او نخواسته مثل بیشتر کودکان روستا به جای عروسک بازی پای سفره عقد بنشیند. همه سختی ها و زخم زبان ها را تحمل کرده و حالا تنها دختر روستاست که درس خوانده و مشغول به کار است. می گوید: «تازگی ها در روستا این رسم بیشتر هم شده؛ قبلاً ۱۱ سالگی ازدواج می کردند، اما حالا ۸ یا ۹ ساله شوهر می کنند. یکی از دختران فامیل ما ۱۳ ساله است و دو پسر کوچک دارد.»
یک منبع آگاه بارداری های زیر ۱۸ سال خراسان شمالی در سال ۹۷ را چهار درصد از مجموع بارداری های استان عنوان می کند. به گفته وی در سال ۹۷ شاخص نسبت زایمان در سنین پایین در کل کشور ۵ و ۲ دهم است که در استان خراسان شمالی این آمار ۱۳ و ۸ دهم ثبت شده است، اما ملیحه یغمایی مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری خراسان شمالی با تکذیب این خبر که خراسان شمالی سومین استان در ازدواج کودکان کشور است این رسم را در استان مبحثی فرهنگی می داند و می گوید: «در مانه، سملقان، راز، جرگلان، بجنورد، شیروان و اسفراین این اتفاق به صورت پراکنده در حال رخ دادن است. همچنین در مناطق ترکمن نشین بیشترین آمار ازدواج کودکان را داریم.»
نزدیک ظهر به روستای بیدک در پنج کیلومتری بجنورد می رسم. حرف زدن با زنان روستا درباره کودک همسری آن هم در خیابان های پر از سرپایینی، سربالایی روستا و در برابر چشمانی که از مغازه ها یا از پنجره خانه ها ما را دنبال می کنند کار راحتی نیست. اما می شود زنان جوانی را دید که با چند کودک قد و نیم قد مشغول خرید هستند. به مرکز بهداشت بیدک در ورودی روستا می رسم؛ بنایی که از ظاهرش پیداست نوساز است. مرکز خلوت است و چند نفر مرد و زن مشغول خرید از داروخانه هستند. به اتاق پزشک عمومی که مردی است با مو های پرپشت و یکدست سفید می روم تا با او صحبت کنم، اما می گوید حق گفتگو در این زمینه را ندارد. سمت دیگر راهرو سه اتاق مامایی است و یک زن و دختر جوان که به نظر از اهالی بیدک می آیند. از اتاقی به اتاق دیگر می روند و دنبال دکتر می گردند. از نسرین حسنی خبرنگار بجنوردی می خواهم سر حرف را با آن ها باز کند. او با مادر و دختر جوان به اتاقی می رود و من رکوردر را روشن می کنم و آن ها را تنها می گذارم.
حمیده مادری ۳۶ ساله است با چادری گلدار که دور خودش پیچیده است. او در ۱۳ سالگی ازدواج کرده، در همان سن دختر اولش را به دنیا آورده و حالا دخترش را هم در همان سن شوهر داده است. دختری نوجوان با صورتی مهتابی و چشمانی که پیدا کردن رد غم در آن کار سختی نیست. مادر با خنده های عصبی که قطع نمی شود می گوید: «بگویم که چی؟ این دخترم ۱۴ ساله است و ۲ سال است ازدواج کرده. ۱۲ ساله بود که شوهر کرد.» حمیده حالا چیز زیادی از روز های خواستگاری یادش نیست، اما خوب یادش هست اولین باری را که عادت ماهانه شد؛ آن هم در دوران نامزدی. با خنده می گوید: «دخترم هم دقیقاً مثل من شده.»
مرجان که آرام است و به خاطر دندان درد کمتر حرف می زند می گوید: «کلاس اول راهنمایی بودم که ترک تحصیل کردم. مادر و همسرم نمی گذاشتند درس بخوانم.» حمیده به خندیدن ادامه می دهد: «همه دوستانم ازدواج کرده اند. یکی از آن ها ۹ ساله بود که ازدواج کرد و الان بچه ۲ ساله دارد، البته ۱۱ سالش بود که سر خانه و زندگی خودش رفت و بچه دار شد.» انگار دلش برای دوستانش تنگ شده و از اینکه بعد از ازدواج دیگر نتوانسته آن ها را مثل سابق ببیند دلخور است. او که در خانه همراه مادر شوهرش زندگی می کند از اختلاف سنی ۱۰ ساله با همسرش می گوید: «همسرم را دوست دارم و او هم من را دوست دارد، اما نمی گذارد ادامه تحصیل بدهم. هربار حرفش شد گفت: نمی گذارم. من دوست داشتم دکتر بشوم.»
