یکشنبه, 25 آذر 1403 Sunday, 15 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 44663 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 2503×
رو به باد شمال
3 فروردین 1395 ساعت: 13:47
شناسه : 1415
5

با مردم/نسیم خاصی: اینجا گیلان است، استانی که در ایام تعطیل سال، پر می‌شود از گردشگران و مسافرانی که از اقصی نقاط ایران به اینجا می‌آیند تا تعطیلاتشان را در طبیعت و بافت تاریخی این استان بگذرانند. استانی که مسافر و توریست، از هر دو نوع خارجی و داخلی، زیاد به خودش می‌بیند و قطعا […]

پ
پ

462با مردم/نسیم خاصی: اینجا گیلان است، استانی که در ایام تعطیل سال، پر می‌شود از گردشگران و مسافرانی که از اقصی نقاط ایران به اینجا می‌آیند تا تعطیلاتشان را در طبیعت و بافت تاریخی این استان بگذرانند. استانی که مسافر و توریست، از هر دو نوع خارجی و داخلی، زیاد به خودش می‌بیند و قطعا جاذبه‌هایی دارد برای جذب این حجم از توریست. مسئله شمال و مسافرت به آن در میان ایرانیان، مسئله‌ای قدیمی است، از پهلوی دوم به این طرف و به علت توجه ویژه‌ای که به سواحل شمالی کشور شد، این پدیده اوج گرفت، گرچه پیش از آن هم مثلا سفرنامه‌هایی داشته‌ایم که مشخصا به سفر شمال اختصاص پیدا کرده‌اند، مانند «یادداشت‌های مسافرت گیلان» نوشته «عباس مسعودی» بنیانگذار روزنامه اطلاعات.

با این همه تعبیر دیگری در سال‌های اخیر، به ویژه از دهه هفتاد به این سو شکل گرفته و نوع این مسافرت‌ها و مسافران تغییر پیدا کرده است. در این گزارش، در جست‌و‌جوی پاسخ به این پرسش بوده‌ایم که اساسا این برخورد مسافران با مسئله مسافرت به شمال –مشخصا گیلان- چگونه بوده و چه پیامد‌های مثبت و منفی‌ای را به همراه داشته است؛ برای دقت در این مهم، سراغ کسانی را گرفته‌ایم که برخورد بیشتری با مسافران دارند و نظر چند شهروند معمولی را هم در این میان جویا شدیم.

انگار اصلا توریست نیستند

«هومان»، بیست و شش ساله، متولد و ساکن رشت؛ با تجربه چند سال کافه داری و گه گاهی راهنمایِ مسافران، چه آن‌ها که از استان‌های دیگر می‌آیند و چه حتی از دیگر کشور‌ها. وقتی نظرش را درباره مسافران جویا شدم، به ویژه آن‌ها که از تهران می‌آیند، با لحنی سرد اما صریح شنیدم: «متاسفانه ما اصلا در گیلان توریسم شهری نداریم؛ مسافران برای رفتن به کوه، جنگل و… به اینجا می‌آیند. برای مثال، وقتی ما به قزوین می‌رویم، از پیش چند بنا و محله تاریخی را در شهر نشان می‌کنیم و به دیدن آن‌ها می‌رویم، ولی اینجا چنین اتفاقی نمی‌افتد. و یا شما حتی اگر در تهران، به یک آژانس گردشگری مراجعه کنید، با تورهایِ تفریحی زیادی برای شهرهای ایران مواجهه می‌شوید، ولی توری برای شهر رشت برگزار نمی‌شود! تنها تورهای یک-دو روزه برای مکان‌هایی مانند قلعه رودخان، ماسوله و… وجود دارد؛ پس می‌شود این طور استنباط کرد که گیلان، فقط طبیعت گرد دارد و نه توریست شهری، حتی باید اذعان کنم که بخشِ اعظم گردشگران، طبیعت گرد هم نیستند، فقط دنبال آب و هوایی خوب، در فاصله کمی از تهران می‌گردند، فضایی صرفا برای خوش گذارنیِ محض.»

