صدیقه مرادی:
عناوین مربوط به این فاجعه با توجه به آنچه از سوی رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر گردیده متفاوت است. (تجاوز! تعرض! قوادی!)
بگذریم از انتخاب عنوان عمل ارتکابی، آنچه دراینبین ذهن را به تعمق وامیدارد چرایی آن است!!
چندی پیش شاهد وقایع متعددی بودیم که در همهشان خردسالان و اطفال و نوجوانان مورد تعرض قرارگرفته بودند.
اهورا! بنیتا! ستایش و…
و امروز شاهد ماجرای شنیع دیگری هستیم که از طرف یکی از معلمین مدرسهای در غرب تهران و نسبت به دانش آموزان آن مدرسه صورت گرفته البته از جزئیات پرونده اطلاعات دقیقی در دست نیست اما با توجه به مصاحبهای که یکی از والدین با مطبوعات داخلی داشته، گویا اتهام وارده در قالب تعرض جنسی و فراهم آوردن مقدمات ارتکاب عمل از سوی متهم میباشد!(سعی میکنیم از پرداختن به جایگاه شغلی فردی که بهاصطلاح معلم بوده و همچنین عدم وجود فیلتری چون داشتن سلامت روان در کنار دیگر گزینشها برای ورود به سیستم استخدامی، بگذریم)
اما موردی که امروز شاهد آن هستیم و در شبکههای اجتماعی دستبهدستش میگردانیم بیتردید تبعات به نسبت سنگینتری میتواند داشته باشد، به لحاظ اینکه بزه دیدگان این عمل غیرانسانی اکثراً در طبقه سنی زیر ۱۸ سال قرار داشتند، طبقهٔ سنی که چه در حقوق داخلی و چه قواعد بینالملل به لحاظ داشتن شرایط جسمی و روحی خاص و آسیبپذیریشان موردحمایت هستند.
بر کسی پوشیده نیست اطفال و نوجوانان بازوهای اجرایی و آیندهسازان هر جامعهای هستند بنابراین لازم است حداقل! محیط اجتماعی که بنا است رشد و بالندگی یک طفل و نوجوان در آن رقم بخورد از هرگونه انحراف و ناپاکی به دور باشد که متأسفانه در اتفاق واقعشده شاهد عکس قضیه بودهایم!
همچنین در مورد اخیر نوع بزه دیدگی، بزه دیدگی جنسی است که اکثراً بهوسیله افراد بزرگسال انجام میگیرد و در غالب موارد هم پنهان میماند
علت پوشیده ماندن آنهم عواملی چون ناآگاهی، احساس ندامت خانوادهها، برطرف نشدن و لاینحل ماندن موضوع و یا تهدید توسط مرتکب است.
اما صدمهای که از این رهگذر به طفل یا نوجوان وارد میشود در قالب فقدان اعتمادبهنفس، تحریکپذیری و یا منشأ بسیاری از بیماریهای روانی و افسردگی و اضطراب و… میتواند باشد، که امیدواریم سازمانهای مربوطهٔ ذیربط در جهت کاهش این اثرات نسبت به قربانیانِ پروندهٔ اخیر با کمک گرفتن از مشاوران و مددکاران متبحر و متخصص هر چه زودتر اقدامات لازم را انجام دهند.
آنچه بهعنوان نقطه عطف در اتفاق اخیر به چشم میخورد و میتواند آغازی برای از بین بردن یک باور غلط اجتماعی باشد آن است که خانوادهها با رسانهای کردن و در جریان قرار دادن عامه مردم باعث شدند که باور غلط اجتماعی ترس از آبرو در عنوان نکردن این مسائل کمرنگتر شود تا این اعمال شنیع پوشیده نماند و این موضوع بهعنوان ابزاری در دست کسانی قرار نگیرد که از سلامت روانی و اجتماعی برخوردار نیستند و به این بهانه خود را در انجام رفتارِ غیرانسانی مصون از تعقیب و مجازات بدانند!
امید است با بالا بردن سطح آگاهی و آموزشهای لازم به اطفال و نوجوانان در مواقع برخورد با چنین تعرضاتی و همچنین ارائه آموزشهای لازم به خانواده شاهد چنین وقایعی نباشیم!
و توفیق از خداست…
ثبت دیدگاه