یکشنبه, 25 آذر 1403 Sunday, 15 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 44679 تعداد نوشته های امروز : 17 تعداد دیدگاهها : 2502×
دردسر ازدواج با دختر 14 ساله برای پسر 22 ساله / طلاق نوعروس ورق خورد
10 آبان 1398 ساعت: 18:08
شناسه : 161110
4

پسری 22 ساله هستم بدون تحقیقات با دختری 14 ساله ازدواج کردم و او سواد هم نداشت، بعد از مدتی به دلیل اینکه سواد نداشت، به مشکل برخوردیم تا جایی که کارمان به طلاق کشیده است. لطفا راهنمایی‌ام کنید.

پ
پ

طلاق عاطفی - دردسر ازدواج با دختر 14 ساله برای پسر 22 ساله / طلاق نوعروس ورق خورد - ازدواج

ورود جامعه به بافتی مدرن و دور شدن از سنت‌های جامعه امروز و کمرنگ‌تر شدن برخی آداب باعث شده است جوانان بیشتر به داشتن مدارک علمی بالا و سطح تحصیلات بالا گرایش داشته باشند. مدرک‌گرایی و افزودن این عامل به عنوان یک فاکتور مهم اجتماعی در ازدواج به اندازه‌ای افزایش پیدا کرده است که افراد هنگام ازدواج این عامل را بر عوامل دیگر برتری داده و ترجیح می‌دهند همسر آینده‌شان فقط دارای مدارک علمی بالا بوده و سطح تحصیلات عالیه داشته باشد، بنابراین چشم روی دیگر ملاک‌ها بسته و آنها را مد‌نظر قرار نمی‌دهند.

سونامی طلاق و آسیب‌های اجتماعی

زمانی که در یک جامعه معیار ازدواج تحصیلات باشد و از معیارهای دیگر دور شوند، به طور قطع با سونامی طلاق و آسیب‌های اجتماعی رو‌به‌رو خواهند شد که جامعه را  رو‌ به زوال و نابودی می‌برد، زیرا از اصل زندگی که تفاهم و سازگاری است، غافل مانده‌اند. در جوامعی که ملاک اصلی ازدواج جوانان داشتن تحصیلات عالیه باشد، یقینا در زندگی مشترک به اختلافاتی برخورد می‌کنند که قادر به حل و فصل آن نیستند و در نخستین تصمیم خود حرف از جدایی و طلاق را پیش کشیده و ناتوان از حل مسائل هستند، زیرا مهارت‌های مهم زندگی را از یاد برده‌اند، بنابراین مدرک‌گرایی و قرار دادن این معیار در زندگی و انتخاب همسر ممکن است چالش‌هایی را به وجود آورد که جامعه را دچار بحران‌های غیر‌قابل جبرانی کند.

تضاد و تناقض‌های زندگی

دکتر قربانعلی ابراهیمی، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه می‌گوید: در برخی  موارد هنگام ازدواج دیده می‌شود زن و مرد از تحصیلات یکسانی برخوردار هستند و در برخی موارد دیگر نیز زن ممکن است مدرک تحصیلی بالاتری از همسرش داشته باشد و مرد در سطح پایین‌تری قرار داشته باشد، اما در پاره‌ای از موارد ازدواج‌هایی صورت می‌گیرد که یک نفر این رابطه بی‌سواد بوده و طرف دیگر نیز  تحصیلات اندکی داشته است، اما به دلیل هم‌سطح نبودن سواد در تضاد و تناقض بسر برده و در روابط‌شان اختلالاتی رخ دهد.

زمانی که زن و مرد در چنین حالتی گرفتار می‌شوند، غالبا زندگی زناشویی  با مخاطراتی رو‌به‌رو می‌شود و ناسازگاری‌هایی در متن خانواده ایجاد می‌شود، زیرا از نظر تحصیلات در زندگی مشترک احساس می‌کنند تفاهم نداشته‌اند و قبل از ازدواج اقدام به تصمیم‌گیری‌های آنی کرده‌اند.

از سوی دیگر احساس حقارت و ناراحتی در زندگی زناشویی مساله‌ای است که زندگی را به سوی تلخی می‌کشاند، اما اگر زن و مرد در یک سطح تحصیلات قرار داشته باشند و بدون داشتن دغدغه سطح سوادی با هم زندگی کنند و اصل مهم زندگی، یعنی تفاهم را داشته باشند، در فضای شاد خانوادگی بسر برده و فرزندان آن خانواده به رشد و بالندگی می‌رسند، زیرا در فضای خانواده هیچ ردپایی از تضاد و تناقض وجود ندارد، حتی اگر زن و مرد در یک سطح پایین سواد قرار داشته باشند، اما چون به درک یکسانی از زندگی با هم رسیده‌اند، به طور قطع تفاهم و سازش دارند.
این جامعه‌شناس در ادامه می‌گوید: از آنجا که میزان و سطح سواد و تحصیلات در پیوندهای زناشویی و خانوادگی اصل مهمی به شمار می‌رود، اما نباید صرفا فقط به خاطر این عامل دست به انتخاب همسر زد، بلکه باید معیارهای دیگر همسر‌گزینی را نیز مد‌نظر قرار داد، ولی اولویت در آن است که مردان در سطح درجه‌ای بالاتر از سواد همسر قرار داشته باشند، زیرا به واسطه اینکه مردان بیشتر در مجامع اجتماعی حضور دارند، برای داشتن شغل و جایگاه اجتماعی بالاتر بهتر است بیشتر به تحصیلات و رسیدن به مدارج علمی بالا تلاش کنند، زیرا برخی زنان حتی با وجود داشتن مدارک بالای علمی تمایلی به کار کردن خارج از محیط خانه ندارند، اما اگر زن به این دلیل نسبت به همسر خود برتری داشته باشد و این احساس و افکار منفی را به خانواده انتقال دهد، به طور قطع احساس حقارت مرد در مقابل زن خود باعث بروز اختلافات عمیق می‌شود. در برخی خانواده‌ها دیده شده است که اختلاف در سطح تحصیلات موجب از هم گسیختگی و بر هم خوردن نظم زندگی خانواده شده و نابسامانی‌هایی را در محیط خانواده به وجود آورده است، از این رو توصیه می‌شود به چنین فاکتوری قبل از انتخاب همسر دقت کنند تا کمتر شاهد آسیب‌های ناشی از فروپاشی در نظام خانواده باشیم.