در ادامه صحبت‌اش، علت مسئله را جویا می‌شوم: «فکر می‌کنید اینکه در گیلان و مشخصا رشت، توریسمِ شهری به قول شما مانند قزوین، اصفهان و… وجود ندارد، به خاطر ضعف استان است و یا باید مشکل را جای دیگر پیدا کرد؟»: «ضعف از ما هم هست، چون در این حوزه کاری نکرده‌ایم، ولی مشکل دیگر اینجاست که مسافران به گیلان و رشت، انگار به عنوان یه تفرجگاه نگاه می‌کنند، نگاهی که به دیگر استان‌ها وجود ندارد.»

وقت طرحِ پرسش نهایی رسیده است، هومان باید برای کاری به میدانِ اصلی شهر برسد و زمانِ زیادی ندارد، بنابراین بی‌درنگ سوال را مطرح می‌کنم و می‌خواهم که از پیامدهای منفی و مثبت مسئله توریسم در گیلان بگوید و تجربه‌هایش را با ما در میان بگذارد: «یکی از تاثیرات منفی توریسم که همه جا آشکار است، قیمت گذاری‌های نامناسب و نگاه توریستی فروشندگان به کالاست؛ مسلما چنین کاری شرایط را برای شهروندان سخت می‌کند. مورد دیگر اینکه مسافران قوانین و عرف اجتماعی را در گیلان نادیده می‌گیرند، من بار‌ها با این مسئله روبه رو شده‌ام؛ مثلا فکر می‌کنند‌‌‌ همان طور که با لباس راحتی –فرض کنید شلوارک- کنار ساحل و قدم می‌زنند، می‌توانند در خیابان‌های شهر هم تردد کنند، این کار خیلی ناراحت کننده است، به ویژه مسافرانی که از تهران می‌آیند، به اینجا به چشم شهرستان نگاه می‌کنند و هنجار‌ها را رعایت نمی‌کنند. باید از این افراد پرسید آیا در شهر خودتان هم با شلوارک به خیابان می‌روید؟! آیا در شهر خودتان هم چراغ قرمز راهنمایی را رد می‌کنید؟!» در انتها معتقد است: «گردشگرانی که به رشت و گیلان سفر می‌کنند، هیچ تاثیر مثبتی برای ما ندارد، فقط باعث ترافیک شهری و آلودگی محیط زیست می‌شوند، برخوردشان در بیشتر موارد توهین آمیز است و به طور کلی انگار اصلا توریست نیستند.»

تاثیرات مثبتی را هم می‌شود ارزیابی کرد

در ادامه با کسی که به شکلی حرفه‌ای راهنمای تور است وارد مکالمه شدم؛ «شیرین منصف» تورلیدر است و طبعا برخورد بیشتر با مسافران و گردشگران دارد، از او پرسیدم: «چه جاذبه‌ای در گیلان سبب می‌شود که حجم زیادی از مسافران، به ویژه از پایتخت در ایام تعطیل به این سمت بیایند؟»: «واقعیتش اینکه گیلان دارای موقعیت مکانی و آب و هوایی بسیار خوبی است، استانی ست که برخلاف اغلب استان‌های دیگر، در چهار فصل گردشگر دارد؛ به این دلیل که هر فصل زیبایی منحصر به خود را به رخ می‌کشد، و همین مسئله باعث می‌شود که گیلان بیش از دیگر استان‌های کشور، پذیرای مسافران باشد».

