سالهاست درکشور هزاران نمایشگاه از دستاوردهای نهادهای مختلف برپا می شود و مردم مدام در معرض فضایل و توانمندی هایی هستند که دستگاهها برای خود بر می شمرند،دریغ از برپایی یک نمایشگاه از ناکامی ها و((دست نیاوردها)).آیا زمان آن نرسیده از قضاوت یک طرفه در مورد خود دست برداریم و به عرصه عمومی حق بدهیم این همه فضایل برشمرده را با واقعیات جامعه مقایسه کند و به آنچه می گوییم خوش بین نباشد؟
سعید فرج پور:
۱- به یاد می آورم در روزهای ملتهب تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یک روز آقای دکتر نوبخت جلسه ای با روسای ستادهای انتخاباتی شهرستانها ترتیب داده بودند.در واقع ایشان آمده بودند تا آب پاکی را روی دست همه فعالین ستادی آقای رییس جمهور بریزند و اعلام نمایند که نه تنها دولت ریالی از اعتبارات خود را خرج تبلیغات نخواهد کرد(که بجا و قابل پیش بینی بود)یک قدم نیز برای جلب کمکهای مالی از اعتبار خود هزینه نخواهد نمود و مجموعه فعل و انفعالات مالی ستاد ها باید بر کاکل ارتباط مردمی مسولین ستاد و جلب اسپانسرهای مردمی بچرخد.البته در این جلسه هر یک از مسولین ستادها سخنی گفتند و گله ای کردند و پیشنهادی دادند تا مسیر تعامل دولت با گروههای سیاسی هموارتر گردد.حقیر نیز در این جلسه پیشنهادی داشتم که به ظاهر مورد استقبال بود اما در ادامه روند،خبری و اثری از آن نه دیدم و نه شنیدم.پیشنهادم این بود که دولت محترم به صورت گسترده از ناکامی های خود و وعده هایی که نتوانست به آنها جامه عمل بپوشاند بگوید و بنویسد و اینفوگرافی تولید کند و در توضیح هر یک از این ناکامی ها به شرح و بسط دلایل آنها بپردازد و توضیح دادم این اعتراف های صادقانه می تواند مایه همدلی گردد و متواضعانه از مردم دلجویی کند.اما آیا ما به نقد از خود عادت کرده بودیم؟
۲- این روزها خیابانهای کشور محل بروز اعتراضات مردمی بود که بسیاری از کاستی ها و بی عملی ها گله داشتند و گاه از سرِبه دست نیاوردن آنچه به آنها وعده داده شده بود عصبانی بودند و تحقیر حاصل از آن را برنمی تافتند و حتی گاهی از سر عصبانیت از معیارها خارج می شدند و مرزهای معروف اعتراض مدنی را درمی نوردیدند.بدون هیچ لکنتی آن بخش از اعتراضات فاقد خشونت را باید حق مردم دانست و بخشهای دیگر را فهم کرد اما به تاییدش نرساند.مردمی که با هزاران درد کوچک و بزرگ،برای تغییر،پای صندوق آمده بودند و حالا پس از بوقوع نپیوستن بخشهایی از آن وعده ها تحقیر شده بودند،آنروزها آمده بودند تا به آن وعده ها اعتبار حقوقی بخشیده و در کریدورهای تصمیم گیری کشور قابل طرحشان سازنداما آیا آن وعده ها به رسمیت شناخته شدند؟آیا آن وعده ها جاری و یا در مجاری تصمیم سازی،محلی به آنها گذارده شد؟پاسخ به هر یک از این پرسشها می تواند((آری)) یا ((خیر)) باشد.چرا به این پرسشهایِ بی نهایت ساده کسی پاسخی نداد؟چقدر جناب رییس جمهور در سیمای ملی و در گفتگو با مردم به این پرسشها پرداخت و چقدر همت داشت تا در این زمینه صریح و بی لکنت سخن بگوید و دست از مطایبه و در پایان استمداد صبوری از مردم بشوید؟آیا بدون آگاهانیدنِ مردم از دردها می توان از آنها انتظار صبوری داشت؟ متاسفانه در کشورمان،پاسخ به این پرسشها مدام با اما و اگرها مواجه است و بسیاری از مشاورانِ مقاماتِ ارشد کشور معتقدند همه چیز را نمی توان به عرصه عمومی آورد و صریح به آنها پرداخت اما مگر سیاست ورزی در دنیای مدرن چیزی جز توانایی بازگو کردن ناگفته ها در قالب زبانی همه فهم و وحدت زاست؟به نظر باید به دنبال بسط این توان در مقامات ارشد کشور بود وبه آنها یاری رساند تا آنچه را که لازم است توده مردم برای همراهی بیشتر با دردها بدانند در قالبی همه فهم و در عین حال وحدت زا با مردم در میان بگذارند.مردم اگر از دانستن بخش بزرگی از حقایق جاری کشور محروم باشند براساس کدام آگاهی قضاوت کنند و بر اساس کدام قضاوت نسبت خود را با نظام سیاسی تنظیم نمایند؟باید اعتراف نمود ارتباط مستقیمی بین آگاهی مردم از حقایقِ شکل گرفتنِ هر تصمیم در یک ساختار با رجوع و یا عدم رجوعشان به اطلاعات غیر واقعی پیرامون همان تصمیم وجود داردو هرچه امکان بازگو کردن حقایق از زبان تصمیم سازانِ این ساختار برای عرصه عمومی فزونی یابد امکان نشر و استقبال از اطلاعات غیر واقعی و احتمالا مغرضانه کاهش خواهد یافت.براستی تصمیم سازان و تصمیم گیران تا چه اندازه در انتقال ضرورتهایِ اتخاذ هر تصمیمی به عرصه عمومی توفیق داشته اند که مدام مدعی هستند مردم نباید برای قضاوت به اطلاعات غیر واقعی رجوع کنند؟اطلاعاتی که به زعم تصمیم سازان مغرضانه تولید می شود و هدف از تولید آن ضربه زدن به ساختار مورد نظر است.نمی توان از طرفی همه حقایقی که درک آن حق عرصه عمومی است را بواسطه مصلحتها و ضرورتهای نامعلوم مکتوم نگاه داشت و از طرفی انتظار همراهی تام از همین عرصه را تقاضا نمود!به نظر یکی از مهمترین کارکردهای علم سیاست امکان تبیین همان حقایقی است که بی وقفه از سوی مقامات،برای عرصه عمومی غیر قابل تبیین تلقی می گردد و هرچه سیاست مداران بیشتر به زیور سیاستورزی مزین باشند توان تبیین حجم بیشتری از آن را در قالب های زبانی وحدت زا خواهند داشت.سیاستورزی را با پنهانکاری و قلب وقایع مرتبط دانستن ناشی از یک فهم غلط و جفایی بزرگ به این بزرگ ترین دستاورد عقل بشری است.
۳-سالهاست درکشور هزاران نمایشگاه از دستاوردهای نهادهای مختلف برپا می شود و مردم مدام در معرض فضایل و توانمندی هایی هستند که دستگاهها برای خود بر می شمرند،دریغ از برپایی یک نمایشگاه از ناکامی ها و((دست نیاوردها)).آیا زمان آن نرسیده از قضاوت یک طرفه در مورد خود دست برداریم و به عرصه عمومی حق بدهیم این همه فضایل برشمرده را با واقعیات جامعه مقایسه کند و به آنچه می گوییم خوش بین نباشد؟ما را چه شده که حتی توان اقرار به اشتباهات و کوتاهی های خود نداریم.وقت آن است در پیشگاه مردم کمی هم اعتراف کنیم و از آنها بابت آنچه باید برایشان می بودیم و نبودیم عذرخواهی کنیم شاید جشنهای پیش رو فرصت خوبی برای این اعتراف کوچک باشد.حتی یک گزاره کوچک در این زمینه توان ترمیم بخش بزرگی از شکافهای ایجاد شده در جامعه را دارد تنها کافیست منصفانه اعتراف کنیم.
پایگاه خبری تحلیلی با مردم : انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ثبت دیدگاه