام‌بردنی کوتاه از چند اشکال ویرایشی افزودند که گذر از این کتاب به سادگی ممکن نیست همانگونه که از کنار یک معماری و تمهید هنری آن نمی‌توان راحت گذشت. نوعی شیوه شرقی در نگارش است که سویه‌ای اسطوره‌ای دارد، از گذشته به یادگار مانده و خیلی بین نویسندگان اقبال نداشته، نوعی داستان‌درداستان نه مانندکلیله‌ودمنه، با اشکال متفاوت در مثنوی و قرآن می‌بینیم که در آذربه‌جان هم وجود دارد تمام داستان‌ها با نخی نامرئی به هم متصل هستند، اگر اسم‌ها و ساختارها درهم شکسته شود کتاب تبدیل به یک رمان می‌شود.

آیکونی وجود دارد در خاورمیانه، یونان، مصر و هند که به دُنب‌خواری یا اروبروس معروف است و ماری که دمش در دهانش است به نوعی چرخه حیات را به ما نمایش می‌دهد در آذربه‌جان نویسنده این چرخه حیات را به تصویر کشیده است و همواره دایره‌وار  تمامی عناصر و مضامین داستانی چون خیانت، رهاشدگی، اعتیاد و تن‌فروشی را که کهنه و نخ‌نما هستند را با شیوه‌ای درلایه‌های داستان به کار می‌گیرد که ما از خواندن هنرش لذت می‌بریم. شخصیت محوری الهه از داستان اول ننه ماه در داستان انتهایی خورشیده خوابیده تبدیل به یک المان می‌شود الگویی قابل اعتنا که سربالایی‌ها را طی کرده و از یک سراشیبی پایین می‌آید و چیزی که این تحول را ایجاد کرده آگاهی است که از کتاب ایجاد شده است او در یک مهمانی پر از رقص و موسیقی خوابش می‌برد و شبیه به یک الهام غیبی وقتی بیدار می‌شود زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود. خود زنان که در هر داستان یک نقشی دارند عاشق، معشوق، دارای شوهرانی که یا خیانت‌ کرده‌اند یا معتاد یا همجنس‌گرا بوده‌اند، زنانی که یا مردها را رها کرده‌اند یا رها شده‌اند در یک مهمانی در داستان آخر دور هم جمع می‌شوند و ما می‌بینیم علیرغم تمام حرف‌های خاله‌زنانه، لَوَندانه و شوخی‌هایی که سر غذا و … دارند به یک اشراق خاص می‌رسند استحاله‌هایی زیرجلدی که در تمام شخصیت‌های داستان اتفاق افتاده است. حتی در نهایت دختربچه‌ای می‌بینیم که می‌خواهد برای خورشیدش چشم بکشد چشمی که باز است و المانی از بیداری را به ما یادآور می‌شود. اما زبان متفاوت داستان آذربه‌جان یک جلسه کامل را برای بررسی می‌طلبد. خود داستان هم که رئال است سویه‌ای اسطوره‌ای دارد رابطه آی‌نار و آهوان وحشی… آذربه‌ جان یعنی کسی که تمام وجودش از اندوه شعله‌ور است. در این داستان دو راوی نویسنده و اندوه در جدالند در یک دیالکتیک داستانی، تکنیکی که نویسنده برگزیده؛ که یعنی: اندوه بسیاری که بر او رواست او را ناگزیر به روایتی این‌چنین کرده است. در انتها دکتر پورشعبان، شهلا شهابیان به عنوان ویراستار و شیوا پورنگ به پرسش‌های حاضرین پاسخ دادند. گزارش کامل جلسه را در سایت چهره مهر بخوانید.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.