با مردم: سفر همیشه مطلوب انسانها بوده و مسافرت خصوصا برای جوانان انرژیک دارای جذابیت هایی است که حاضرند برای نیل به این هیجان و تماشای نادیده های متنوع پیرامونشان، سختی های آن را هم به جان بخرند و اصطلاحا از مسافرت در دوران جوانی خود لذت ببرند
شاید خیلی هایمان در فضای مجازی و اخبار جراید،عکس های مختلطی از اجتماع افرادی را مشاهده کرده ایم که در کوه و برزن مشغول تفریح و شادمانی هستند. دورهم نشینی های عمدتا شبانه در فضا های باز و بسته که مسئله جدیدی نیز به حساب نمی آید. جشن هایی که اگر کاملا در چهارچوب مقررات هم باشد باز نیز چندان به ” مزاج ” فرهنگ عمومی ما سازگار نبوده و در میانمان عرف نیست بلکه برپایی هرگونه جشن مختلطی باید بر اساس موازین خانوادگی و در غالب های تعریف شده ای مانند عروسیها و مراسمات ” صرفا فامیلی ” برگزار گردد.
اما موضوع بحث ما کمی فراتر از این نوع دورهمی های مرسوم است بلکه شیوه جدید تری – به نام مسافرت های رایگان – نیز در همین اخبار و اطلاعات به گوش شنیده می شود که باید اندکی عقب تر رفت تا بدانیم چگونگی نطفه سازی چنین رفتار اجتماعی از کجا آغاز می گردد.
سفر همیشه مطلوب انسانها بوده و مسافرت خصوصا برای جوانان انرژیک دارای جذابیت هایی است که حاضرند برای نیل به این هیجان و تماشای نادیده های متنوع پیرامونشان، سختی های آن را هم به جان بخرند و اصطلاحا از مسافرت در دوران جوانی خود لذت ببرند. اما سوی دیگر مشکلات سفرهای امروزی است. مشکلات مالی، گران بودن اماکن بیتوته سفر مانند هتل ها و مهمان پذیرها، عدم موافقت و همراهی نکردن خانواده ها، امنیت سفر، ایاب و ذهاب و هزار درد بی درمان دیگر سبب شده است که اکثر رده های سنی از موهبت های سفر و جذابیت های آن بی بهره بمانند. بسیاری از جوانانی که به لطف فوران اوقات فراغت – در اکثر ماه های سال – امروزه هیچ کار یا تفریحی جز سیر در آفاق و انفس گوشی های تلفن دستی و اپلیکیشن های مجازی در اختیار ندارند و حتما کم کم زمانهایی با این ابزار نیز به نوعی بیگانه خواهند شد.
حال سوال این است که گروهی از جوانان برای دور زدن موانع سفر و رفع این مشکل اجتماعی دست به چه کاری زده اند؟
مد شدن سفرهای به ظاهر ارزان که در ادامه به مراتب آن خواهیم پرداخت در حقیقت خلاقیت نه چندان خوشایندی است که چنانچه آسیب شناسی های حوزه های متعدد اجتماعی آن برای جوانان کشور تبیین نگردد می تواند در طولانی مدت جوان و در حقیقت فرزند به فرزند جامعه را از چاله بیکاری و محرومیت از سفر، به چاه چالشهای اجتماعی مختص فرهنگمان رهنمون کند.
اینگونه سفرها بدین گونه آغاز می گردد که جوان به تنهایی یا در غالب گروههای همجنس یا مختلط، بار و بنه ی مختصری به قصد مسافرت می بندد و وارد معابر جاده ای نزدیک محل سکونت خود می شود.
اولین خودروی گذری، از یک سواری تنهای کم سرنشین گرفته تا خودروی سنگین مانند انواع تریلرها و یا هر وسیله نقلیه دیگری که پذیرای این گونه افراد باشد حکم وسیله نقلیه آنها را بازی می کند که برای انجام سفری ارزان در خدمتشان باشد، به عبارتی رهسپارشان نماید و در اکثر موارد هیچ تاکیدی نیز بر شهری خاص و مشخص وجود ندارد.
در همین مرحله ممکن است خودروی مورد نظر مقصد را برای مسافری معین کند که بی سرزمین تر از باد، خود را به دست راننده ای سپرده است، احتمال دارد شخص در همین مرحله از سایر دوستان خود جدا شود و هیچ تعهدی در قبال آنان ندارد. شروع سفر ارزان با تعدادی از راننده گان که پذیرای دختر یا پسری جوان شده ند آغاز می گردد که در بهترین حالت، مسافر به شهری دور یا نزدیک رسانده می شود. شهری بدون جا برای سکونت یا محلی برای استراحت و غذا خوردن، بی آب و دانه و بدون پیش بینی امنیت، در غریبستانی که ممکن است هر کسی پذیرای این مسافر – مستعد برای انجام بزه- باشد که آماده ی میهمانی هر کسی است و چه بسا میزبانانی فرصت طلب هم از جنس های مختلف برای آن شخص یا گروه پیدا شوند. خوابیدن در کنار خیابان،غذا خوردن به هر کیفیتی، سرویس های بهداشتی عمومی یا باغ و بستانهای حواشی همان شهرها می توانند پذیرای اینگونه افراد باشند که به هر کیفیتی سفر خود را سرانجامی دهند و با همان مراتب و کاملا رایگان به وطن خود بازگردند و کاری هم نداریم در دل ” صفر تا صد ” این سفر پر ماجرا چه بر سر چنین مسافر نگون بختی آمده است.
