رکنا نوشت: زن ۲۶ ساله به نام مهسا پشت در اتاق دادگاه خانواده ۲ ایستاده و منتظر است تا وارد شعبه شود. با زن جوان دیگری درد و دل میکرد، تا اینکه نوبتش شد داخل شعبه برود. زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درد و دلش آغاز شد.
آقای قاضی از وقتی دختر جوان به شرکت همسرم آمد زندگی ما خراب شد. اوایل هیچ حسی نداشتم، اما همسرم دیگر شبها دیر به خانه میآمد و ادعا میکرد در شرکت است. چند باری به محل کار او رفتم و منشی شرکت را دیدم. دختر زیبا رویی بود.
همسر با او راحت صحبت میکرد و این موضوع من را ناراحت میکرد. دلم نمیخواست اینگونه باشد.
چند باری که سفر بودیم مداوم او تماس میگرفت و با همسرم صحبت میکرد. هربار از رضا دلیل این تماسها میپرسیدم مدعی بود تماسها کاری است و دختر جوان کار شرکت را هماهنگ میکند. رفتار این دو به جایی رسیده بود که یک بار در شرکت همسرم خودم را حبس کردم و رضا آمد و با کلی صحبت من را قانع کرد که اینگونه نیست و من اشتباه میکنم.
من از وقتی منشی جدید شرکت آمده است، یک روز خوش ندیده ام. ۹ ماه است روی خوش زندگی را ندیده ام و حتی فکر میکنم یکی از دلایلی که میل به بچه دار نشدن دارم همین موضوع است. من فقط طلاق میخواهم.
در ادامه همسر این زن وقتی به داخل شعبه آمد، گفت: آقای قاضی منشی جوان شرکت خواهر دوستم است و، چون خوب کار میکند او را استخدام کردم. کار من، چون با دلار سر و کار دارد و وارد کننده هستم برای ثبت خرید یا فروش باید مداوم با من تماس گرفته شود. سمیه دختر خوبی است و من هم به همسرم خیانت نمیکنم او شکاک شده است و زندگی ما را سیاه کرده است. من همسرم را دوست دارم و طلاقش نمیدهم.
با اظهارات این مرد، قاضی پرونده آنها را برای مشاوره به واحد صلح وسازش و مددکاری معرفی کرد
ثبت دیدگاه