سال 85 بود که خانواده ای نگران از سرنوشت پدرشان که نابغه برق بود پای در اداره پلیس اصفهان گذاشتند و از ماموران برای پیدا شدن پدرشان در خواست کمک کردند.
ماموران در تحقیقات ابتدایی پی بردند که مهندس معروف اصفهانی روز تاسوعای حسینی از خانه خارج شده اما دیگر بازنگشته است و این در حالی بود که هیچ کسی با این مهندس برق اختلافی عمیق نداشت.
تصویر و مشخصات مهندس برق در اختیار تیم های پلیسی قرار گرفتند و تیمی از کارآگاهان در گام نخست به بیمارستان ها، پزشکی قانونی مراجعه کردند که در این مرحله هیچ سرنخی از مرد گمشده به دست نیامد.
روزها به سختی برای خانواده مرد میانسال می گذشت و هر روز امیدها کمتر می شد و هیچ سرنخی از وی به دست نیامد و آرام آرام فرضیه کشته شدن پدر خانواده پررنگ تر شد اما یک روزنه امید همیشه در دل خانواده روشن بود که پدرشان زنده است.
با گذشت زمان دیگر امیدی باقی نمانده بود و احتمال می رفت که پدر خانواده به قتل رسیده و قاتل نیز جسد را از بین برده است.
در این سالها 4 دختر مرد گمشده ادامه تحصیل دادند و 3 تن از آنها پزشک و یکی دیگر وکیل شدند و این روزها همان روزهایی بود که پدرشان آرزوی دیدن آنها را داشت اما یک سرنوشت معمایی پدر و دختران را از هم جدا کرده بود.
2 تن از دختران مرد گمشده ازدواج کردند و برای کار و ادامه تحصیل به کانادا سفر کردند و این در حالی بود که مادرشان همیشه از دیدن فرزندان موفقش خوشحال بود که پس از این همه سختی و کار در روزهای بی پدری دخترانش، آنها به موفقیت رسیده بودند ولی همیشه مادر خانواده به بازگشت شوهرش امید داشت.
سالها می گذشت و هیچ ردی از پدر خانواده در دست نبود تا اینکه ماموران با سناریوی عجیبی روبرو شدند.
چند حساب بانکی با مشخصات مرد گمشده در چند استان باز شده بود و یک سیم کارت نیز به نام وی ثبت شده است.
همین کافی بود تا تحقیقات پلیسی پس از 12 سال شکل جدیدی به خود بگیرد و گره های پلیسی یکی پس از دیگری باز شود.
کارآگاهان در تجسس های فنی پی بردند که آخرین حساب بانکی در استان خوزستان بوده است و مسیر تحقیقات به سمت استان جنوبی رسید.
ماموران در تحقیقات پلیسی متوجه شدند که از حساب های بانکی مرد گمشده پول های زیادی به حساب های افراد مختلف واریز شده است، معمای عجیبی پیش روی ماموران قرار داشت .
ابتدا فرضیه کلاهبرداری با مدارک مهندس گمشده در دستور کار ماموران قرار گرفت اما در ادامه مشخص شد افرادی که پول به حسابشان واریز شده همان طلبکارهای مرد گمشده هستند.
همین کافی بود تا ماموران از زنده بودن مهندس معروف برق اطمینان پیدا کنند و در این مرحله ادامه تحقیقات با سرنخی که از مرد گمشده در آبادان به دست آمده بود دراختیار ماموران تجسس کلانتری 16 امیرکبیر آبادان قرار گرفت.
ماموران در این شاخه از تجسس ها پی بردند که مرد گمشده با یک مرد جوان که مغازه الکتریکی دارد دوست صمیمی است و هر روز با هم در تماس هستند.
دوست صمیمی مهندس گمشده به دستور ماموران پای در اداره پلیس گذاشت و در تحقیقا مشخص شد امیرقلی 66 ساله همان مهندس اصفهانی است که 12 سال پیش ناپدید شده بود.
مرد جوان با هماهنگی پلیس و آموزش های فنی یک قرار صوری را با مهندس امیرقلی هماهنگ کرد تا اینکه وی از اهواز به آبادان رفت و زمانیکه برای دیدن دوست صمیمی اش به مغازه الکتریکی رفت در برابر ماموران پلیس قرار گرفت.
امیرقلی 66 ساله ابتدا نمی دانست که راز 12 سال پنهان کاری اش فاش شده اما وقتی پای در کلانتری گذاشت با همسرو 2 دخترش روبرو شد.
صحنه عجیبی بود، همگی اشک می ریختند و خانواده امیرقلی سوال های زیادی در ذهن داشتند که علت این همه سال چشم انتظاری برای چه بود و پدر خانواده نیز در حالیکه آرام اشک می ریخت باور نداشت خانواده اش را بعد از 12 سال در یک قدمی اش می بیند.
همسر مهندس برق که خیلی شوکه است به خبرنگار ما گفت: 4 فرزند دختر دارم و زمانیکه شوهرم ناپدید شد یکی از دخترانم خواستگار داشت اما با ناپدید شدن پدرش شوک عجیبی به او وارد شد و برای ادامه زندگی پیش خواهرش در کانادا رفت و در آنجا نیز زندگی خوبی برای خود فراهم کرده است.
در این سالها به هر جا که حدس می زدیم شوهرم در آنجا باشد سر زدیم اما هیچ ردی از او به دست نیامد و دیگر فکر می کردیم شوهرم را کشته اند.
سالها به سختی کار کردم تا فرزندانم در آرامش بزرگ شوند تا اینکه پلیس متوجه شد شوهرم در استان خوزستان است، باورش سخت بود ولی من همیشه امید داشتم ولی نمی دانم چرا شوهرم که مرد موفق و تحصیلکرده ای بود ما را تنها گذاشت و در این سالها نگران ما نشده بود.
پدر خانواده در حالی که اشک می ریخت گفت: سالها پیش در یک دانشگاه معتبر فارغ التحصیل شده و پس از آن در فولاد مبارکه اصفهان مشغول به کار شدم و گاهی اوقات نیز در دانشگاه تدریس می کردم.
وی افزود: دوستانم ادعا می کردند که ادیسون برق را از من یاد گرفته و همیشه برای خرید لوازم برقی شرکت به شرکت به کشورهای خارجی می رفتم تا اینکه یک شرکت راه اندازی کردم اما بدهکار شدم و دوستانم به خاطر بی پولی مرا تنها گذاشتند.
روزهای سختی بود به همین خاطر یک روز تصمیم گرفتم از خانه خارج شوم و دیگر بازنگردم تا خانواده ام روزهای سخت مرا مشاهده نکنند.
با فرار از خانه به شهرهای مختلفی رفتم و با توجه به رزومه کاری که داشتم خیلی زود در یک شرکت مشغول به کار شدم و شبها نیز در همانجا استراحت می کردم و از همان ابتدا پولهایم را پس انداز کردم تا بدهکاری ام را پرداخت کنم.
مهندس 66 ساله گفت: پس از سالها کار و تنهایی به اهواز آمدم و در یک شرکت معتبر مشغول به کار شدم و دیگر نمی خواستم خانواده ام را ببینم، یعنی نمی دانستم چطور با آنها رو در رو شوم.
بنا به این گزارش، مرد گمشده پس از 12 سال با خانواده اش و دامادی که تا به امروز او را ندیده بود به اصفهان بازگشتند و خانواده اش از وی خواستند تا همراه آنها زندگی کند.
منبع: وبسایت خبری رکنا
ثبت دیدگاه