تبیین و ترسیم واقعیتها و تحلیلهای آسیب شناسانه پیش شرط حصول اجماع برای ضرورت اصلاحات جدی امیدوارانه است متقابلاً چشم پوشی از واقعیتها و بیان نکردن تلخیهای موجود کارآمدی سیاستهای اصلاحی با هزینههای گزاف را به شدت کاهش میدهد در نتیجه دستیابی به اجماع میان مردم و دولت و بسیج ذهنی و عملی برای توسعه مستلزم تبیین واقعیتهای موجود است.
آنچه که مسلم است اقتصاد ما یک اقتصاد توسعه نیافته است زیرا اگر توسعه یافتگی را تحول فکری و ذهنی جامعه متناسب با دنیای پیچیده صنعتی، تامین رفاه سطح بالا همراه با محیط زیست سالم و پاکیزه، انباشت ذخایر علم و فناوری و استفاده کامل از آن در فرایند و روشهای تولید و تامین بهداشت روانی و اجتماعی بدانیم ما هنوز به این وضعیت نرسیدهایم.
در نتیجه تحولات متعدد نتوانسته است رانت پایدار ائتلاف قالب را به رانت ناپایدار شومپیتری و نظام اجتماعی با دسترسی محدود را به نظم اجتماعی با دسترسی باز تبدیل کند.
نظام آموزشی ما با مقتضیات گذار توسعه سازگار نیست روحیه علمی ضعیف است دولتها و برنامه ریزان و متصدیان اقتصاد نگرش توسعهای ندارد آنها اگرچه از توسعه دم میزنند اما به الزامات آن پایبند نیستند علوم اجتماعی و انسانی در کشور از جایگاه شایسته برخوردار نیست.
تلقیات ما نسبت به موضوعات اجتماعی و اقتصادی تلقیاتی ساده است در نتیجه ما نتوانستهایم به توسعه برسیم. کره جنوبی مالزی چین و ترکیه که در چند دهه گذشته وضعیتشان از ما بدتر بوده است ما را پشت سر گذاشته اند در حالی که به رغم درآمدهای حدود ۱۵۰۰ میلیارد دلاری نفت در چهار دهه گذشته رشد درآمدمان بسیار محدود بوده است.
در کشور ما شرایط و فضای کسب و کار و سرمایهگذاری مطلوب نیست و چه بسا مناسب نیست اولاً گسترش فعالیتهای نامولد و رانت جویانه، و نوسان و بیثباتی متغیرهای کلان اقتصادی افقها و چشم اندازها را محدود و تیره نموده و افقها هم کوتاه مدت شدهاند، تصمیم گیریهای اقتصادی عمدتاً بر نگاههای کوتاه مدت مبتنی است. دولت با وجودی که برنامه توسعه ارائه میدهد و بودجههای سالانه عرضه میکند دچار روزمرگی و انفعال است.
مشکل دیگر در اقتصاد ایران این است که اولاً همه پولها ما به ازای کالایی ندارند، وقتی در بسیاری از سالها جمع رشد تولید و تورم بیش از رشد نقدینگی است یعنی بخشی از نقدینگیهای خلق شده صرف معادلات نامرتبط با GNP میشود. اساساً وقتی پولهای در جریان ما به ازای کالایی نداشته باشد جهت دهی نقدینگیهای موجود در جامعه به سمت سرمایهگذاری، عملاً به گسترش تجارت و دلالی و خرید و فروش منجر میشود تا سرمایهگذاری واقعی.
بنابراین مشکل ما در برنامهریزی مشکل پیش پا افتادهای نیست معضل و مانع اصلی این است که ما در حیطه فکر و ذهن و فرهنگ و اخلاق ضعف داریم و تا فکری برای این مهم نشود برنامهریزی در کشور کاری از پیش نمیبرد. در عین حال برنامههای تجربه شده ما که از ضعف مبنایی فوق رنج میبرد دارای ویژگیهایی است که داشتن آن ما را در ارتقاء برنامهریزی در کشور یاری میدهد.
نظام برنامهریزی ایران در بالاترین سطح از تمرکز واقع شده است مناطق و بخشها و نهادهای مدنی نقش چندانی در برنامهریزی ندارند در واقع نظام کنونی برنامهریزی به شدت متمرکز دولتی و غیر مشارکتی است.
در هیچ یک از برنامههای عمرانی و توسعه گذشته تعریف روشن جامع و علمی از توسعه به عنوان اهداف این برنامهها ارائه نشده است و برنامهها غالباً پرهزینه و با محوریت شهر و صنعت و تجارت بوده و عملاً اقتصاد پولی – تجاری را تقویت کرده است تا بخش های مولد را.
در فضای اقتصادی به عنوان قلمرو اصلی برنامههای گذشته برنامهریزی به شدت تفصیلی گسترده و دربرگیرنده اهداف سیاستها و تخصیص منابع برای تعداد بیشماری از بخشها زیر بخشها و متغیرها بوده است و در برخی موارد تا سطح بنگاهها و کالاها هم وارد شده است و این ضمانت اجرایی آن را به شدت کاهش داده است.
نظام برنامهریزی کنونی فاقد معیارهای لازم برای اولویت بندی در مسئله یابی و سیاست گذاری است لذا بسیاری از مسائل و موضوعات مهم و اولویتدار و خطیر ملی یا مغفول مانده یا در سطح سایر حوزهها قرار گرفته است یا حتی فاقد یک برنامه عملیاتی و روش اجرایی مشخص بوده است.
تخصیص منابع مالی متمرکز دولتی به بخشها و زیربخشها عنصر مسلط برنامههای توسعه بوده و بخش خصوصی به عنوان یک کارگزار مهم چه در تهیه برنامه و چه در اجرا به بازی گرفته نشده است در حالی که اساساً پسانداز خصوصی از منابع پایدار توسعه است.
ثبت دیدگاه