به گزارش همشهری، از چندی قبل پلیس پایتخت در جریان سرقتهای سریالی یک باند در اتوبوسهای بیآرتی و واگنهای مترو قرار گرفت. تحقیقات کارآگاهان پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری اعضای این باند زیرنظر قاضی محمد ولدی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل اتفاق عجیبی افتاد. ماجرا از این قرار بود که یکی از مالباختههای این باند وقتی متوجه شد که دزدان در واگن مترو گوشی موبایل او را سرقت کردهاند، یادش افتاد که داخل واگن، فردی او را هل داد و 2 نفر دیگر هم دعوای صوری راه انداخته بودند.
وی که چهره آن 3 نفر را بهخاطر سپرده بود، فورا به ایستگاه قبلی برگشت و یکی از سارقان را دید. او به سمت سارق رفت و گفت: « تو گوشی مرا به سرقت بردی؟» اما دزد جوان که با شنیدن این جمله شوکه شده بود، فرار کرد. مالباخته بهدنبال او دوید و همین موجب شد تا سارق با کمک مالباخته و مردم دستگیر شود.
ازجیبهای سارق، 8گوشی موبایل سرقتی بهدست آمد که او همان روز با کمک همدستانش آنها را سرقت کرده بود.
این سارق چارهای جز اعتراف ندید و گفت با همدستی 2 نفر از دوستانش در ایستگاههای مترو و اتوبوس، دست به سرقت موبایل میزدند. دزد دستگیر شده گفت: من و همدستانم هر روز صبح سوار مترو میشدیم؛ البته گاهی هم به ایستگاه اتوبوسهای بیآرتی میرفتیم.
شگردمان این بود که یکی از ما، به سوژه نزدیک میشد و او را هل میداد. 2 نفر دیگر هم دعوای صوری راه میانداختند تا سر مردم گرم شود. در همان لحظه یکی از ما، دست میبرد داخل کیف یا جیب سوژه و موبایلش را به سرقت میبرد. پس از اجرای نقشه سرقت، از قطار پیاده میشدیم و سراغ طعمههای بعدی میرفتیم.
دزد دستگیر شده که سوابق زیادی در پروندهاش دارد، در ادامه تحقیقات از اتفاق عجیبی که در پرونده قبلیاش افتاده بود، گفت. وی توضیح داد: 6ماه قبل، پس از تحمل 4سال حبس از زندان آزاد شدم اما هنوز مهر آزادیام خشک نشده، با همدستی 2 نفر از بچههای محله ، سرقتها را از سر گرفتیم. من سرکرده گروه بودم و همیشه حرفهای عمل میکردم اما یک سوتی دادم و دستگیر شدم.
او گفت: در آن زمان و در جریان یکی از سرقتها، پلیس سر بزنگاه رسید و به تعقیبم پرداخت. من فرار کردم که ناگهان تعادلم را از دست دادم و زمین خوردم. از ناحیه پا بهشدت آسیب دیدم و مرا به بیمارستان بردند. در آنجا باز فکر فرار به سرم زد.
لباس یکی از پزشکان را پوشیدم و به سمت در فرار کردم. اما فکر میکنم یکی از پرستارها متوجه شد. دستپاچه شدم و به سمت دیوار بیمارستان رفتم چون امکان داشت مقابل در، مأموران حراست دستگیرم کند. میخواستم از دیوار بالا بروم و به ساختمان مجاور بپرم تا از آن طریق فرار کنم غافل از اینکه ساختمان مجاور، کلانتری است!
من از دیوار بیمارستان بالا رفتم و درست وسط حیاط کلانتری پریدم و دیگر راهی برای فرار پیش رویم وجود نداشت. همین موجب شد تا دستگیر و 4سال زندانی شوم. این متهم پس از اقرار به سرقتهای سریالی بازداشت شد و با اطلاعاتی که در اختیار پلیس قرار داد، 2 همدست دیگرش نیز دستگیر شدند.
اعضای این گروه در بازجوییها به سرقتهای سریالی اقرار کردند و برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
ثبت دیدگاه