جمعه, 30 شهریور 1403 Friday, 20 September , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 43589 تعداد نوشته های امروز : 6 تعداد دیدگاهها : 2451×
جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان” شاپرک و نور” نوشته فاطمه رحمتی برگزار شد
25 بهمن 1402 ساعت: 13:14
شناسه : 273943
7

۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۲ ، گروه داستان خانه فرهنگ گیلان، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان” شاپرک و نور” نوشته فاطمه رحمتی را در سه شنبه‌های داستانی برگزار کرد.

پ
پ

photo ۲۰۲۴ ۰۲ ۱۳ ۲۳ ۴۰ ۲۳ - جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان" شاپرک و نور" نوشته فاطمه رحمتی برگزار شد - فاطمه رحمتی

۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۲ ، گروه داستان خانه فرهنگ گیلان، جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان” شاپرک و نور” نوشته فاطمه رحمتی را در سه شنبه‌های داستانی برگزار کرد. این مجموعه اولین کتاب داستان مستقل فاطمه رحمتی است که در سال ۱۳۸۸ چاپ شد. و در سال ۱۳۹۹ به چاپ دوم رسید. منتقد مهمان، خانم فرحناز علیزاده نویسنده، و مدرس نیز هست. علیزاده چند مجموعه داستان، رمان و کتاب های تالیفی در مورد ادبیات نوشته است.
فرحناز علیزاده پس از سلام به دوستان حاضر و تعریف از زیبایی خانه فرهنگ و حیاط زیبایش، گفت:« از مجموع ۲۸ داستان در این کتاب، بهترین داستان در این مجموعه داستان “مزه نمک” است. در لایه پنهان داستان می‌بینیم که نمک استعاره‌های زیادی به همراه خود دارد. نمک خوردن و نمکدان شکستن یا حرمت نمک را داشتن و چیز‌هایی از این دست. نویسنده با نمک بازی کرده و حالت استعاره‌ای ایجاد کرده. سیاسی بودن پسر و دختری که به خاطر عشق پسر درگیر سیاست می‌شود و می‌خواهد حرمت عشق خود را نگهدارد. او حذف کردن را شروع می‌کند. مزه سیاسی بودن هم زیاد می‌شود. بعضی‌ها نمی‌توانند هضم کنند و کناره می‌گیرند. اما دختر درگیر رحمت و هضم نمک می‌شود و فشارش بالا می‌رود. دو گِره در داستان وجود دارد. گره سطحی دختری بیمار با فشارخون بالاست که در بیمارستان بستری است و دیگری زیرلایه داستان است. مزة نمک داستان را سیاسی می‌کند!»
علیزاده گفت:« مدِ نظرِ من نقد ساختارگرایی هست. در ساختارگرایی، هر جزیی که هست باید در کلیت داستان اثر داشته باشد. یعنی شخصیت پردازی می‌کنید، دیالوگ و گفت و گو می‌کنید یا هر کار دیگر، و این ها جزیی از متن شماست که باید کلیت را برای شما ایجاد کند و اگر آن جزء نتوانست در جایگاهش به درستی خوش بنشیند؛ کلیت اثر فرو می‌پاشد.در ساختارگرایی باید ژانر داستان را مشخص کرد. منتقد باید براساس الگوی نقد همان ژانر داستان‌ شما را بررسی کند. “مارکز “پنج فیل را به پرواز در می‌آورد یا خون را به تمام نقاط داستانی‌اش می‌فرستد. او بر اساس المان‌های رئالیزم جادویی نقد می‌شود. ساختارگراها روایت شناسی انجام می‌دهند. یعنی روایتِ داستان چگونه شکل گرفته و از خود می‌پرسند، راوی کیست و کجا ایستاده و صحبت می‌کند. بهانه روایتش چیست؟ مضمون در چه فرمتی هست؟ آیا بینش جدیدی به شما می‌دهد یا نویسنده دیگری از قبل، آن را گفته است. داستان “مزه نمک” از لحاظ ساختارگرایی، داستانی رئال است و از استعاره استفاده کرده. متن خبری است. متن‌های خبری اطلاعات می‌دهند ولی به شما انگیزه‌ای برای خواندن ادامه داستان نمی‌دهند. این فرمت خبری، چیزی را که می‌دانید برای شما بازگو می‎‌کند. در حالی که متن پرسشی، در حین بازسازی، به شما می‌گوید بعد چه شد و چرا چنین شد! در “مزه نمک” می‌گوید “چنین شد”.  و “چرا چنین شد” وجود ندارد! برای همین متن خبری است. ادراکات درونی و حسی دختر بیان می‌شود. این متن می‌تواند روانشناسی فردی هم محسوب شود. اگر پرسشی می‌شد؛ می‌توانست یک روانشناسی جمعی به شما بدهد. نام داستان استعار‌ه‌ای و کنایی است. لحظه و گرانیگاه انتخاب شده، ثابت است. با کمک فضاسازی می‌شود مخاطب را به درون داستان پرت کرد که در داستان فاطمه رحمتی به لحاظ بیمارستانی کم بود. نور، رنگ و صدا وجود نداشت. انواع بو‌ها مانند الکل، داروی ضدعفونی… رفت و آمد دکترها و پرستارها می‌توانست به فضاسازی کمک کند.
نکته دیگر در ساختارگرایی پیداکردن تقابل‌هاست. ما باید تضاد‌ها و تقابل‌ها را در متن پیدا کنیم. در داستان‌های رحمتی تقابل مرگ و زندگی، تکرار شونده است. مثلا در “ماهی کپور” از ماهی می‌گوید که می‌رود تا تکه تکه شود. تقابل اصلی مرگ و زندگی است. در “شاپرک و نور”، استاد نوازنده نابینا، مانند شاپرک به سمت نور هدایت می‌شود و به سمت مرگ.
فرحناز علیزاده به دوستان نویسنده توصیه کرد: اگر مجموعه داستان برای سابقه کاری ارائه می‌دهید، سعی کنید جمع داشته باشید.یعنی زاویه دید نمایشی، دانای کل، معطوف به ذهن راوی و … داشته باشید. کارتان را خودتان ویراستاری کنید. روی ژانرها اشراف داشته باشید و نقد را با اصول اولیه بشناسید.
در قسمت بعدی فاطمه رحمتی داستان “سهم من کو” از کتاب خود را خواند. و قبل از پایان داستان به دلیل تاثر در حین خواندن از ادامه خواندن باز ماند و فرحناز علیزاده بقیه داستان را خواند.
سپس از آقای سلحشوری مهر، نویسنده، منتقد و مدرس داستان دعوت شد که نقطه نظرات خود را بگوید. او گفت: « داستان با این که  سمت سیال ذهن نرفت و به لحاظ تخیل از حیطه رئال هم خارج شد؛ اما در این رفت و آمد نتوانست خودش را در ساختاری منسجم کند. داستان آن قدر صادقانه  و خالصانه نوشته شده که نویسنده نتوانست آن را تا آخر بخواند. داستان، علاوه بر ماهی سیاه کوچولو، به داستان”تلخون” صمد بهرنگی نیز ادای دین کرد.