فراموش کردن اصل مهم

وی می‌افزاید: تطبیق دادن زن و مرد با شرایط زندگی فعلی ملاک ساختن زندگی مشترک است و صرفا تحصیلات عالی ملاک خوشبختی یا جدایی نیست، بلکه اگر زن و مرد بتوانند با یکدیگر در تمام عرصه‌های زندگی مشترک هماهنگ شوند برنده خواهند بود، زیرا تجربیات زندگی نشان می‌دهد دختران و پسرانی با یکدیگر زندگی کرده‌اند که هیچگاه ملاک اصلی‌شان مدرک تحصیلی نبوده، بلکه فقط به دلیل داشتن افکار واقعی و دور بودن از برخی تجملات زندگی خوب و مناسبی را ساخته‌اند و هیچگاه در طول زندگی مشترک دچار تزلزل نشده و به فکر  طلاق، جدایی و فروپاشی خانواده خود نبوده‌اند، از این رو عوامل زیادی در شکل‌گیری یک ازدواج موفق تاثیر‌گذار است که هم‌سطح بودن یا نبودن تحصیلات زن و مرد یکی از این چند عوامل سازنده به شمار می‌‌رود. مهم‌ترین عامل برای ساختن یک زندگی ایده‌آل همفکر بودن زن و مرد است که چطور بتوانند با مشکلات زندگی رو‌به‌رو شده و در رویارویی با مشکلات چه رفتار و چه مهارت هایی را به کار بگیرند تا کمتر دچار تنش و آسیب شوند، زیرا لزوما سطح سواد برابری در سطح تفکر ایجاد نمی‌کند. درست است که از یکدیگر تاثیر‌پذیر هستند، اما نوع تفکر را صرفا این عامل به تنهایی نمی‌سازد.

بدیهی است زن و مرد در هر جایگاه شغلی و تحصیلی که قرار دارند، باید بتوانند به کمک مهارت‌های زندگی یک زندگی ایده‌آل را ساخته و احساس برتری نسبت به یکدیگر نداشته باشند، زیرا توجه به عامل سواد فقط در زندگی مشترک یک تهدید به شمار می‌رود که به تدریج زن و مرد را از یکدیگر دور ساخته و آنها را به نابودی می‌کشاند.
این مدرس دانشگاه در ادامه تصریح می‌کند: زن و مرد هنگام ازدواج باید به مسائلی دقت کنند که عرف جامعه است تا دچار تعارض و تضاد نشوند. درست است که توجه به جایگاه اجتماعی و اقتصادی مهم است، اما باید احساسات ناشی از سرخوردگی و حقارت را نیز مورد توجه قرار داد، بنابراین هم‌سطح بودن سواد و تحصیلات فقط بهانه‌ای است که خود را از تحقیر اجتماعی دور سازند و اغلب افراد به دلیل پررنگ کردن این عامل، عوامل مهم اجتماعی دیگر را نیز از دست می‌دهند. گاه دیده می‌شود برخی جوانان به خاطر داشتن مدرک علمی بالا و بودن در جایگاه شغلی و اجتماعی فرصت‌های دیگر زندگی را از دست داده و با تحمل سختی‌ها و فشارهای روانی زیاد و بیهوده سعی در گرفتن مدرک تحصیلی بالاتری دارند که حتی دیده می‌شود احتمال جذب آنها به مصرف مواد‌مخدر و گروه‌های بزهکاری بیشتر می‌شود و اغلب به دلیل گرفتار شدن در مشکلات روانی و اجتماعی مانند افسردگی، اضطراب‌های روحی دشواری را تحمل کرده و آسیب‌های اجتماعی زیادی را به  جامعه خود القا می‌کنند و زمانی که شغل و درآمد مناسب را که در شأن تحصیلات خود باشند پیدا نمی‌کنند، دچار سرخوردگی‌های عاطفی، اجتماعی و روانی می‌شوند. این افراد معمولا به دلیل دست پیدا نکردن به خواسته‌های خود و به دلیل تحمل بالای فشارهای روانی به خود، خانواده و جامعه‌شان آسیب وارد می‌کنند.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.