مجموعه یادداشت های اخیر هرمز ربانی:
چرا میخواهم رای بدهم؟
1 – تجربه ی تحریم انتخابات در دنیا تجربه ی موفقی نبوده است.
2 – اکنون گزینه ای در انتخابات دارم. حتی اگر گزینه ی حداکثری نباشد.
3 – تجربه ی خالص سازی رقیب نشان داده که این روش فاجعه بار است و یکدستی حاکمیت بر مشکلات افزوده است.
4 – هزینه ی اصلاحات به مراتب کمتر از انقلاب و کارآمدی آن را بیشتر میدانم.
5 – آنها که از تحریم انتخابات سخن میگویند، دورنمایی روشن و شفاف ارائه نمیدهند و تحریم انتخابات دیگر برای آنها تبدیل به هدف شده است.
6 – میخواهم در بهبود وضعیت کشورم نقشی داشته باشم.
حتی اگر این نقش آفرینی ایده آل و حداکثری نباشد.
7 – از آدم های کوچک در سطوح مدیریتی کشور خسته شده ام و اثرات منفی آن را در زندگیم تجربه کرده ام.
8 – از نگاه به شرق که اکنون تبدیل به شبه وابستگی به شرق شده و مایه تحقیر کشورم گردیده، نگرانم و تعامل با دنیا را چه شرق و چه غرب به نفع کشورم میدانم.
9 – وضعیت معیشتی اکثریت جامعه فاجعه بار است و ادامه ی این روند را فاجعه ای جبران ناپذیر میدانم.
10 – یک تغییر خواه هستم و باور دارم گزینه ی من در این انتخابات میتواند ایجاد تغییر نماید هر چند اندک
چرا به پزشکیان رای میدهم؟
1 – چون آگاهانه تصمیم گرفته ام که رای بدهم.
2 – پزشکیان را انسانی راستگو، پاکدست و با ضریب هوشی بالا میدانم.
3 – کارنامه ای موفق داشته و به کارکردش امید دارم.
4 – پزشکیان فردی شجاع و رک گو می باشد که در سختیها حرفش را زده و لکنت نگرفته است.
5 – چالش های مدیریتی کشور را می شناسد و برای حل مشکلات از عقل جمعی کمک میگیرد.
6 – به مدیریت نخبگان بجای مدیریت پخمگان اعتقاد راسخ دارد که با این ایده امید دارم تا از خروج نخبگان کشورم جلوگیری شود.
7 – از روحانی صادق تر و از خاتمی شجاع تر است.
8 – تحصیل کرده ی کوپنی با مدرک قلابی نیست و سطوح علمی و مدیریتی را به شایستگی طی کرده است.
9 – در دو قوه ی مجریه و مقننه در سطوح بالا کار کرده (وزیر – نایب رئیس مجلس) و شایستگی خود را به اثبات رسانده است.
10 – کشورم بیمار است و او طبیب، اگر بر نخیزم و از این فرصت استفاده نکنم، شاید هیچ وقت خود را نبخشم.
سکوت، همراهی با امثال شهاب اسفندیاری است
هوالحق
برآن شده بودم که در روز هشتم تیرماه 1403 به پای صندوق رأی بروم و به «دکتر مسعود پزشکیان» رأی دهم؛ اما علی الرغم درخواست مکرر دوستان هیچ تصمیمی برای فعالیت انتخاباتی نداشتم. آنچه ( 30 خردادماه 1403) در صدا و سیمای کشور اتفاق افتاد، نهیبی بود بر وجدان من که می بایست سکوت را بشکنم و برای حق خواهی انسانهایی مانند دکتر محمد فاضلی، این مرد اندیشه، با کنشگریم گامی هرچند کوچک بردارم.
آنچه دیدید و دیدیم صحنه ای تلخ و زشت اما مکرر و نمایی مینیاتوری از واقعیت جامعه ما را به تصویر کشید:«تضییع حق و شانتاژ- جلوگیری از ادای پاسخ و خاموش کردن میکروفون و فضاسازی تبلیغاتی» . فاضلی نماد مظلومیت هزاران هزار انسانی بود که حقشان تضییع شده، آزار دیدهاند، با نان و آبرویشان بازی شده، حق پاسخگویی از آنان سلب و اعتراضشان سرکوب شده است.
باور دارم اگر سکوت کنم با تضییعگران همدست و همداستان شده ام. به این دلیل سکوتم را می شکنم و فریاد بر میآورم و سعی میکتم با تلاشم بازی بازیگران تمامیت خواه را برهم زنم. با رأی به «دکتر مسعود پزشکیان» و انتخاب او شاید بشود دادخواهی بر کرسی دادخواهی بنشیند تا صحنه های زشت دیروز آنچه در صدا و سیما اتفاق افتاد تکرار نشود.
سکوت، همراهی با امثال شهاب اسفندیاری است همانطور که فریاد اعتراض، حق انسانهایی چون محمد فاضلی است.
بیندیشیم کجای این ماجرا ایستادهایم.
ثبت دیدگاه