صمد بهرنگی داستان “آه” را به داستانی جذاب و ماندگار و در زمان خودش سیاسی تبدیل می‌کند. در داستان‌های شما میزان زیادی از وزن روایت‌پردازی بر دوش گفت و گو‌هاست. حجم گفت و گوها بالاست و از حجم دیالوگ نویسی خارج شده و تا حدی به گفت و گوی روزمره نزدیک شده. چون زبان به زبان محاوره تبدیل شده‌، فضاسازی هم کمتر دیده می‌شود. نویسنده زیسته‌‌ی خود را به طور مستقیم وارد داستان کرده. اگر فضای بیرون را وارد فضای داستان می‌کنیم باید امکان ارتباط آن را برای مخاطب فراهم کنیم. فرحناز علیزاده  در ادامه برنامه گفت:« جاناتان کالر می‌گوید:”خود بسنده کردن متن به خود.” کالر معتقد است وقتی در متن خود از بینامتنیت استفاده می‌کنید این بینامتنیت باید در متن شما جا باز کند. یعنی در متنِ داستان، ماهی سیاه کوچولو باید کاملا مشخص و برای خواننده جاافتاده باشد.
فرحناز علیزاده، نقد را جدا کردن سره از ناسره دانست. و این که منتقد کسی است که ابتدا رویکرد خودش را مشخص کند. منتقد داستان را می‌گشاید. به قول دکتر پاینده: «گشودن رمان » و دل و روده متن را باز می‌کند به دست نویسنده می‌دهد و می‌گوید این یا آن کار را بکند. ولی باز هم  نویسنده خالق داستان است.
اجرای برنامه و تهیه گزارش به عهده سهیلا فرزاد بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.