منصف در وهله اول یک گیلانی است، گیلانی که البته به سبب حرفه‌اش با فرهنگ‌های مختلف مواجهه زیادی دارد، نظرش را در رابطه با رفتار مسافرانی که به گیلان می‌آیند می‌پرسم و می‌شنوم: «باعث افتخار من است که در استانی زندگی می‌کنم که اکثر ایام سال گردشگران زیادی را به خود جذب می‌کند. ولی اگر واقعیت قضیه را بگویم، اکثر مسافران اخلاقیات و فرهنگ خود را انگار در شهر خود جا می‌گذارند و به اینجا سفر می‌کنند! البته بخشی از این مسئله به دلیل کم کاری‌های ماست، در این زمینه فرهنگ سازی درستی نکرده‌ایم، اما گاهی رفتار مسافران زننده و نادرست است، طوری که به من به عنوان یک تورلیدر حتی بر می‌خورد.» سری به نشانه تاسف تکان می‌دهد و در ادامه، حرف‌اش را به سمت دیگری می‌برد: «به طور کلی البته حضور مسافر و گردشگر تاثیر اقتصادی خوبی دارد، گردش مالی شهر را بالا می‌برند و تاثیر مستقیم و غیرمستقیمی بر وضعیت اقتصادیِ نابه سامان استان دارند؛ تاثیر مستقیم، تمام خرجکرد گردشگران است، اعم از هزینه هتل، سوغات، غذا، و حتی استفاده از مکان‌های تفریحی و…. و تاثیرات غیرمستقیم، گردش مالی است که در شهر و بین شهروندان جریان می‌کند.»

منصف در ‌‌‌نهایت از پیامدهای منفی آلودگی محیطی که مسافران و گردشگران برجا می‌گذارند می‌گوید و همچنین از افزایش ترافیک شهری که شهروندان بومی را دچار نارضایتی می‌کند، اما معتقد است: «عده‌ای معتقدند که وجود توریسم سبب بروز تاثیرات منفی فرهنگی در اُستان می‌شود، اما من با چنین نظری مخالفم و حتی تاثیرات مثبتی را هم می‌شود ارزیابی کرد».

مسافران باعث پویایی فرهنگ ما می‌شوند

«ناهید» شغلی مرتبط با مسافران و صنعت تورسیم ندارد، دانشجوی فیزیک در مقطع دکتراست، پس از اظهار نظر توسط دو فرد مرتبط با مسئله توریسم، به سراغ او آمدیم تا ببینیم به عنوان یک شهروند اهل شهر رشت، نظرش در مواجهه گه گاهی با مسافران چگونه است، و او این طور شروع کرد: «شخصا برایم همیشه باعث خوشحالی بوده که اهالی دیگر استان‌ها، گیلان را برای تفریح و انتخاب می‌کنند، چون این گونه می‌توانیم با فرهنگ‌های مختلف آشنایی پیدا کنیم، وقتی فرهنگی درش را به روی دیگران ببندد، دچار رکود خواهد شد، اما وقتی با آدم‌های از فرهنگ‌های دیگر روبه رو شویم، به صورت ناخودآگاه در فرهنگ خودمان هم پویایی به وجود خواهد آمد.» همین اظهار نظر اولیه نشان از نگاه مثبت او به مسئله توریسم و مسافران دارد، این طور ادامه می‌دهد: «از سویی دیگر، حضور مسافران باعث افزایش گردش مالی در سطح استان می‌شود و بدین طریق، اقتصاد نیمه جانِ گیلان، رونقی می‌گیرد.»

صحبتش که ادامه پیدا می‌کند، پس از لحظه‌ای مکث، به قسمت منفی حضور گردشگران هم اشاره می‌کند: «البته همه ماجرا مثبت نیست، نقاط منفی هم دارد، مثلا اکثر مسافرانی که از شهرهای بزرگی مانند تهران به استانِ ما سفر می‌کنند، نگاهی از بالا به شهروندان دارند، البته نسبتا این نگاه در شهر رشت کمتر از شهرهای اطراف است، اما خب همین قسم برخورد‌ها، باعث به وجود آمدن نفرت گیلانی‌ها از مسافران می‌شود، دو گانه سازی شهرستانی و غیرشهرستانی به صنعت توریسم آسیب می‌زند؛ شخصا تجربه‌ای دارم، سال گذشته در شهر «پره سر» -یکی از شهرهای گذری بین کوه و دریا، اطراف تالش- با چنین صحنه‌ای را مواجهه شدم: در بازار ماهی فروشان، فروشنده‌ای با خانواده‌ای تهرانی وارد بحثی شدند و مردمِ اطراف که همشهری ماهی فروش بودند، به جان آن خانواده مسافر افتادند و بحثشان به زد و خورد کشید! البته آن خانواده قربانی رفتار نادرست مسافران دیگر شدند، اما خب آن نگاه از بالا به پایینی که گفتم، آن دوگانه سازی شهرستانی و غیرشهرستانی که موجب نفرت می‌شود، در چنین ماجرایی خودش را بروز می‌دهد.»

