اختصاصی بامردم/ محمد علی اخوان*:
قدم آهسته بگذار براین خاک دلشده که قدمهایت بر دل و دیدۀ هموطنان من است.
قدم آهسته بگذار براین خاک دلشده که این خاک، ایران من است. لاهیجان من است. سیمای سخاوت مهربانان هموطنم بر آن نقش بسته.
آنک آنک گروه همآوایان مهر و دلدادگی گرد هم میآیند تا ساز دل کوک کنند و سمفونی عاشقی بنوازند.”
با این مهرنامه برنامۀ “گروه همآوایان تاسیان” در روز جمعه، هشتم مردادماه نود و پنج در آسایشگاه سالمندان و معلولین لاهیجان آغاز میشود.
گروه همآوایان تاسیان استان گیلان که در کارنامۀ هنری خود تجربۀ اجراهای بسیار موفقی را در عرصۀ ملی و بینالمللی دارد، آمدهاست تا بشارتدهندۀ عشق و شادی به پدران و مادران این خانۀ سبز باشد.
در آسایشگاه سالمندان و معلولین لاهیجان به هر تختی که میرسی سالمندی را میبینی که خندههای شیرینی را نثارت میکند و هرازگاهی دستی به نشانۀ دوستی تکان میدهد پشت این لبخند و دست تکان دادن دنیایی از دلتنگی و انتظار را میتوان حس کرد.
این جا گنجینۀ آرزوی آدمیانیست که بغض تمناهاشان فقط بر دامان خدا میترکد و فقط دست همیاری و همدلی هموطنان مرهمی بر آلام و دردهای آنهاست.
امروز، در اینجا، آسمان و زمین شاهد این همدلی ست. همه آمدهاند، با هر عقیده و مرامی. باور کنید امروز همه چیز را فراموش کردهایم؛ خبری از قسط و اجارهخانه و ترافیک و تنهایی نیست. امروز آمدهایم تا بگوییم نیکی هنری نیست به تلافی.
آمدهایم تا بگوییم وقتی رنج در متن زندگی موج میزند و غصهها راه نفس را میبندد، کنار پنجره میایستیم و از ستارههایی سخن میگوییم که فاصلۀ رنج تا بهشت را در کوتاهترین زمانِ ممکن برایمان پُر میکنند.
آمدهایم تا بگوییم آنگاه که سلولهایمان از زمستان لبریز میشود باران عاطفه و حسِ نوعدوستی را میتوانیم به راحتی از چشمهای پُرمهر و دستانِ سخاوتمند بگیریم و دعا کنیم بهار در خلوت کوچه-هامان همیشگی باشد.
امروز، و در اینجا، تقریبا هیچ سالمندی بر بستر نخوابیده. همه آمدهاند. همه با نگاهی مشتاق در سالن به انتظار نشستهاند و همۀ اینها را مدیون مجاهدانِ خاموشِ آسایشگاه هستیم. پرسنل نجیب و شریف آسایشگاه که با تمام وجود در فراهم نمودن مقدمات این مراسم یاریرسان بودند.
تصاویر مراسم گویای این لحظات ناب هستند. لحظاتی لبریز از همدلی و مهربانی و احساس وظیفه.
با دیدن این تصاویر به خودت میگویی چقدر دشوار است آنگاه که باید شاد باشی طوفانِ اندوهِ پنهان شده در دل عذابت میدهد و تو در دل نجوا میکنی “عجب رسم نامهربانی دارد این دنیا.”
امروز همۀ رهگذرانِ آشنای این دیدار فروتنانه به دنبال واژههایی نجیب میگردند تا صبحگاهان، زیر بارانی از احساس تو را زمزمه کنند ای مهربانی.
آری قسمت کردن مهربانی و شادی اتفاقی ست فرخنده که از پیشینیانمان به ودیعه گرفتهایم و به لطف پروردگار و با همراهی همۀ عزیزان و بزرگواران، علیالخصوص قشر عظیمی از مردم خوب و فهیم گیلان توانستیم اندکی از آن را نثار پدران و مادران خود کنیم.
پدر و مادر عزیز ساکنِ خانۀ سبز گیلان، دلم میخواهد در این روز دوستداشتنیِ سرشار از عاطفه و همدلی به تو بگویم که به پاس مهربانیات برای من از آسمان هم بزرگتری و من تا ابد دوستت خواهم داشت و همۀ روزهایم با نام تو آغاز خواهد شد و همۀ شبهایم به یاد تو آرام خواهد گذشت. باشد که به پاس اینهمه بزرگی، آفتاب هر صبح با نام تو و به یاد لبخند دلنشین تو بر جهان بتابد.
در روزگاری که پدران و مادرانی مهربان فراموش شده اند و چشم انتظارند، انتظار اندکی توجه، انتظار یک نگاه، نگاه من و تو… بر خود وظیفه دانستهایم تا با اقدامی هرچند کوچک دل این عزیزان را شاد کنیم و لحظاتی هرچند کوتاه لخند رضایت را بر لب هایشان جاری کنیم…
مسئول روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان، سردبیر، فعال فرهنگ و رسانه
ثبت دیدگاه