هیچوقت فکر نمیکردم روزی برسد که یک چراغ ساده بتواند مسیر زندگیام را تغییر دهد. اما حالا، وقتی به یک سال پیش نگاه میکنم، میبینم که همهچیز از جایی شروع شد که جرأت کردم با همان گوشی معمولیام، جلوی دوربین بنشینم و اولین ویدیو آموزشیام را ضبط کنم. یک اتاق ساده، یک لامپ زرد سقفی و کلی اضطراب. شاید الان خندهدار به نظر برسد، ولی آن روزها همین شروع برایم قدمی بزرگ بود.
اولین ویدیو را با شوق و ذوق ادیت کردم، چند افکت ساده زدم، موسیقی ملایمی پشتصحنه گذاشتم و بالاخره آن را در پیجم منتشر کردم. منتظر ماندم تا اولین بازخوردها برسد. تصور میکردم همه از محتوای ویدیوییام شگفتزده میشوند، اما واکنشها چیز دیگری بود.
«تصویر خیلی تیرهست!»
«صورتت سایه افتاده!»
«اصلاً معلوم نیست چی نشون میدی!»
انگار یکی یه سطل آب یخ ریخته باشه روی ذوق و شوقم. تا چند روزی کلاً بیخیال ضبط شدم. با خودم میگفتم: شاید من برای این کار ساخته نشدم. اما یک اتفاق ساده همهچیز را تغییر داد.
یکی از دوستام که خودش مدتها بود تولید محتوا میکرد، وقتی ویدیوم رو دید، گفت: «مشکل از محتوای تو نیست، از نوره! نورپردازی درست میتونه همین اتاق معمولی رو تبدیل کنه به یه استودیو حرفهای.» اولش جدی نگرفتم. ولی همون شب، کنجکاوی برد منو و رفتم سراغ یوتیوب.
باورم نمیشد چقدر درباره نورپردازی ویدیو آموزش وجود داره. کمکم فهمیدم که فقط داشتن یه دوربین خوب یا میکروفون کافی نیست. چیزی که بیشتر از همه روی کیفیت تأثیر میذاره، نوره. نوری که نه فقط روشن کنه، بلکه بتونه فضا، حال و هوا و حتی حس رو منتقل کنه.
اون شب تا صبح پای ویدیوهای آموزش نورپردازی نشستم. کلمات جدیدی یاد گرفتم، مثل Fill Light، Back Light و از همه جالبتر، RGB Light. وقتی درباره خرید نور RGB خوندم، انگار در جدیدی به روم باز شد. نوری که میتونه رنگ داشته باشه! قرمز، آبی، سبز، بنفش، و با این رنگها بشه حس صحنه رو کنترل کرد.
فرداش تصمیم گرفتم با یه بودجه محدود یه تغییر کوچیک بدم. رفتم سراغ خرید یه نور ساده اما کاربردی. نه چیزی گرون یا عجیبغریب، فقط یه ویدیو لایت جمعوجور. وقتی اولین بار روشنش کردم و روبهروی دوربین نشستم، انگار یه معجزه رخ داد. نور ملایم و طبیعی روی صورتم افتاده بود. سایهها محو شده بودن و چشمهام برق میزدن. انگار یه نسخه حرفهایتر از خودم رو توی تصویر میدیدم.
با همون شوق، ویدیو دومم رو ضبط کردم. این بار بدون نگرانی از تصویر تار یا نور زرد و زننده. وقتی منتشرش کردم، بازخوردها با قبل زمین تا آسمون فرق داشت.
«خیلی بهتر شد!»
«نورپردازی حرفهای شده، عالیه»
و یه نفر حتی پرسید: «از چی استفاده کردی؟ منم میخوام بدونم!»
اینجا بود که فهمیدم نور فقط یه ابزار نیست؛ یه عضو مهم از محتوای تصویریه. شاید دوربین همون باشه، میکروفون همون باشه، ولی وقتی نور عوض میشه، همهچیز حرفهایتر دیده میشه.
