این مرد درباره دخترش گفت: عسل در یکی از دانشگاههای اطراف تهران دانشجو است و در یک مؤسسه نیز زبان تدریس میکند. اخیرا در مؤسسه با پسری به نام حمید آشنا شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند، اما من مخالفت کردم و حالا گمان میکنم این آدمربایی با مخالفت من در ارتباط است و من به حمید مظنون هستم.
با شروع تحقیقات پلیسی مشخص شد حمید آخرین نفری بوده که با دختر جوان تماس داشته است. بنابراین مأموران با اخذ دستور قضائی راهی محل سکونت مرد جوان شدند. مأموران پس از حضور در خانه پسر جوان، عسل را در حالتی عادی و بدون اینکه نشانی از ربودهشدن او وجود داشته باشد، پیدا کردند.
بهاینترتیب هر دو نفر آنها به اداره پلیس منتقل شدند. پس از آن، تحقیقات از دختر جوان آغاز شد. او در توضیح ماجرا به کارآگاهان گفت: من و حمید چندی پیش در مؤسسه زبانی که من تدریس میکردم با هم آشنا شدیم و با ادامه ارتباطمان حمید ابراز علاقه جدی کرد و در نهایت وقتی صحبت کردیم و به نتیجه قطعی رسیدیم، قرار شد حمید به خواستگاری من بیاید، اما وقتی این اتفاق افتاد، پدرم به دو دلیل با ازدواج ما مخالفت کرد. من ۲۱ سال دارم و حمید ۳۵ ساله است، دلیل اول پدرم اختلاف سنی ما بود و دلیل دوم هم اختلاف سطح مالی حمید و ما بود. پدرم معتقد بود وضع خانوادگی حمید خیلی از ما بهتر است و در آینده ممکن است برای من مشکلساز شود.
این دختر ادامه داد: با وجود مخالفت پدرم، من و حمید با هم ارتباط داشتیم و در نهایت تصمیم گرفتیم ماجرای آدمربایی خیالی را پیش بکشیم. طبق نقشه، من به خانه حمید رفتم و وانمود کردم ربوده شدهام و آدمربایان یک میلیارد تومان خواستهاند. میدانستم پدرم این مبلغ را ندارد که برای آزادی من بپردازد. قرار بود حمید وارد ماجرا شود و با پرداخت یک میلیارد تومان برای نجات من دل پدرم را به دست بیاورد و در نهایت پدرم به ازدواج ما رضایت دهد.
در پی افشای راز این دو جوان که با طرح موضوع آدمربایی قصد داشتند به اهداف عاشقانه خود برسند، مشخص شد جرمی اتفاق نیفتاده است، بنابراین پرونده آدمربایی مختومه شد.
ثبت دیدگاه