پرورش انسانهایی با «ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی» قرار است با اتخاذ چه ساز و کارها و تدابیر و بر پایه چه نهادهایی به منصه ظهور رسد؟
محمدرضا نظری نژاد*
ویل دورانت در جایی از «تاریخ تمدن» میگوید: «مسیح با ساختن انسان، در پی اداره جامعه و “قیصر” با نهادسازی به دنبال آن بود».
اشتراوس، اساس فلسفه سیاسی مدرن را در اندیشه افرادی مثل «ماکیاولی» و «هابز»، این میداند که نه با ساختن انسان، بلکه با نهادسازی در پی نظم اجتماعی بودهاند و در این راستا، آنها غایت و هدف زندگی را -آگاهانه- امور مادی و کمتر از ایدهآلهای اخلاقی و عالی تعیین میکنند تا امکان تحقق آن در عرصه سیاسی و اجتماعی فراهم آید. تامس نیگل -فیلسوف اخلاق گرای آمریکایی- در جمع بین این افکار و اندیشهها، معتقد است: «تغییر و تحول درونی و زیستن اخلاق مدارانه، جز در بستر مطلوب و نهادهایی که عمل غیر اخلاقی را هزینهبردار میکند، سخت و بلکه ناممکن خواهد بود».
یک نظام سیاسی و اجتماعی، باید از یک منظومه فکری و فلسفی برخوردار باشد تا بر اساس آن بتواند پاسخ دهد که کدام یک از این دو، (نهادسازی یا انسان سازی) مد نظر اوست و اساساً در پی چیست و برای هدف مطلوب خود چه ساز و کارها و استراتژیهایی را در پیش گرفته است؟
این مقدمه از آن سو بیان شد که به مقدمه قانون اساسیای پرداخته شود که مطابق آن و در بحث «شیوه حکومت در اسلام» بیان شده است: «هدف، به وجود آوردن شرایطی است که در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد».
این که «انسانسازی» مطمح نویسندگان قانون اساسی ما، چه ساز و کارها و شرایطی دارد و اساساً در چه بستری میتوان به تحقق آن امیدوار بود، نیازمند بررسی مستوفا است که در این نوشتار نمیتوان به آن پرداخت.
در مقدمه قانون اساسی، همچنین، پیروزی مستضعفین بر مستکبرین و نیز تأمین امکانات مساوی و مناسب و ایجاد کار برای همه و رفع نیازهای ضروری در جهت استمرار حرکت تکاملی انسان نوید داده شده و این همه از وظایف حکومت اسلامی دانسته شده است. اما باز هم این نوشتار در پی واکاوی این مهم نیست؛ بلکه با این مقدمه در پی تشریح و توصیف واقعهای است که اخیراً در عرصه ی عمومی این جامعه دیده و شنیده شد.
رییس بنیاد مستضعفان در مصاحبهای، به دور از فشار و در کمال آزادی، تصرف اراضیای را که متعلق به این بنیاد است -و علیالقاعده مصارف آن نیز مشخص و معلوم است- توسط آقای “حداد عادل” مورد نقد و اشکال قرار داد. آقای “حداد عادل” هم -تقریبا بلافاصله- به این گفتهها واکنش نشان داد و ضمن اقرار و اذعان به تصرف این اراضی، واگذاری آنها را از سوی رهبری به مجموعه خود، به منظور بهرهگیری در امر مهم تعلیم و تربیت قلمداد کرد و از این جهت تصرف خود را مشروع و مجاز دانست.
این واکنش، آنچنان اثری داشت که مقام اول بنیاد مستضعفان را به عذرخواهی و حلالیت طلبی مجاب کرد. طنز تلخ ماجر آنجاست که همزمان، شنیده میشود که بنیاد حامی مستضعفان در پی اجرای حکم تخریب سیصد دستگاه واحد مسکونی است که ظاهراً غیر مجاز ساخته شده است. اگر تصرف غیر مجاز توسط مستضعفین میتواند نتیجهاش تخریب باشد، معافیت فردی ذینفوذ که در مصاحبه تلویزیونی، تصرفات او مشروع دانسته نشده است، نباید مجاز و مشروع محسوب شود. اگر ترجیح مورد ادعای آقای “حداد عادل” امر خطیر آموزش و پرورش و ساخت مدرسه باشد، باید پرسید که ترجیح شخص ایشان بر سایرین در بهرهمندی از اراضی متعلق به بنیادی که نام مستضعفعان را یدک میکشد، برای ساخت مدرسه چیست؟
چه مقدار زمین واگذار شده با «هدف غایی» فعالیت بنیاد مذکور و تأمین اهداف انقلاب و پیروزی مستضعفین بر مستکبرین مؤانست دارد؟ از آن مهمتر، غایت ساخت مدرسه چیست؟
علیالاصول و با توجه به آن نکته از مقدمه قانون اساسی، تولید انسانهایی با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی را باید هدف غایی آموزش و پرورش دانست. اگر «عدالت طلبی» و «عدالت خواهی» را یکی از پایههای این الگوی رفتاری بدانیم، در مدرسهای که مشخص است با نادیده گرفتن عدالت و ترجیح بلامرجح بنا شده است، آیا میتوان آموزش عدالت و نهادینه شدن آن را انتظار داشت؟
تلختر از همه، پاسخ جناب “حداد عادل” به حلالیت طلبی رییس بنیاد مستضعفان است که به زعم خود تلاش کرد -البته بزرگوارانه- از حاشیه سازی اجتناب کند تا حواس مردم -با توجه به شروع محرم- از اصل انقلاب و امام حسین (ع) غافل نشود.
در بحبوبه نزاع و مجادله برای توجیه تصرف زمین توسط جناب حداد و از سوی دیگر انتشار خبر ویران کردن خانه سیصد نفر، توصیه ایشان به توجه به اصول انقلاب و امام حسین (ع) یادآور سخنان برخی اندیشمندان یونانی معاصر سقراط و افلاطون است که با بدبینی، اخلاق را ساخته اقویا برای برده ساختن انسانها، و عدالت را نهادی سودمند برای اغنیا در جهت غلبه بر ضعفا قلمداد میکردند.
نگارنده موافقتی با این بدبینی ندارد؛ اما طرح این پرسش را حق خود میداند که:
پرورش انسانهایی با «ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی» قرار است با اتخاذ چه ساز و کارها و تدابیر و بر پایه چه نهادهایی به منصه ظهور رسد؟
جای ارزشهای جهان شمول، مانند اخلاق و عدالت در تحقق این مهم چیست؟ راهکار نهادینه ساختن اخلاق و عدالت کدام است؟
*رئیس کانون وکلای دادگستری گیلان و عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان
ثبت دیدگاه