دو هفته نامه خط آخر در شماره 261 ، مطلبی در قسمت سرمقاله با عنوان خالتورها در شبکه باران؛ از توهین تا واقعیت به قلم ایمان رنجکش در ارتباط با ضرورت اهتمام به فراهم سازی زمینه های رشد و بالندگی گیلان در رسانه ملی استان منتشر کرده است.
پیش از هر چیز جا دارد به صورت خیلی مختصر به مفهوم خالتور اشاره کنم. خالتور واژه ای است که در جامعه هنری به کاری کم ارزش و با کیفیت پایین اطلاق می شود و مفهوم سرهم بندی شده از مجموعه یک کار هنری را می رساند حال این کار هنری می تواند موسیقی باشد، تئاتر باشد یا هر چیز دیگری.
خالتور حکایت شخصی است که بگوید من برای خنده شما خودم را از بالای پشت بام به پایین پرت می کنم. عکس العمل شما از تماشای پرت شدن یک نفر از پشت بام شاید خنده دار باشد و تا مدت ها با یاد این مسئله به خنده بیفتید ولی مسلما از پشت بام پرت شدن نمی تواند یک کار هنری شناخته شود بلکه زمینه ای برای در معرض دید، نمایان شدن شخصی است که می خواهد به شهرتی برسد و هیچ استعداد یا ذکاوتی در پشت آن نیست و نمونه بارز آن را هر روز در فضای مجازی از سوی اشخاص مختلف مشاهده می کنید.
مشکل اصلی جایی است که ما این مسئله را در رسانه ملی خود مشاهده کنیم. شبکه تلویزیونی باران که از اواخر دهه 70 به مجموعه شبکه های سازمان صدا و سیما اضافه شد، در طول این دو دهه فعالیت رسانه ای خود از جایگاه خاصی در میان مردم گیلان برخوردار است. البته منظور از جایگاه خاص به تبع انحصار آن است و به جهت تنها متولیت قانونی پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی، قاعدتا مرجع دیگری در داخل کشور وجود نداشته که کارکرد آنها را با هم قیاس کنیم.
به تیتر یادداشت باز می گردیم؛ چندی پیش بود که مصاحبه ای از یکی کارگردانان نام آشنای گیلانی خواندم که پس از کسب مقام برتر در یکی از جشنواره های خارجی در گفتگویی، گلایه های جالبی را نسبت به کارکرد شبکه باران ایراد کرده بود. او گفته بود: متاسفانه در صدا و سیمای گیلان فضا بسته است و تنها نویسندگان سازمان می توانند برای صدا و سیمای گیلان بنویسند. نتیجه این کار تولیدات بسیار ضعیفی است که شاهدش هستیم. تولیدات بی کیفیتی که متاسفانه گیلانی ها را بسیار بد به تصویر کشیده است، متاسفانه شبکه باران گیلانی ها را به عنوان افرادی بی ادب، خلافکار و لوده معرفی کرده است، هنر نیاز به استقلال و خلاقیت دارد.
آنچه مسلم است شبکه باران شدیدا از نبود نیروی انسانی کاربلد و حرفه ای در درون مجموعه خود رنج می برد و نتیجه اش هم تولید سریال ها و نمایش های بی کیفیت و فاقد بار حرفه ای است. شبکه ای که وقتی می خواهد یک سریال کوچک خانوادگی بسازد، نقش اول آن را یک شیرین عقل بازی می کند و با کج کردن لب و دهان و مثلا گیلکی صحبت کردن، سعی در بازتولید سرمایه های فرهنگی دارد.
این مصداق بارز همان از پشت بام پریدن است که ما مخاطبان را به قهقهه وا می دارد درحالیکه قرار نیست مردم به لودگی بخندند و انتظارها از این غول بزرگ رسانه های استان فراتر از این حرف هاست! این یادداشت هیچ جسارتی به هیچکدام از زحمتکشان شبکه باران نمی کند چراکه هنوز هم هستند کسانی که با وجود پیشنهادها و فضاهای رشد بهتر در جاهای مختلف، به ارتقای فرهنگ عمومی استانشان پایبند هستند؛ بلکه تلنگری است که سر و کله خالتورها در لباس های مختلف در شبکه باران هم می تواند پیدا شود!
به هر حال هر تغییری به زمان احتیاج دارد و شبکه باران برای نخستین بار در تاریخ خود دارد یک مدیرکل بومی را تجربه می کند که فرصت بزرگی است حالا که برای اولین بار فردی آشنا به فرهنگ و رسوم گیلان این کرسی مهم رسانه ای در استان را در اختیار گرفته، آستین ها را بالا بزنیم و زمینه های رشد و بالندگی گیلان را با همفکری تمامی سلیقه ها فراهم سازیم.
پایگاه خبری تحلیلی با مردم :انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ثبت دیدگاه