ناهید در انتهای صحبتش اضافه کرد: «شخصا گردشگران و مسافران را دوست دارم، ولی اگر قرار باشد با آمدنشان با چنین مشکلاتی روبه رو شویم، ترجیح می‌دهم اصلا به گیلان نیایند!».

تاثیر می‌گیریم و تاثیر می‌گذاریم

از دیگر مشاغلی که ارتباط زیادی با مسافران دارد، کافه داری است؛ کافه‌ها علاوه بر اینکه محل تجمع اغلب جوانان شهر هستند، سالانه مسافران زیادی را هم به خود می‌بیند. از این جهت حضور نظر یک کافه دار در این گزارش حائز اهمیت فراوانی خواهد بود؛ حوالی ظهر به یکی از بزرگ‌ترین کافه‌های رشت، کافه «کلاه» می‌روم، تنها ساعتی که می‌توان این کافه را تا حدودی خلوت دید، همین حوالی ظهر است، ساعتی که می‌توان با صاحب کافه، «بهرنگ تاجبخش» چند دقیقه‌ای به صحبت نشست؛ تاجبخش همچنین علاوه بر کافه داری، کار روزنامه نگاری را هم در کارنامه ‌اش دارد. از او می‌پرسم: «میزان استقبال مسافرانی که به گیلان می‌آیند، از کافه‌ها چه طور است؟ شما در طی سال با مسافران مواجهه می‌شوید؟»: «راستش نه زیاد، چون به نظر من مسافران نمی‌آیند رشت که کافه نشینی کنند، طبعا بیشتر سمت طبیعت می‌روند. بنابراین به عنوان یک کافه دار برخوردم با مسافران کمتر است.» برای ادامه صحبت، خواستم نظرش را به عنوان یک شهروند در رابطه با مسافران و مسئله تورسیم بیان کند، اینکه چه حسی به مسافرانی که به گیلان می‌آیند، دارد: «قطعا مسئله توریسم پیامدهای مثبت و منفی‌ای دارد. چون آن‌ها نماینده فرهنگی استان‌های دیگر هستند و تبادل فرهنگ لزوما مثبت نیست، ولی تبادل فرهنگی بین مردمان شهر‌ها باید وجود داشته باشد، ‌‌‌ همان طوری که خیلی جا‌ها ما از آن‌ها تاثیر گرفتیم و خیلی وقت‌ها هم تاثیراتی گذاشتیم. مثبت یا منفی بودن این مسئله را هم به مرور زمان جامعه‌شناسان باید بررسی کنند، ولی به هر حال این تبادل فرهنگی از سکون و رخوت قطعا بهتر است».

زندگی در یک شهر توریستی

ابراهیم عکاس است، در رشت زندگی می‌کند و می‌گوید هیچ نظر خاصی نسبت به اینکه گردشگران به اینجا سفر کنند یا نکنند، ندارد، برایش اصلا تفاوتی نمی‌کند. همین بی‌تفاوتی‌اش کنجکاوی مرا برمی انگیزد تا بپرسم: «خب بالاخره وقتی مدام در شهر با مسافران مواجهه می‌شوی، یک حسی در تو به وجود می‌آید، آن حس چیست؟»: لبخندی بر لبش می‌نشیند و با آرامش می‌گوید: «خب خیلی هم خوب و زیباست لابد که در شهر و استانی زندگی می‌کنم که دیگرانی از دیگر نقاط ایران، مجذوب زیبایی‌اش می‌شوند. شخصا زندگی در یک شهر توریستی را می‌پسندم.»

