همان طوری که میدانید اساس این جریان بر پایه هتک حرمت و تحقیر بزرگان انقلاب و لجنپراکنی علیه نظام شکل گرفت؛ اگر چه در ظاهر با شعارهای ارزشی و انقلابی سر بیرون آورد. ماهیت و هویت سرکرده این جریان انحرافی از همان اول برای صاحبان بصیرت واقعی محرز بود. وی شرایط لازم برای ریاست جمهوری را نداشت. او نه رجل سیاسی بود و نه رجل دینی اما با کمال تاسف، صاحبان قدرت و برخی محافل خاص که حداقل نیم قرن از زمان خود عقبتر هستند، این آدم را به میدان سیاست آوردند و این لباس گشاد را بر هیکل وی پوشانیدند، با نقل معجزات و کرامات ساختگی اذهان ملت را به اشتباه انداختند و او را بر گرده مردم و نظام سوار نمودند.
هر چه دلسوزان نظام فریاد برآوردند و ندا سر دادند که این جریان مشکل اعتقادی، اخلاقی و رفتاری دارد، مظلومانه متهم به بیبصیرتی شدند. نگارنده بارها تذکر داد و نوشت که آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان سمبل روحانیت انقلابی و از بنیانگذاران نظام در نگاه این جریان، خاکریز اول فرض شده و اگر این خاکریز فرو بریزد و صدمه ببیند، آنوقت هدف بعدی خود رهبری و اصل نظام خواهد بود اما افسوس از گوش شنوا!
البته پیشبینی این مسائل به قدری روشن بود که هیچ نیازی به علم غیب، علم جفر و اسطرلاب نداشت. امروز بعد از ۱۲ سال به همان نکته رسیدهایم و شاهدیم که سردمداران این جریان انحرافی، اصل نظام، رهبری و ولایت فقیه و حوزه و روحانیت را نشانه گرفتهاند. الحمدلله نفاق پشت پرده اینان با عملکردهای جاهلانه و ناشیانه از قبیل نامههای کنایهای و طعنهآمیز به رهبری برای همه برملا و آشکار شد.
به نظر میرسد در تنبیه اینان چوب خدای متعال اگر چه بیصدا میباشد ولی در افشای چهره واقعی و رسوایی آنان بسیار نافع، کار ساز و کافی خواهد بود.
در اینجا لازم است از درایت و بصیرت ستودنی و تیزبینی و صلابت و شجاعت آیتالله هاشمی رفسنجانی در برابر این جریان یادی کنیم و بر ساحتش سر تعظیم فرود آوریم که این فقیه مجاهد و مفسر با بصیرت یکتنه و مدرسوار در مقابل آنان ایستاد و در جهت دفاع از حریم حوزه و روحانیت و نظام از آبرو و حیثیت خود و خانواده هزینه کرد و در پاسخ به درخواست یکی از مسئولین برای حمایت از دولت احمدینژاد گفت: «بگذارید من یک روحانی مخالف این دولت بمانم تا فردا نگویند که تمام روحانیت خود را هزینه این آدم کرد!» او این پیکار را به صورت مظلومانه و صبورانه ادامه داد و به آخر رسانید. البته اینان وقتی چنگ کینه و کدورت به صورت هاشمی زدند از همان ساعات کوس رسواییشان نیز آغاز شد چرا که به قول مولوی در مثنوی:
چون خدا خواهد که پرده کس دَرَد – میلش اندر طعنه پاکان بَرَد
این تقدیر الهی است و بهتراز این نمیشود، اما چند نکته را باید توجه کرد:
۱. سردمداران این جریان اگرچه ماهیتشان بر همه روشن شد و اکنون هیچ جایگاهی در میان مردم ندارند اما باید توجه داشت در آن هشت سال سیاه، فرهنگ مسمومی که اینان در جامعه ترویج کردند هنوز هم وجود دارد. نشردروغ، آبرو بردن از انسانهای شریف و خدوم، دشنام و هتاکی به محترمین، ترور شخصیتی، اختلاف و بدبینی، خودبزرگبینی، انحصارطلبی و تنگنظری از جمله این رذائل اخلاقی است که این جریان با خود آورد و سالها طول میکشد تا از سطح جامعه زدوده و برچیده شود. متاسفانه بعضی طرفداران این جریان اغلب ویژگیهای اخلاقی آنان را به ارث بردند و کاملا کپی آنان شدند. آنهایی که گرفتار این رذائل هستند باید تلاش کنند از آن رهایی یابند و الا چوب بیصدای سبحانی در نهایت به سراغشان خواهد آمد و شاید هم آمده است و کسی خبر ندارد.