بعد از اون، نورهای دیگهای هم امتحان کردم. چند رنگ مختلف RGB خریدم تا برای فضای ویدیوهای مختلف ازشون استفاده کنم. و باور کنید ترکیب رنگ بنفش و آبی توی پسزمینه، میتونه یه فضای رمانتیک و هنری بسازه که آدمو جذب کنه. همون موقع با خودم گفتم که ایکاش زودتر دنبال خرید ویدیو لایت میرفتم. چون تمام مدت فکر میکردم مشکل از کمبود خلاقیته، در حالی که ابزار مناسب، خودش خلاقیت رو فعال میکنه.
اما همهچیز فقط به نور ختم نمیشه. یه مشکل دیگه هم بود که هیچوقت فکرشو نمیکردم. وقتی چندتا ویدیو پشتسر هم ضبط میکردم، اتاق داغ میشد. این لایتها هرچقدر هم کممصرف باشن، باز گرما تولید میکنن. حالا فکر کنید یه فضای ۹ متری بسته، یه نور روشن، لپتاپ و دوربین هم داغ شدن… هوا میایسته، صدا ضبط نمیشه، عرق میریزی، تمرکز از بین میره.
همه اینها باعث شد دنبال یه تهویه سبک و کمصدا بگردم. پنکههای معمولی یا صداشون زیاد بود یا جاگیر بودن. ولی وقتی با خرید جت فن آشنا شدم، فهمیدم چقدر میتونه کمککننده باشه. جمعوجور، بیصدا و مؤثر. از اون موقع به بعد، قبل از هر ضبط، اول فن رو روشن میکنم، بعد نور، بعد دوربین.
طی این مدت، با برندهای زیادی سر و کار داشتم. خیلیهاشون ظاهر خوبی داشتن ولی زود خراب میشدن. تا اینکه با برند اولانزی آشنا شدم. شاید اسمش رو شنیده باشید. یه برند تخصصی توی تجهیزات تولید محتوا. از نور گرفته تا پایه و میکروفون. چیزهایی که ازش گرفتم، کیفیت ساخت بالایی داشتن و حس حرفهای بودن میدادن.
با خودم گفتم اگه قراره پول بدی، حداقل بدون چی میخری. برای همین الان فقط از نمایندگی اولانزی خرید میکنم. خیالم راحته که محصول اصل میگیرم، نه یه کپی بیکیفیت با ظاهر فریبنده.
همه اینها رو که گفتم، نه برای تبلیغ بود، نه برای اینکه بگم الان آدم بزرگی شدم. فقط برای این بود که بدونید مسیر تولید محتوا از همین اتاقهای ساده شروع میشه. با همین گوشیهای معمولی، با همین نورهای ابتدایی. فقط کافیه جدی بگیریش.
جدی بگیری که تصویر تیره، مخاطب رو فراری میده. که صدا مهمه ولی نور بیشتر. که تهویه بیصدا، نجاتدهندهی تمرکز و کیفیت ضبطه. و اینکه برند خوب، هزینه نیست، سرمایهگذاریه.
الان که این متن رو مینویسم، بیش از ۱۵۰ ویدیو منتشر کردم. بعضیهاش هنوز بازدید زیادی ندارن، ولی از هرکدوم یه چیزی یاد گرفتم. نور رو بهتر تنظیم کردم، زاویه دوربین رو عوض کردم، ترکیب رنگ پسزمینه رو خلاقانهتر انتخاب کردم. و هنوز هر روز دارم یاد میگیرم.
اگه تو هم مثل من اول راهی، بهت میگم: صبر کن. تجربه کن. بخون، نگاه کن، یاد بگیر. با کمترین امکانات هم میتونی شروع کنی، فقط باید هوشمندانه انتخاب کنی. و یادت نره:
نور، فقط روشنایی نیست. نوره که داستان رو زنده میکنه مثل نور همراه.
ثبت دیدگاه