در آستانه انتخابات 1402 و مجلس دوازدهم بود که جریان های سیاسی نزدیک به دولت رئیسی با انتشار لیست انتخاباتی، لیست جریان اصلی اصولگرایان که با نام «شانا» شناخته میشد را به حاشیه بردند. همان روزها حدادعادل به عنوان رئیس تشکیلات اصولگرایان در مواجهه با خبرنگاران گفت: «همیشه در کنار یک چنار چند پاجوش هم دیده میشود» پاجوش ها اما توانستند در تهران به پیروزی برسند و لیست چنارها را به ناکامی بزرگ بکشند. حالا ادبیات تحقیرآمیز از سوی جریان سنتی اصولگرا علیه بخش جوانتر آنها گسترش یافته و مصطفی میرسلیم از تندروها با عنوان «کف روی آب» یاد می کند.
او که با خبرآنلاین گفتگوی مفصلی داشته در پاسخ به این پرسش که «خطر این طیف تندرو در جریان اصولگرا را جدی می بینید یا فکر می کنید عِده و عُده آنها آنقدر نیست که کلان جریان اصولگرا را تهدید کند؟» گفته است: «جریان اصولگرایی همچون آب شفاف چشمهای جوشان است که در طول مسیر خود حبابهایی از کف پیدا میکند و آن کف خودبهخود از بین میرود. اساس جریان قوی اصولگرایی را نباید با چند حباب کف اشتباه کرد.»
ماجرای اختلافات میان «کف های روی آب» یا «پاجوش ها» با جریان اصلی اصولگرا از دوران اصلاحات آغاز شده است. اختلافاتی که رگه های مشخص آن را در برکشیدن احمدی نژاد تا افول او و حمایت از رئیسی و جلیلی سالهاست تجربه می کنیم.
ریشه اصلی رقابتها به ادعای احمدینژاد از سال 84 آغاز میشود. جایی که احمدینژاد میگفت گزینه جریان اصولگرا، علی لاریجانی بود، ولی مردم او را برگزیدند. در آن سالها نظرسنجیها را به احمدینژاد نشان داده و گفته بودند رأی شما از دیگران ازجمله باقر قالیباف کمتر است. اما احمدینژاد گفته بود که «بیایید برویم کف جامعه تا ببینیم رأی چه کسی بیشتر است».
آن سال احمدینژاد ماند و نفر دوم انتخابات شد و با هاشمیرفسنجانی به دور دوم رقابتها رفت. احمدینژاد در واقع نماینده طیفی از جریان برآمده از نظامیان بود که اصولگرایان سیاسی دهه دوم انقلاب را قبول نداشتند. آنها طیف جوانتر نظامیان بودند که میخواستند از کسانی که سابقه بیشتری نسبت به آنها داشتند، عبور کنند. روند این رقابت بعدها هم بیشتر قابل مشاهده بود. چه در سال 88 که قالیباف قصد داشت نامزد انتخابات شود و در نهایت ثبتنام نکرد، آنها چنارهای امروز و سیاسیون آن روزهای اصولگرا را وادار کردند که به نفع احمدینژاد سکوت کنند و هیچکدام وارد انتخابات نشوند.
بعدها هم همین اختلافات در سالهای 92 و 96 دیده شد. فراموش نکنیم که سال 92 سعید جلیلی زمانی که به ستاد انتخابات کشور رفت، همه اصولگرایان را شگفتزده کرد. او با هیچکدام از افراد جریان اصولگرا هماهنگ نکرده بود، اما همان کسانی که سالهای 84 و 88 از احمدینژاد حمایت کرده بودند، در کنار او ایستادند. آنها آمدند تا احمدینژاد سوم تیر را احیا کنند. احمدینژادی که خودشان در سوم تیر 84 ساخته بودند و سعید جلیلی برایشان همین گزینه بود.
سال 96 اما جریان مقابل آنها حول محور «جمنا» گردهم آمدند تا قبل از انتخابات به یک گزینه واحد در مقابل حسن روحانی برسند. پشت صحنه جمنا به دنبال این بود که قالیباف گزینه نهایی باشد، اما جریان مقابل آنها گزینه دیگری داشت. آنها ابراهیم رئیسی را از زمستان 95 برای این کار در نظر داشتند و ناگهان او را وارد عرصه کردند.
انتخابات سال 1402 جایی بود که رقابت چنارها و پاجوشها یک بار دیگر به اوج خود رسید. پاجوشها توانستند قدرت خودشان را به بزرگترها ثابت کنند و چنارها نیز فرای انتخابات به خدمت آنها رسیدند. آخرین رویارویی آنها بعداز شکست از قالیباف در ریاست مجلس، در انتخابات ریاست جمهوری و بعدتر از رای آوردن کابینه رقم خورد.
نکته اما اینجاست که جریان چنارهای اصولگرایی تلاش می کند طرف مقابل خود را که از دهه هشتاد با آن درگیر است، یا مهار کرده و به زیر بکشد و یا اگر نتوانست با الصاق برچسب هایی مانند «پاجوش» و «حباب و کف روی آب» آنها را تحقیر کند. پاجوش ها اما تا بلایی که بر سر هاشمی، ناطق نوری، احمدی نژاد و لاریجانی آوردند، بر سر قالیباف نیاوردن، دست بردار نخواهند بود.
ثبت دیدگاه