علی نیکجو «روانپزشک- رواندرمانگر تحلیلی» نوشت:
ابتدا به همکاران و خانواده مرحوم تسلیت عرض می کنم. صد افسوس که یک پزشک خدمتگزار جامعه دراستان محروم و یک پدر و همسر مظلومانه از دست رفت. ازخداوند می خواهیم به خانواده ایشان صبر و به روح آن مرحوم آرامش ابدی ورضوان عطافرماید.
چنین فاجعه تکان دهنده ای نیازمند رسیدگی فوری قضایی و بررسی علمی از نظر روانشناسی و جامعه شناسی دارد که نهادهای مسوول باید بدان اهتمام ورزند .
من نظر خود را در بندهای ذیل جهت استفاده دوستان و صاحبنظران می نویسم .انشاالله مورد استفاده باشد.
۱-ارتکاب قتل توسط افراد دچار سایکوز و یا اختلال شخصیت و افرادی با اعتیاد به مواد و داروهای توهم زا ویا افراد با شخصیت ضد اجتماعی همواره ودر صورت بروز شرایط محتمل است.
۲-در دنیای امروز و پس از پیشرفتهای چشمگیر علم پزشکی که سطح سلامت و طول عمر بشر را افزایش چشمگیر داده است سطح انتظار جامعه و انسان امروز از پزشکی بسیار بالا رفته است و پذیرش شکست علم پزشکی در مقابل بیمار و مرگ ،سخت شده است تا جایی که گویا عیسی مسیح ظهور کرده و هر مرده ای را زنده و کور را بینا می کند. از اختلال جنسی تا بیماریها و تعویض اعضا و ..همه در لیست انتظارات انسان امروز از پزشکی است .این پدیده را مدیکالیزاسیون نامیده اند و کتابی نیز در این رابطه منتشر شده است.
با این نوع انتظارات از پزشکی گویا مرگ یا عدم شفای بیماری قصور پزشک است نه روند طبیعی بیماری یا پیری.
۳-از نظر فلسفی و روانشناسی رابطه پزشک و بیمار مخلوطی از احترام و نفرت است. چرا ؟
احترام به دلیل نوع خدمت و نیازی که به او دارند و او را شایسته احترام می دانند و نفرت چون او از درون بدن و ضعفهای بیمار اطلاع دارد و از خود فرد بیشتر درباره بدن او می داند.
چنین رابطه ای شکننده است و به راحتی ممکن است دچار فروپاشی شود.
۴-در یک جامعه که دچار بحرانهای عمیق و مزمن اقتصادی اجتماعی می باشد و فقر ،بیکاری و اعتیاد و نابرابری اقتصادی و ناامیدی از آینده حاکم است بروز چنین فجایعی دور از انتظار نیست.
۵-در کشور ما سالها است برخی رسانه ها به ویژه صداوسیما تخریب جامعه پزشکی وگروههای مرجع مستقل را دردستور قرار داده و با انواع روشها پزشکان را قشری مرفه ،متکبر بی اعتنا به بیمار و عدم پاسخگو نشان می دهند درحالیکه کمتر به دردهای این بخش از جامعه در روزها و شبهای تحصیل ،خستگی و بیخوابی و ناامیدی و بحران اقتصادی می پردازند.
چنین تصویری در یک جامعه که در نابرابری عمیق اقتصادی است شرایط را برای چنین فجایعی فراهم کرده و می کند.
۶-متاسفانه درموارد متعدد برخی همکاران و یا کادر درمان از سر رقابت با بدگویی نسبت به همکاران خود موجب تحریک بیمار و همراهان می شوند
۷-پزشکان تهدید همراه بیمار را جدی نمی گیرند و از نهادهای مربوطه کمک نمی خواهند.
۸-پزشک هم انسان است و از مرگ بیمار خود متاثر می شود وقدرت رودر رویی با بیمار و خانوده او را از دست می دهد و این امر امکان گفتگوی اقناع کننده را از دو طرف می گیرد و در نگاه همراهان بیمار پزشک را بی اعتنا یا بی عاطفه می نماید و این پارادوکس به رابطه صدمه می زند.
۹-در چنین شرایطی همکاران دیگر باید پزشک معالج را یاری نمایند و در صدد اقناع همراهان برآیند.
۱۰-نهادهای قضایی و امنیتی و قوانین حمایت کافی از پزشک در مقابل تهدید نمی کنند.
۱۱-در مواردی حکم تبرئه پزشک در پزشکی قانونی یا نظام پزشکی ،در نزد خانواده پذیرفته نمی شود و قانع نمی شوند و این موضوع منجر به انتقام می شود.
در مجموع توجه به موارد فوق و تلاش بیشتر برای رابطه قانع کننده با خانواده بیمار می تواند نقش پیشگیرانه داشته باشد.
از صدا وسیما می خواهم بعنوان کفاره گناهان مرتکب شده قبلی ،سریالی از زندگی و رنجهای پزشکان در تحصیل و کار در مناطق محروم و مسائل اگزیستانسیل آنها تهیه کند
ونیز نهادهایی مثل نظام پزشکی و سایر نهادهای مدنی پزشکی به این موضوع بپردازند.
ثبت دیدگاه