جریانی در کشور است که همواره تلاش میکند با دادن آدرس غلط در رسانه ها، مردم را سرکار بگذارد. ضمن اینکه شناخت این جماعت از مردم کافی نیست و برای همین هم هیچ وقت مورد اقبال اکثریت مردم قرار نمیگیرند، این تفکر برای مدیریت کشور همچون سمی فلج کننده عمل میکند. آخرین نمونه رفتار این دسته را در مثالی که یکی از «پاجوش»های مجلس و مشاور جلیلی نوشته بود میتوان دید.
امیرحسین ثابتی در واکنش به پیگیری رئیس جمهور در مورد تلاش این تفکر برای حذف فردوسی پور از ساحت رسانه عمومی می نویسد: «از صبح امروز در جلسه کمیسیون، درگیر اصلاح لایحه پراشکال و تورم زای دولت برای سال 1404 هستیم اما خبر پربازدید امروز عبور قیمت دلار از 71 هزارتومان و پیگیری رئیس جمهور برای بازگشت فردوسی پور است. مردم عزیز ما در مجلس تلاش مان را می کنیم اما این دولت در یک دنیای دیگر سیر می کند…» حالا بیایید ببینیم چرا این تفکر به دنبال آدرس غلط دادن است و چرا شناختی از مردم ندارد.
اول :به این متن نگاه کنید که عامدانه مشخص نمیکنند منظور کدام لایحه دولت است که آن را «پراشکال و تورم زا» خوانده میشود؟ فکر نکنید نویسنده فراموش کرده نام لایحه بودجه سال آینده را ببرد. به هیچ وجه. نویسنده عمدا نام آن را نمی برد چون میداند در آن صورت از او سئوال خواهند کرد: «چگونه لایحه ای که برخلاف لایحه بودجه سال قبل با اعداد واقعی تنظیم تورم زاست؟ کجای لایحه دقیق تورم زاست تا به آن پاسخ داده شود؟» برای همین عمدا نام لایحه را نمیبرد.
دوم: این تفکر عامدانه دلار خیابان فردوسی را مقابل فردوسی پور قرار می دهد تا با ساده سازی موضوع ذهن ها را فریب دهد. بیایید ببینیم کجا این تفکر برای مدیریت کشور «سمی» است.
در سه دهه گذشته تمام تلاش این تفکر این است که مدام اعلام کنند که «مردم به دنبال معیشت» هستند و آزادی سیاسی باد هواست. اولا این موضوع را در دولت هایی تکرار میکنند که رئیس دولت همسو با خودشان نباشد. مثلا در دولت رئیسی و احمدی نژاد معیشت اصلا اهمیتی ندارد. بلکه مردم باید با «اشکنه خوری» تحریمها را تحمل کنند و به مقاومتشان افزوده شود.
سوم: این تفکر رسما تلاش میکند تا دولتها را از تصمیم گیری های سیاسی درست، دور کند و در دام تصمیمات مقطعی و کوتاه مدت بیندازد. مثال روشن آن ماجرای قطع برق و یا واردات بنزین برای رفع ناترازی است. هم دولت و هم مردم می دانند که مشکل کمبود برق و ناترازی ها نه مسائل فنی بلکه تصمیمات سیاسی خرد و کلان است. مردم بهتر از همین جماعت می فهمند که مشکلات ناترازی از وضعیتی است که رئیس اعظم آنها یعنی جلیلی با تحریم های سال 90 تا 92 بر سر این کشور همچون آوار خراب کرد.
مردم بهتر از اینها میدانند (و میدانستند) که نباید پرونده ایران به شورای امنیت میرفت، اما تحت مدیریت این تفکر کشور وارد چاهی از تحریمها شد که هنوز هم نتوانسته از آن خارج شود. از طرف دیگر، مدیران همه دولتها به خوبی میدانند راه حل رفع این ناترازی ها گرفتن تصمیمات سخت است. اما هیچ دولتی جرات و جسارت انجام این تصمیم را ندارد. نمونه آخر آن مساله مازوت سوزی و قطع برق بود که با مصوبه ای در نهادی بالاتر از دولت دود هوا شد. چرا؟
به این دلیل که وقتی مردم مردم «ناراضی» و «شاکی» از رفتارهای سیستم هستند، هیچ دولتی توان گرفتن تصمیمات سخت را ندارد.
پس بنابراین همه دولتها ناگزیرند فشار ناترازی را به صنایع وارد کنند و آنها را تعطیل کنند و از ترس افزایش نارضایتی با مازوت سوزی بیشتر سم را وارد بدن مردم کنند اما ناترازی را رفع کنند. چون نارضایتی مردم به حدی است که جرات نمیکنند از مردم درخواست کنند برای اصلاح امور با دولت همراهی کنند.
از طرف دیگر همین تفکر با قوانینی مانند حجاب و ممنوعیت برای هنرمندان و دیگران، سعی در ایجاد نارضایتی بیشتر برای مردم دارند. اینگونه است که نمیفهمند مردمی که بازار فردوسی را ملتهب میکنند همانهایی هستند که از تصمیمات غلط در سیاست خارجی و فشارهای همین جماعت در سیاست داخلی، نارضایتی و اعتراض دارند.
به اعتقاد من هر انسان عاقلی میفهمد که برای گرفتن تصمیمات سخت در زمانه سختی که در آن قرار داریم، نیازمند همراهی بیشتر مردم است. اما همین جماعت هر روز بیشتر انگشت در چشم مردم میکنند تا مبادا ذره ای حاضر باشند با حکومت همراهی کنند.
سئوال: آیا آنها این مساله ساده را نمیفهمند؟ به نظر میرسد دو پاسخ بیشتر پیش روی نباشد. یا نمی فهمند و یا سودشان در ایجاد نارضایتی بیشتر در توده های مردم است. هرچه باشد اما پاسخ مردم در همه انتخابات هایی که حداقلی از رقابت در آن وجود داشته این بود که به این تفکر «نه» گفتند. مردم نشان دادند که برخلاف این جماعت به خوبی می فهمند ریشه مشکلات در تصمیمات سیاسی و مشکلاتی است که همین تفکر برای کشور ایجاد کردند.
ثبت دیدگاه