تا به اینجای کار، ابراهیم اولین نفری است که هیچ نظر منفی نسبت به گردشگرانی که به گیلان می‌آیند، ندارد، برای محکم کاری همین مسئله را با او میان می‌گذارم و می‌شنوم: «نه، من واقعا هیچ نظر منفی ندارم، اتفاقا کاملا مثبت است.»

رشت ما افسرده شده است

این قول شفاهی را همیشه شنیده‌ایم که خبرهای دست اول و رازهایِ یک شهر، نزد رانندگانِ تاکسی آن شهر است، رانندگان تاکسی‌ها، به خاطر برخورد با قشرهای گوناگون و صحبت با آن‌ها، از مسائل مختلفی خبر دارند و همچنین در موضوع گزارش ما، یک راننده تاکسی نقش مهمی را ایفا می‌کند، مسافران با این قشر از جامعه میزبان برخورد بیشتری دارند. در یکی از مسیرهای منتهی به میدانِ اصلی شهر، سوار یک تاکسی می‌شوم، راننده میانسال است و خوش برخورد. سر صحبت را باز می‌کنم، توضیح می‌دهم که در حال تهیه گزارشی هستم و با رویِ باز می‌پذیرد به این شرط که حتی اسمِ کوچکش را هم در متن نیاورم، می‌پذیرم. سوالاتم را با او در میان می‌گذارم، بدون معطلی نظرش را درباره توریست پذیری شهر رشت می‌پرسم و او صراحتا پاسخ می‌دهد: «خانم رشت که اصلا شهر توریستی نیست، فقط یک شهر گذری است که مسافران از اینجا رد می‌شوند تا به لاهیجان، انزلی و… برسند. گردشگران اینجا گیر نمی‌کنند، فقط و فقط ترافیک خیابان‌ها را می‌گذارند روی دست ما و اعصابمان را به هم می‌ریزند، خلاصه بگویم که اصلا فایده‌ای برای ما ندارند!». با ماشینِ جلویی بوقی می‌زند و زیر لب چیزی زمزمه می‌کند و بی‌آنکه سوالی بپرسم، ادامه می‌دهد: «تا چندی پیش یک رشت بود و بازار بزرگش که مسافران را حداقل جذب خودش می‌کرد، ولی حالا که میدانِ شهرداری را به خاطر اجرای طرح جدید پیاده راه سازی بسته‌اند و متاسفانه وضعیت بازار هم خراب شده است. کلی گردشگر و مسافر فقط برای همین بازار به رشت می‌آمدند، حالا دیگر بازار هم خلوت است. حالا دیگر آمدن مسافران هیچ رونقی برای کار ما ندارد، فقط شهر را شلوغ می‌کنند». و در انتها اضافه کرد: «این را هم حتما بنویس که ما رشتی‌ها هیچ جا نمی‌رویم، همین رشت و انزلی را داریم، خیلی هم خوب است. اما حالا اینجا هم دیگر مثل قبل نیست، رشت ما افسرده شده است».