۲. آنهایی که در پشت صحنه آقای احمدینژاد را آوردند اگر چه ممکن است انگیزه بدی نداشتند ولی تجربه چهل ساله انقلاب نشان داده است که این آقایان محترم برای میدان سیاست و عمل و اجرا ساخته نشدهاند و همیشه هم در تشخیص وظیفه دچار اشتباه میشوند. اینان همان کسانی هستند که در دهه شصت مورد خطاب حضرت امام قرار گرفتند که شما حتی نانوایی یک شهر کوچک را هم نمیتوانید اداره بکنید. این آقایان محترم از نسل همان افراد نوعی هستند که در دهه چهل حمام خزینهای حامل انواعِ ویروسِ بیماری را بر حمام دوشی کاملا بهداشتی ترجیح داده و فریاد وااسلاما سرمیدادند که سالها طول کشید تا از این فضا بیرون بیایند. اینها امام موسی صدر را به خاطر همکاری با مصطفی عقاد در ساخت فیلم «محمد رسولالله» به انواع توپ تخریب و تهمت بستند اما بعد از چند سال که این فیلم در ایران اکران شد بدون اینکه از وی خجالت بکشند و حتی عذرخواهی کنند و حلالیت بطلبند به همراه نوهها و نتیجهها پای تلویزیون نشستند و از تماشای آن فیلم لذت بردند. به گزافه نگفتهایم اگر بگوییم اینها قدرت پیدا کنند، تلگرام که هیچ حتی تلفن ثابت را هم ازمردم مضایقه میکنند. فضای مجازی در نگاه اینان «بلای جان مردم است!» در حالی که خود این نگاه و تفکر، بزرگترین بلای جان مردم شده و مانع از پیشرفت و توسعه این کشور، مردم و انقلاب میباشد. اینها چون توانایی مدیریت و اجرا ندارند و زمانشناس نیستند به ناچار دربرابر پدیدههای نو همواره موضع منفی میگیرند. فلذا در مواقع سرنوشتساز به خصوص ایام انتخابات باید هشیار و بیدار شد مبادا این آقایان محترم دوباره احساس وظیفه! کنند و یک احمدینژاد دیگر را بر گُرده مردم و نظام تحمیل نمایند.
هشت سال حاکمیت جریان افراطی، مردم، انقلاب و نظام را از مبانی امام دور ساخت. علیرغم شعارهای ارزشی و انقلابی که معلوم شد تنها ترفندی برای فریب مردم بود، اخلاق، فضیلت و کرامت انسانی زیر پا نهاده شد، دزدی، اختلاس، غارت بیتالمال، ترویز، ریا و دروغ به اوج رسید، ناکارآمدی سر به فلک کشید و نظام متهم به عدم شفافیت با مردم شد و دهها مشکل و معضل دیگر که باید در جای خود به آن پرداخت.
باید به مکتب و مبانی حضرت امام بازمیگشتیم که الحمدلله این اقدام با دو انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ بخوبی انجام گرفت. این بازگشت در صورتی کامل خواهد شد که به افکار و اندیشهها و سیره و سلوک حواریون امام توجه کنیم. ما معتقدیم رئیسجمهور روحانی اگر برخی خناسان و دلواپسان بگذارند میتواند تحت حمایت و اشراف رهبری بر بسیاری از مشکلات کشور که از جریان انحرافی به ارث رسیده فائق آید.
ثبت دیدگاه