در دوران تحصیل در لبنان روزی در بازگشت از ایران هنگام سوارشدن به هواپیما در فرودگاه امام متوجه شدم دهها همسفر ما تیپ مشابه دارند و انگار برای دفاع از سوریه عازم سفر شدهاند. از یکی از آنان پرسیدم برای چه به لبنان میروند. گفت در مؤسسهای اشتغال به کار دارند که ماموریتش تدوین و نشر سیره شهداست و برای آشنایی با شیوه سیره نویسی شهدای حزبالله لبنان می روند! نمیدانم تدوین سیره شهدا چه ضرورتی دارد تا سفر خارجی برای یادگیری سیره نویسی! داشته باشد.
این حادثه در زمان احمدی نژاد و زمانی رخ داد که ایران روزانه حدود سه میلیون بشکه نفت بشکه صد تا 150دلاری میفروخت. اکنون دیگر از آن پولها خبری نیست. نخستین اقدام دولت پزشکیان باید قطع همه هزینههای غیرضروری باشد.
صدای پرستاران از گوشه و کنار کشور در آمده است. پرستاران، مدافعان بی دفاع حریم سلامت بودهاند و در دوران کرونا که ما از اعضای خانوادهمان هم میگریختیم و در اتاقهای دربسته و دور از هم زندگی میکردیم آغوش مهر خود را به روی پدران و مادران و برادران و خواهرانشان گشودند و پرستاری کردند. اکنون سزاوار بیمهری نیستند.
بشارتی زمانی قائممقام وزیرخارجه بود و جایی گفت نخستوزیر ژاپن در سفر به کشوری در هنگام پیاده شدن از هواپیما هدیه مالی اندک (و شاید چندصد دلاری) را که به گارد نظامی استقبال فرودگاه ها داده میشود نداد و گفت امسال درآمد سرانه ملی کشور ما کمتر از سال گذشته شده و من نمیتوانم هدیه ای بدهم.
دیگران این گونه صرفهجویی میکنند. در این سو و در بلاد ما برای نیازهای اساسی ملت پول نیست اما برای چاپ کتاب «عمار انقلاب» ( یادنامه آیت الله مصباح یزدی) در دولت محرومان هزینه میلیاردی میشود و حتی به تعداد نسخههای منتشرشده آدم ندارند که این کتاب را مجانی! دریافت و مطالعه کند و روانه انبار ارشاد میکنند تا خاک بخورد. از این دست خرجها فراوان میشود.
دولتی که مدیون نهج البلاغه است باید به این گونه هزینهها پایان دهد. میرحسین موسوی با زدن از هزینههای غیر ضروری توانست در وضعیت جنگی کشور را با درآمد سالانه هشت! میلیارد دلار اداره کند وگرنه او عصای موسی و دم مسیحا که نداشت. زمانی پیشنهاد تامین اعتبار ترجمه و انتشار پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی را روی میزش دید و رد کرد و گفت دولت پول چاپ و نشر این پیام را ندارد. آقای پزشکیان! با شما هستم!
ثبت دیدگاه