شهرهایی با شب‌های زنده و بیدار

«ر‌ها فتاحی»، صاحب یک فروشگاه محصولات دست ساز، متولد کرمانشاه است و اما در رشت بزرگ شده، از موضوع گزارش استقبال می‌کند و درباره اهمیت مسئله توریسم در گیلان صحبت می‌کند: «گیلان از آن دست استان‌هایی است که صنعت توریسم می‌تواند به اقتصادش کمک کند. به ویژه رشت و انزلی چون شب‌های زنده‌ای دارند و می‌توانند توریست پذیر باشند، در حالی که دیگر اغلب استان‌های ما اینگونه نیستند و از ساعتی به بعد انگار شهر در خاموشی فرو رفته است.» ادامه بحث را می‌کشانم به این سمت که اغلب معتقدند در گیلان مسئله توریسم و صنعت آن وجود ندارد، صرفا طبیعتی داریم و به آن متکی شده‌ایم، می‌گوید: «باید به نکاتی دقت کنیم؛ برای مثال این تفکر که رشت هم مانند مازندران برای پیشرفت به کارخانه‌های زیادی نیاز دارد کاملا اشتباه است و باعث نادیده گرفتن پتانسیل گردشگری این استان می‌شود. مورد دیگر به نظر من، روحیه برخورد اشتباه مردم با گردشگران و مسافران است که باید تغییر کند، این تصور که فلانی از تهران آمده که شهر من را خراب کند و… نادرست است، البته بخشی از این ماجرا حقیقت دارد و اتفاق افتاده، ولی این ذهنیت را عوض کرد و دنبال راهکاری برای پیشرفت صنعت توریسم در این استان بود، باید کنترل شده با مسئله برخورد کنیم. به نظر من شهرهای دیگر ایران یاد گرفته‌اند چه طور بدون جبهه گیری با گردشگران برخورد کنند». فتاحی در پایان صحبتش اضافه کرد: «به طور کلی گیلانی‌ها باید تمام سعیشان بر این باشد که جلوی پیامدهای منفی پیش آمده را تا حد امکان بگیرند، صنعت توریسم باید روز به روز مثبت‌تر نشان داده شود.»

یک رویایِ شیرین

سرزمینِ گیلان در طول تاریخ، همواره به یک چیز بیش از هر چیز دیگری شهرت داشته است؛ غذای گیلانی نه فقط در ایران، که در جهان آوازه‌ای دارد و هر کسی را وسوسه می‌کند، از این جهت یکی از جذابیت‌های گیلان برای مسافران قطعا غذای محلی این استان خواهد بود. به همین دلیل یک رستوران دار برخورد و مواجهه زیادی با مسافران خواهد داشت و نظرش در این گزارش حائز اهمیت است؛ «بابک مهدیزاده» روزنامه نگاری که چندی پیش همراه با برادرش اقدام به بازگشایی رستوران «شورکولی» کردند و طی همین مدت کوتاه با استقبال حجم وسیعی از شهروندان و مسافران روبه رو شده‌اند تا جایی که رسانه های استانی و کشور درباره این رستوران و شکل اداره‌اش گزارش‌هایی را منتشر کرده‌اند، آن‌ها در این رستوران فقط اغذیه محلی گیلان را طبخ می‌کنند و طراحی داخلی رستوران هم نشانی از فضای گیلان دارد، بعدازظهر یک روز، زمانی که حدس می‌زنم سرشان باید از دیگر ساعات خلوت‌تر باشد، به رستوران می‌روم و مسئله گزارش را با بابک مهدیزاده در میان می‌گذارم، خودش روزنامه نگار است و پس می‌توان بی‌مقدمه رفت سر اصل حرف: «به عنوان یک رستوران دار چه نظر و نگاهی به مسافرانی که به رشت می‌آیند، دارید؟»: «اصولا ورود مسافر یعنی ورود ثروت، به شرط آنکه برایش برنامه داشته باشید. اول اینکه باید فرهنگ مسافرپذیری داشته باشیم. نباید با دید منفی به مسافر نگاه کرد، مثلا بگوییم فلانی از فلان شهر آمده و می‌خواهد فلان کار را بکند و یا خودمان را مالک این شهر بدانیم و رسم مهمان نوازی را به جا نیاوریم.» مهدیزاده پیش‌تر البته تجربه کار در حوزه ژورنالیسم گردشگری و طبیعت را هم دارد، این طور ادامه می‌دهد: «در حال حاضر رشت تبدیل به یک گذرگاه شده است برای مسافرانی که می‌خواهند به انزلی و لاهیجان و ماسوله بروند، در حالی که می‌شود با یک برنامه ریزی درست و فراهم آوردن یکسری امکانات رفاهی، گردشگران را مشتاق اقامت در رشت کرد. حال چطور می‌شود مسافر را در رشت نگه داشت؟ یکی از راه‌ها همین اجرای پیاده راه مرکز شهر است که این روز‌ها جریان دارد و دیگری تجهیز اماکن اقامتی. ساخت و احداث مراکز خرید و تفریحی و مراکز تاریخی مانند خانه میرزا، موزه روستایی و امثالهم. محیط طبیعی هم که اطراف رشت زیاد داریم، از سقالکسار تا تالاب عینک و رودخانه‌های زرجوب و گوهررود که در صورت تمیز شدن رشت را تبدیل به ونیز ایران می‌کنند. شاید این‌ها شاید شبیه یک رویا باشد اما با برنامه ریزی درست شدنی است».

