رضا جمشیدی چناری در یادداشتی نوشت: هفته دولت شد و یاد شهیدانی ساده زیست، رجائی و باهنر افتادم. بهانه ای شد تا با حساسیت بیشتری به وضعیت فعلی کشورم بیاندیشم. یادم می آید معلمین خیلی خوبی داشتیم و اتفاقا هم فارسی به ما خوب یاد می دادند و هم انگلیسی و هم عربی! یادم می آید معلمین ارج و قرب بالایی داشتند و اتفاقا ضمانت بانکی فرهنگیان و معلمین از خود رئیس بانک ملموس تر و با ارزش تر بود! از همان معلمان در دهه اول پس از انقلاب رئیس جمهور و نمایندگان زیادی به جامعه معرفی شد. اما به یکباره همه چیز تجاری شد. پای کلاسهای کنکور و راهکارهای آموزشی فست فودی به زندگی ما باز شد! دیگر خبری از آن روزهای باشکوه اولیه نیست! معلمین راننده اسنپ می شوند و یا در بنگاه املاک کار دوم دارند! گاهی هم ساخت و ساز می کنند! طبیعی است وقتی از دانشگاه های فله ای و اغلب بی کیفیتمان به اصطلاح مهندس راه و ساختمان فارغ التحصیل کرده ایم طبیعتا آجر روی آجر نمی تواند بماند!
همه این گرفتاری ها برای آن رخ داد که مقوله آموزش و پرورش تجاری سازی شد و به عنوان یک آرمان مهم برای ساخت انسان دیگر به آن نگاه نمی کنیم. به طور کلی برای آموزش نسل بعدی مان اولویتی نداریم. حداقل من در دانشگاه ها چنین آرمانی نمی بینم. در مدارس نیز نمیشنوم از مقایسه علم و ثروت حرفی بزنند چرا که ثروت “طبیعتا” بهتر است و دیگر جای بحثی نمانده است!! اگر هم متخصص بشویم در نهایت پولهایمان را باید به دلار و شمش طلا تبدیل کنیم و در گاو صندوقها ذخیره کنیم. رئیس جمهور با تدبیرمان هم ظاهرا حق داشت همه تقصیر را گردن ما انداخت!
خانم Sydney Chaffee معلم نمونه سال ۲۰۱۷ معتقد است که عدالت اجتماعی یا Social Justice مقوله ای است که باید در مدارس دنبال آموزش و در نهایت تحقق آن باشیم. او اعتقاد دارد یک روز در هفته باید دانش آموزان دور هم جمع شوند و موفقیتهایشان را جشن بگیرند، ایده های نو را به یکدیگر انتقال داده و مباحثه جدی داشته باشند. امروز جامعه ما در شرایطی است که بیش از همیشه نیازمند توجه جدی به مقوله آموزش است. ما زمانی میتوانیم با فساد مبارزه کنیم که نسل بعدیمان را درست تربیت کنیم. نسل بعدی که با سفارش من و شما نمره قبولی نگیرند. مدارس و دانشگاههایی که تنها هدف موسسشان تاسیس بنگاه اقتصادی باشد قطعا تحت هر شرایطی شما را فارغ التحصیل خواهد کرد. من هنوز فرزندم را به مدرسه ای میفرستم که معلمانش مربوط به دهه ۶۰ می باشند. میدانید چرا؟ معلمان آن روز را بیشتر دوست دارم چرا که علاوه بر مطالب ساده کتابها درس زندگی نیز یاد می دادند. خود نیزکتاب میخواندند! مطلب نیز می نوشتند! اصولا معلمین الگوی ما بودند!
