حافظه ی تاریخ به یاد دارد که خبط های صاحبان قدرت و خامی و نا آگاهی مردم ، و نبودن یک دستگاه سالم و خردمند در راهبرد کشورها ، چه سان بلا و نکبت بر سر مردم ریخته، و چرخ پیشرفت را باز داشته است.
اینان عامل داخلی را به بیگانه نسبت می دهند . طبیعی است که هر قدر بها دادن به عامل بیگانه ، و دست و دست اندازی دشمن ، به همان اندازه ، نفی عوامل داخلی و ارزشهای ملّی است . کمترین زیان این گمراهی ، نپرداختن به بد و خوب اعمال و افکار خودمان است .این موضوع خود، پدید آورنده یا تقویت کننده ی جریانها و گروههای مخالف می شود ، و راه پیشگیری از خطا را بر ما می بندد و زیان بزرگتر آن ،پاره پاره کردن ملت و خنثی کردن این نیروی عظیم ، بدست اقلّیتِ به قدرت رسیده است ، که خود را ” خادم ” و اکثریت مردم و معترضان و صاحبنظران راستین را “خائن” می نامند.
لذا از هم پاشیدن وحدت و نیروی ملّی که اهرم اصلی پیروزی بر دشمنان خارجی و دفع مشکلات داخلی است ، خود راهگشای نفوذ و دست اندازی قدرتهای خارجی، و بدتر از آن زمینه ساز جنگ داخلی است. آری ، در چنین وضعی _ که خواسته ی دشمن است _ دست اندر کاران، هرگز به مسائل داخلی نمی پردازند و در صدد اصلاح یا تغییر برنخواهند آمد ، پس راه نجات و رشد بر کشور بسته خواهد ماند ، بحران در بحران ، بن بست در بنبست.
مطالب بالا یک تحلیل کلی و ریشه یی و زیر بنایی است .
و اما ایران در شرایط کنونی داخلی و منطقه یی هیچ راه حلّی جز طی کردن راه اصلاحات با تمام دشواری هایش ندارد ، همچنان که در مناسبات جهانی و حلّ مساله ی اتمی راه حلّی جز اصلاح نظرات خود و مذاکره ندارد .
قدرتهای خارجی هرکاری بخواهند با تمسّک به شرایط داخلی طرف انجام می دهند و دقیقاً فشار کنونی آمریکا بر ما با استفاده از شرایط داخلی است .آنها با توجه به شناختی که از مجموعه ی نیروهای داخلی ما و نیز از مسائل، و فعل و انفعالات کشور ما دارند ، عمل می کنند ، فشار می آورند و می دانند که امتیاز می گیرند .در درون، زندگی مدنی و رشد فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و ” قدرتمند شدن کشور” بی آزادی و دموکراسی پدید نمی آید و نیز موفقیت دیپلماسی در نظام جهانی بی کلید دموکراسی و پشتیبانی مردمی غیر ممکن است .
نغمه های ناساز مخالفت با مذاکره و گفتگو از جانب افراطیون تندرو به گوش می رسد.
خودداری از گفتگو و مذاکره، مخالف اصول سياست معمول در دنیاست، زیرا سياست به مفهوم عامش، به معنی تدبیر و مصلحت اندیشی، ایجاب می کند که سياستمدار از هر فرصتی برای پیشرفت و پیروزی کشور استفاده کند و همیشه در صحنه ی سياست جهانی حاضر باشد و سخن و خواسته ی خود را که پیام وجدان ملّتش و همه ی انسانهاست ، به گوش جهانیان برساند . البته روشنگری و اعتراض خود، گونه یی، از مبارزات است و حتی سکوت بجا در یک کنفرانس به معنای تایید نیست .کسی که در میدان دیپلماسیِ دفاع از حقوق ملتی حضور دارد، باید دارای این ویژگی ها باشد : داشتن استقلال کامل و در موضع خود محکم ایستادن، و بخود متکی بودن و در فکر و اندیشه وخط مشی سیاسی ،فرهنگی ،اقتصادی و همه ی شئونات حیاتی خود آزاد بودن .
در هنگامی که مملکت را بحران گرفته است ، ما به توسعه ی مناسبات بین المللی و حمایت کشورهای دیگر نیاز داریم .خودداری و امتناع از مذاکرات خیانت به ملّت ایران است .
جنگ یا زور گویی نباید بر ما تحمیل شود زیرا وقت و نیرویی که باید مصرف سازندگی و پیشرفت کنیم در دفع شرّ دشمن بکار گیریم و این کار دو زیان دارد، یکی اینکه نیروهای انسانی و اقتصادی خود را از دست می دهیم و دیگر اینکه از پیشرفت و سازندگی باز می مانیم و در باتلاق فرسایشی خواهیم ماند .مردم ایران خوب می دانند این تحریمهای ضد انسانی چه فاجعه یی است. تحریم جنگی خاموش است ، تحریم اقتصاد و زندگی توده های کم توان و فقیر را فلج می کند و بسیار خطرناکتر از بمباران است ! ؟
تحریم ها در زمان احمدی نژاد ، گام به گام از کنگره ی آمریکا به اتحادیه ی اروپا و از آنجا به سازمان ملل و شورای امنیّت رسیدو دیگر کار از کار گذشت و آوار تحریم ها بر سر ملّت فرود آمد .فاجعه ی تحریم را دولت احمدی نژاد روی دست مردم ایران گذاشت و برداشتن آن می تواند دستاوردی برای ملت و دولت کنونی باشد .
در پایان باید گفت : سیاست داخلی و خارجی را نمی توان وسیله ی دفاع از هدفی غیر قابل دفاع کرد، بعبارت دیگر ، سیاست نمی تواند و نباید به مقابله با تحوّلات تاریخی، آمآل مردم ، و تمایل افراد برای زندگی آزادانه و شایسته برخیزد .
ثبت دیدگاه