حمیده به دخترت راه و روش ازدواج را یاد داده ای؟ می گوید: «نه هیچی نگفتم به او، چی باید می گفتم؟ اینجا رسم است که دختر را زود شوهر بدهند و اگر ۱۵ سالش بشود همه می گویند دیگر ترشیده. اگر نظر مرا بخواهی من بی خیال این رسوم هستم، اما نمی شود بی خیال حرف مردم و بزرگتر ها شد. من دوست دارم دخترم شوهر بکند و بچه داری بکند و دکتر هم بشود. الان مادرشوهرش و من به او می گوییم دیگر باید بچه دار بشوی و او می گوید چرا مرا شوهر دادی؟ می گویم مادر من پنج تا دختر داشت همه را ۱۰ و ۱۲ ساله شوهر داد. این رسم ماست.» حرف های حمیده پر از تناقض است انگار مانده بین اینکه فرزندش چه می خواهد و مردم چه می گویند. زمان خداحافظی جمله ای از زبان حمیده می شنوم که اندکی و فقط اندکی امیدوارم می کند: «دعا کن اینجا دیگر دختر کم سن و سال شوهر نکند.»
یکی از اعضای مرکز بهداشت که زمان گفتگو در اتاق بوده از بالا بودن عوارض بارداری در روستا می گوید: «در این هشت سالی که اینجا کار کرده ام چیز های زیادی دیده ام؛ دخترانی که قبل از سن بلوغ مادر می شوند، دخترانی که چند سال بعد از ازدواج افسردگی می گیرند و یکی از آن ها که افسردگی شدید بعد از زایمان گرفته الان در بیمارستان اعصاب و روان بستری است و بچه اش را از او جدا کرده اند. زنان اینجا نمی دانند ازدواج و بارداری در سن پایین چه تبعاتی دارد. الان بیشترین ازدواج اینجا ۹ تا ۱۲ سال است. ۹ سالگی صیغه می شوند و ۱۲ سالگی به خانه شوهر می روند. دختر های ۱۵ ساله هم که به نظر مردم اینجا ترشیده شده اند یا باید زن دوم بشوند یا زن مردی که همسرش فوت کرده و ۵۰ سال سن دارد.»
حرف های مریم، تنها دختر بیدک که با کمک پدرش تن به این رسم نداده زاویه جدیدی از مسأله را نشان می دهد؛ آن هم از قربانیانی که با ذوقی خاص در ۹ سالگی منتظر همسر هستند: «راستش را بخواهید دختر های ما از خدا می خواهند که زود ازدواج کنند در واقع اینجا طوری است که اگر کسی کم سن ازدواج کند باعث افتخار است. وقتی دختری در ۹ سالگی ازدواج می کند می گویند لابد دختر لایقی بوده که زود ازدواج کرده است.»
او که دو خواهر دیگرش در سن ۱۲ سالگی و ۱۶ سالگی ازدواج کرده اند از راهی که انتخاب کرده راضی است: «راستش من کلاس پنجم بودم که خواهرم عروسی کرد. همین که رفت سه تا خواستگار باهم آمدند، اما من راضی نبودم و پدرم گفت: حالا که این طور است من تو را تا آخر می فرستم دنبال درس، بروی دکتری بگیری.» او از فشار ها و زخم زبان ها می گوید، اما حالا راضی است و به قول خودش هیچ پشیمان نیست. لیسانسش را گرفته، شاغل است و درحال ادامه تحصیل.
ملیحه یغمایی مدیرکل امور زنان و خانواده استانداری خراسان شمالی برخورد با مسأله کودک همسری و مشکلات زنان را از جمله کار هایی می داند که باید به صورت تدریجی و با آسیب شناسی دقیق پیگیری کرد. او از جلسات متعدد با همه ارگان های مداخله گر و اراده جدی استان برای پیگیری مشکلات زنان بخصوص کودک همسری می گوید: «در استان ما این طور نیست که بخواهند دختر را بفروشند و بیشتر مسأله به رسوم و فرهنگ برمی گردد.» او به فعالیت هایی که در این زمینه انجام شده اشاره می کند؛ از طرح های تشویقی و ورود دادستانی به پرونده های ممانعت از تحصیل یا ازدواج زیر سن ۱۳ سال قانونی و مناقشه هایی که در این زمینه وجود دارد؛ تأکید می کند آمار دقیقی از کودک همسری در بیدک ندارد. اما کار هایی برای جلوگیری از این رسم در روستا انجام داده است: «ما خانمی را به عنوان تسهیل گر به آنجا فرستادیم که روز های اول در روستا و حتی در مدرسه راهش نمی دادند، اما با تلاش های ما و آموزش و پرورش حالا توانسته ورود کند و سعی می کند به زنان آگاهی دهد. ما آنجا طرحی برای خانواده هایی که احیاناً به دلیل تنگدستی دختر را زود شوهر می دهند هم در نظر گرفتیم. مثلاً قرار شد اگر دختر را در ۱۸ سالگی شوهر بدهند جهیزیه را کمیته امداد یا ارگان های دیگر تقبل کنند.
در کلاس ۴۲ نفره اول دبیرستان بیدک پارسال فقط ۱۲ دختر ازدواج نکرده بودند، اما امسال این رقم ۲۶ دخترشده است. واقعیت این است که در زمینه های فرهنگی ما نمی توانیم ضربتی عمل کنیم، اما اینکه ۷۰ درصد ترک تحصیلی به ۵۰ درصد رسیده، جای خوشحالی دارد.» البته او به نکته مهمی هم اشاره می کند: جلوی ازدواج را می شود گرفت، اما جلوی صیغه را نه.
ثبت دیدگاه