امروز که به گمج و مظلومیتش فکر میکنم، دلم میگیرد، بدتر اینکه از اسم گمج برای توهین و تحقیر در محاورات استفاده میشود.
یادداشت اختصاصی «بامردم» | فریدون خوشبو:
گمج، ظرفی که بهش علاقه داریم و به نوعی هویت ملی ما گیلانی ها محسوب می شود؛ ظرفی سفالی که بسیار ساده و بی پیرایه است و قیافه جذابی ندارد و ادعایی هم در این زمینه ندارد!!
بدن نافرم و نا موزونی دارد و دربش که شبیه یک کلاه مخروطی است رویش کاملا آب بندی و آب بندی نمی شود و مثل خود گم ؛ عجیب و غریب است، ولی ما به گمج نوستالژی داریم …
شاید بخاطر اینه که یک عمر به ما و اجداد ما خدمت کرده و باهاش خاطره داریم.
گمج یک خدمت گذار بی منت و بی زبان است، اصلا مدرسه نرفته و سواد ندارد، هیچ کارخانه ای هم در پانصد سال اخیر حاضر به تولید استاندارد این ظرف نشده …
ولی گمج با همان صداقت و صفای باطنی اش هنوز هم به ما گیلانی ها خدمت می کند، البته امروزی ها کمی نسبت به او بی مهر شده اند!
بخاطر تیپ بی کلاسش او را در کابینت و بغل ظرف و دیگ های استیل و تفلون نمی گذارند، جایگاهش معمولا توی محفظه زیر ظرفشویی است، همانجا می خوابد و روزگار می گذراند تا اگر خانم خانه روزی عشق نمود ؛ دستی از سر نوازش به روی نخونش بکشد و بخواهد یه غذای سنتی تویش درست بکند …
بچه های شصت سال پیش هنوز هم خاطراتی با کیفیت و رنگی از جانفشانی های گمج به یاد دارند، هنوز هم من مادر بزرگم را می بینیم که در گوشه ای از حیاط خانه ؛ گمج گل مالی شده را روی سه عدد خشت گلی می گذارد .
اجاقی که به آن “کله ” می گفتیم و همانند یار دیرینش “گمج ” ساده و بی آلایش بود
مادر بزرگ زیر گمج ؛ شاخه های تازه چیده شده در ختان را با چند قطره نفت به آتش می کشید و چوب ها با دودی غلیظ و روغن دار می سوختند و فسنجان داخل گمج آرام آرام به قل زدن می افتاد و کم کم پخته می شد …
تمامی هیکل ناموزون گمج یکپارچه از دود غلیظ و روغنی چوبها سیاه می شد ؛ ولی مادر بزرگ با ترفند زیرکانه گل مالی کردن بدنه بیرونی گمج ؛ می توانست گل های خشکیده و دوده اندود را براحتی با آب بشورد و گمج را مجددا با آن رنگ سبز متالیک اولیه و فابریکش احیا بکند !!
می توانستیم از درز لبه سرپوش گلی گمج ؛ بخار خوش عطر فسنجان را توام با دود آتش چوب ها که چشم را میسوزاند و اشک جاری مینمود حس بکنیم ….
امروز که به گمج و مظلومیتش فکر می کنم؛ دلم می گیرد، بدتر اینکه از اسم گمج برای توهین و تحقیر در محاورات استفاده می شود …
مثلا یکی به یکی می گوید ..عجب گمجی هستی !!
یا طرف گمجه !!
چرا گمج ؟؟
حقیقت این است که گمج کمی بد قواره۶ و ناموزون است و به شخصی که دارای چنین ویژگی باشد گمج می گویند …!
ولی گمج مانند اثر انگشت و مردمک چشم منحصر بفرد و تک است ..
در دنیا هیچوقت دو عدد گمج را با یک مشخصات گرافیکی نمی توانید پیدا بکنید …
بنابراین از روی مختصات هر گمج میتوان به هویت صاحبش پی برد
والی آخر …..
فریدون خوشبو
ثبت دیدگاه