خانم Sydney Chaffee اعتقاد دارد آموزشی که نتواند شما را به دنیای اطراف اتصال دهد ارزشی ندارد و اتلاف وقت است. او منشاء مسائل اجتماعی را در مدارس می داند. تحقیقات انجام شده نشان میدهد ۸۸ درصد از دانش آموزان آمریکا سیاهان را دون مایه تر از سفیدپوستان می دانند و وقتی به نرخ زندانی سیاهان در آمریکا نگاهی بیندازیم و یا به خشونت پلیس آمریکا با سیاهان بیندیشیم متوجه صحت این آمار میشویم. ما باید مهارت های لازم برای عدالت اجتماعی را در مدارس تمرین نماییم. تاریخ را نباید به صورت روایتی به دانش آموزان بیاموزیم بلکه لازم است تحلیلی عمل نماییم. چند دهه طول کشید تا انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۵۷ به بار نشست. آرمانها و اصولی را تعریف کردیم که حکومت اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی را محقق می کرد. اما رفته رفته از آن آرمانها فاصله گرفتیم. اینکه امروزه دوباره از انقلابی گری صحبت میشود مفهوم آن اینست که تاریخ را باید زنده نگه داریم. این چیزی نیست که فقط من بگویم. خانم Sydney Chaffee نیز از تاریخ زنده یا Live History سخن می راند. ملتی که تاریخش را فراموش کند آرمانی نخواهد داشت. اگردر برابر اشرافی گری و آریستو کراسی پهلوی قیام کردیم مفهومش آن است که خودمان در دهه چهارم پس از پیروزی انقلاب باید از آریستوکراسی و الیگارشی دوری بجوییم. اگر معیار شایستگی افراد را حضور در ستاد انتخاباتی خویش یا رئیس جمهور مورد حمایتمان قرار دهیم قطعا نخبگان و معلمان را به حاشیه می رانیم. آنوقت بی سوادی و کم سوادی در قوه مجریه مان رخنه می کند و ممکن است افرادی که دارای تربیت صحیح نباشند و معدلهایی بسیار پایین در مقاطع مختلف تحصیلی خویش دارند مناصب مهم مدیریتی را دست بگیرند. کاش پویشی تحت عنوان “معدلت چند بوده است؟” شکل میگرفت تا به حقیقت ادعای اینجانب پی میبردید. اگر قرار است انتصابات استان را عده ای مدعی روشنفکری در گعده های قلیان کشی شبانه تصمیم بگیرند آنوقت دیگر مهم نیست که نگاهت هم روشن و رو به جلو باشد بلکه مهم آن است که آن عده خاص از شما راضی باشند. طبیعتا از این دسته افراد سیاستمدارانی مطیع در می آیند که ۷۰۰۰۰۰۰ میلیون ریال را نمی توانند به میلیارد تومان تبدیل نمایند.
به عنوان یک نمونه مطالعه موردی از اهمیت آموزش و پرورش و نقش مدارس در عدالت اجتماعی، خانم Sydney Chaffee به رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی اشاره میکند. نقشی که مدارس در آن زمان بازی کردند بسیار حیاتی و تاثیر گذار بود. کشتار Soweto زمینه ساز براندازی آپارتاید شد. در انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز نقش دانش آموزان را در ۱۳ آّبان ۱۳۵۷ همواره ستوده ایم. اما چیزی که اینجا اهمیت بیشتری دارد آنست که آیا امروزه دانش آموزان ما در مدارس با تاریخ انقلاب و انقلابی گری و ارزشهایی که بخاطرش انقلاب شد هیچ گونه ارتباطی دارند؟ آیا معلمین فعلی ماموریتی برای آموزش ارزشهای ناب و بی نظیر انسانی و اسلامی که به خاطرش قیام کردیم دارند؟ ما به دانش آموزانمان ریاضی و علوم طبیعی می آموزیم. علوم مهندسی و پزشکی می آموزیم اما شرافت مهندسی و سوگند بقراط را نمی آموزیم. این است که فجایع کرمانشاه و غیره رخ می دهد. ما داستان علی و عقیل را بر پای منبرها زیاد شنیده ایم. اما آیا در مدارس پیام آن را تمرین کرده ایم؟
اینجاست که میخواهم از کوتاهی ما معلمین و نخبگان سخن برانم. ما حق نداریم فقط منتقد وضع فعلی باشیم. آیا خود در حرفه خویش شرافتمند عمل کرده ایم؟ در شبانه روز چقدر مطالعه می کنیم؟ چقدر برای دانش آموزان و دانشجویانمان وقت میگذاریم و برای تعالی شان تلاش می کنیم؟ بنده اعتقاد دارم مسیر توسعه از آموزش و پرورش و در نهایت دانشگاههای ما میگذرد. اگر بخواهیم با فساد مبارزه کنیم بهتر است ضمن بازنگری در سیاستهای آموزش و پرورش به ارزیابی و آموزش مستمر معلمین و اساتیدمان حساسیت داشته باشیم. ضمن اینکه معلم باید در رفاه باشد و به جای اینکه اخبار اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان بشنویم این صندوق را در خدمت رفاه و ارتقاء فرهنگیان ببینیم، بایستی به طور پیوسته معلمین را مورد ارزیابی قرار دهیم تا معلمین و اساتیدی قوی و قدرتمند و با سواد و پایبند به ارزشهای لایتغیر الهی داشته باشیم. اینها سرمایه یک ملت می باشند. سرمایه یک کشور ذهن مردم آن و به خصوص کودکان ما است که آینده ما را رقم می زنند. اگر چه ساده لوحانه است که انتظار داشته باشیم خود جوش چنین حرکت انقلابی صورت بگیرد. دولتمردان برای همین انتخاب میشوند تا ایفای نقش نمایند. بایستی گفتمان فرهنگی اصیل با تکیه بر داشته های اصیل اخلاق اسلامی دوباره احیا شود و برای این کار مهمترین ایستگاه مدارس می باشند که مسافران ایستگاههای بعدی را تربیت می کنند.
- نویسنده : رضا جمشیدی چناری
ثبت دیدگاه