باید صداها بلند میشد به اعتراض. باید دستها برمیخاستند به یقهگیری. این همه سکوت را چه باید تعبیر کرد؟در این ساحلِ سکوت، فضای مجازی البته به فریاد است. راست و ناراست هم قاطی میشود. درست و نادرست به کلمه تبدیل و بر ذهن مینشیند. هرکسی هم از زاویه نگاه خود میبیند . آنان که باید نور بتابانند تا همه ماجرا روشن و راه بر دریافتهای نادرست بسته شود، انگار هنوز علاقهای به شفاف شدن ماجرا ندارند.
آنچه در سال 98 و 99 به این گروه رسید، کسری ناقابل بود در برابر رقم هولناکِ 3 میلیارد و 379 میلیون دلاری که در سالهای 1400 و 1401 اتفاق افتاد؛ 2 میلیون دلار در سال 1398 و 21 میلیون دلار در سال 1399. بقیه در سالهای بعد روی داده است. آنچه ماجرا را بدتر میکند، سیاسی کردن قضیه است.
مهم است برای ملت که با مفسدان در هر جایگاهی و با هر گرایشی و انتصاب به هر دولتی، عادلانه رفتار شود و حق مردم احقاق گردد. با اجرای عدالت است که اعتماد عمومی نیمه جان شده میتواند دوباره سالم و جوان شود
این سکوتِ سنگین نشان همان دوگانه انگاری استاندارد هاست. بر همین اساس است که ماجرای تتلو و ساسی مانکن را برای پوشاندنِ این فسادِ دبش میپندارند، وایرال و فراگیر شدن آن را در این راستا ارزیابی میکنند.
انگار نوع مواجهه تریبونداران محترم با ماجرا، برای مردم قانعکننده نبوده است و به اصطلاح، این هفته خطبهها دبش نبودهاند. البته دبش به معنای “عالی، بسیار خوب” که در فرهنگ معین در برابر کلمه “دبش” نوشته شده است.
ثبت دیدگاه