یک نفر به این بزرگوار بگوید، مردم از یک ظرفیت قانونی در بستر قانونی استفاده میکردند. علم غیب هم نداشتند که آینده را پیشبینی کنند. شما جاده کناری را نساخته چطور جاده را میبندید؟ این استدلال به این میماند که به مردم مناطق زلزلهزده بگوئید، “خودتان از قبل باید به این فکر میبودید که احیانا اگر روزی زلزله آمد، چه اتفاقی میافتد؟” استدلال از بالا به پایین، میشود این.
نتیجه هم میشود آنچه در جامعه میبینیم. رفتار از بالا به پایین به این میماند که وقتی خودت،پایت روی فرش است، بخواهی آن را بکشی، معلوم است، زمین خواهی خورد. یا آن بزرگواران و محترمین دیگری که حجاب را به وصیت شهدا گره میزنند و به غیرت، رگ گردن قوی میکنند. بایدشان گفت این درست، اما شهدا هزار وصیت دیگر هم داشتند. رعایت حرمت مردم و حقالناس و طهارت اقتصادی و تکریم مستضعفان و دوری از انواع فساد و اختلاس و… هم حرف شهدا بود. چرا اینجا، محکم نمیایستید؟
نگاه از بالا به پایین بعضی وقتها، خود ما را در منگنه قرار میدهد چنان که در یک مجلس وقتی یک جناب آقایی گفت بچهاند این کسانی که به خیابان آمدهاند، دانشآموزند و چیزی نمیدانند، یک نفر پرسید شما 13 آبان را در تقویم دیده اید؟ میدانید یکی از مناسبتهای آن روز دانشآموز است؟ میدانید فلسفه این نامگذاری را؟ چطور دانشآموزان سال 57 میفهمیدند اما سال 1401 نمیفهمند؟ یعنی نظام تربیتی شاه آدم فهمیده پرورش میداد و ما…؟ بنده خدا ماند چه بگوید. چه میتوانست بگوید که کلمات دست بر یقهاش نگیرند؟
نگاه از بالا در این پایین دست با چنین معضلاتی هم مواجه میشود. کاش زبان مردمی داشته باشیم و نگاه مردمی. آن وقت کسی فریب زبان چرب دشمن را نمیخورد. کسی دست چدنیاش را مخملی نمیپندارد. ما باید با مردم درست تعامل کنیم. این نهتنها خیابانها را خلوت میکند که توان آنان را برای حراست از سرحدات ایران عزیز، متراکم میکند…
ثبت دیدگاه