مابین صحبت باید سفارش خرید بدهد، در حین حرف زدن با تلفن با نشان دست عذرخواهی می‌کند و پس از تمام شدن صحبت تلفنی‌اش، می‌پرسم: «شما به وسیله غذا چه طور می‌توانید باعث جذب مسافران شوید؟»: «با فراهم کردن امکانات و ارائه محصولات درست و جذاب مسافر تشنه تفریح و تنوع رو را می‌توان به رشت کشاند و از این راه برای شهر و مردمانش ثروت اندوخت و بخش بزرگی از مشکل بیکاری شهر را با صنعت گردشگری حل کرد؛ کوچک‌ترین موارد هم می‌تواند یک مسافر را به شهری بکشاند به شرط آنکه تبلیغات هوشمندانه باشد و محصول ارائه شده، جذاب. ما جاذبه‌های زیادی داریم، از طبیعت گرفته است تا تاریخ و حتی همین غذایی که از آن صحبت می‌کنیم».

مهدی‌زاده مانند دیگر حاضرانِ این گزارش، در بخشِ پایانی حرف‌هایش به پیامدهای منفی حضور گردشگران هم اشاره می‌کند: «ورود مسافر به یک شهر و منطقه برکت است اما تبعات منفی هم دارد؛ مهم‌ترین تبعات منفی، تخریب محیط زیست یا برهم خوردن بافت فرهنگی به جهت اقامت دائم یا نیمه دائم مسافران است. بلایی که سر مازندران آمد و طبیعتش زخم خورده شد، به خاطر ویلاسازی و از سویی دیگر بافت فرهنگی و اجتماعی بعضی از مناطقش تا حدودی زیادی تغییر کرد. اما با تصویب و اعمال قوانین سخت گیرانه مانند قانون عدم امکان تبدیل اراضی به ویلا می‌توان جلوی این آسیب‌ها را گرفت. یا با ایجاد اشتغال می‌توان جلوی روند رو به افزایش فروش زمین توسط کشاورزان را گرفت. در غیر این صورت مسافر سراسر برکت است و باید رسم مهمان نوازی را به جا آورد تا هم فرهنگ گیلانی را به آن‌ها بشناسانیم و هم بر رونق صنعت گردشگری اضافه کنیم تا سرمایه مالی وارد چرخه زندگی مردمان گیلان شود».

پرده آخر؛ مسافران

بیایند یا نیایند؟

قطعا و حتما در حجم چنین گزارشی، هر چه قدر هم مبتنی بر واقعیت و برآمده از اقشار و مشاغل گوناگون، نمی‌توان تمامی واقعیت را جست‌و‌جو کرد، این حرف‌ها و نتایج به دست آمده بخشی از واقعیت موجود است، بخشی از نگاه گیلانی‌ها به مسئله مسافران و گردشگرانی که به اینجا می‌آیند؛ ‌‌‌ همان طور که خواندید، اغلب هم بر نقاط مثبت این توریست پذیری تکیه داشتند و هم نقاط منفی‌اش را بیان کردند با این اوصاف می‌شود در پایان چنین نتیجه گرفت که باید توریست به گیلان بیاید، اما… و اما تمام مسائلی است که باید رعایت شود چه از طرف مسافران و چه از سویِ میزبان، و چه حتی به طریق اولی، از سوی مسئولینِ استانی.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.