اما این پرسش – که چنین پروسه کریهی نتیجه کدام رفتار اجتماعی ماست – پاسخ دشواری ندارد. مشکلات عمومی جوانان در بخش ساماندهی اوقات فراغت و پاسخگویی به اقل نیازهای آنان چیزی نیست که اینگونه توسط دستگاههای ذیربط مانند اداره ورزش و جوانان نادیده گرفته شود و این آسیب ها بی ارتباط با نابسامانی های موجود نیست.
نکته عطف در این میان آن است که بالا رفتن سن ازدواج و اکتیو بودن تمایلات مختص جوانان بالاخره در جایی نمود خود را ظاهر خواهد کرد و این مشکلات اصلا به آن معنا نیست که این دسته از جوانان ذاتا بذهکار باشند و یا بخواهند صرفا برای سیراب شدن عطش جوانی خود راهی چنین ناکجاآبادهایی شوند، بلکه ممکن است بسیاری از فرزندان وطن در هیاهوی تبلیغات دوستانه و فضای مجازی که ممکن است به آن دامن زده شود، وارد سیاه چاله هایی گردند که اصولا قصدشان چنین نبوده و گاهی تنها یک هیجان ساده جوانی ممکن است پسرک یا دخترک کم اطلاعی را نابود نماید یا به انحطاط خانوادگی وی بیانجامد.
اما تمام موارد مطرحه فوق را نمیتوان مطابق معمول و صرفا حاصل ناآگاهی جوانان نسبت به اتفاقات زیر پوست شهر دانست و برنامه ریزان اجتماعی باید بدانند که سمت و سو بخشی به اوقات فراقت مردم، خصوصا جوانان از حقوق شهروندی آنان است که باید در برنامه های کشور لحاظ گردد. برنامه هایی به دور از تعیین تکلیف های آمرانه، بلکه با بستر سازی علمی و عاقلانه که به این نیاز اجتماعی و حقوق شهروندی مردم پاسخ منطقی داده شود.
اما مهمترین قسمت این رفتار کاملا ناصحیح اجتماعی عبارت از آن است که با توجه به مناسبات خاص مرسوم در فرهنگمان، تحت هیچ شرایطی جوان ایرانی – در هر دو جنس – نباید خود را به دست باد و بارانهای این چنینی بسپارد که اسیر هیجانات زود گذر گردد.جوان ایرانی و مهمتر جامعه ایرانی باید بداند که تحت هر شرایطی همه ی این روزهای خاکستری که به سبب برخی ناهماهنگی ها برای جوان ایرانی متصوریم، خواهد گذشت و در هیچ یک از ملل جهان نیز همه چیز بر وقف مراد شهروندان خصوصا جوانان نیست و البته مراتب آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
خویشتن داری در روزهای خاکستری و شبهایی که انجام رفتارهای خلاف عرف و به دور از تیررس خانواده و شاید هم قانون” ظاهرا” کار سختی نیست، شعار نخواهد بود بلکه ممکن است جوان روزی به لزوم رعایت همین خویشتن داری ایمان پیدا نماید که تاوان سخت آن را پرداخت نموده باشد. تاوان سخت همین سفرهای ظاهرا ارزان که اتفاقا بسیار گران و پرهزینه است و میتواند نابودی شخصی را رقم بزند که در تلاطم روزهای سرخوش جوانی همه ی حیثیت و عمر خود را ببازد. بی شک در تمام طول مسیر این سفر شیطانی و مخرب، همه میزبانان متخلف این نوع مسافران، از برخی اندک رانندگان گذری گرفته تا ویلاداران حاشیه شهرها هم باید بدانند کسی که در خانه شیشه ای زندگی می کند نباید به سوی خانه مردم سنگ پرتاب کند و یقین داشته باشد همسفر کردن ناموس مردم در سفرهایی که برایشان رایگان تلقی گردد در حقیقت نشانه گرفتن حباب سرنوشت افرادی است که باورشان نمی شود روزگار معمولا کسی را به مسافرت ارزان نخواهد برد مگر آنکه برایش خوابی به قیمت حیثیتش دیده باشد و این از بدیهیات اجتماع ماست و شاید در گوشه ای دیگر از جهان چنین نباشد و البته ما تنها از زندگی خودمان می گوئیم.
در پایان حلقه ی گمشده آموزش صحیح در خانواده، فرزند سالاری، کاهش موالید، سپردن قسمتی از تربیت فرزندان به ماهوارها و فرهنگ غرب و مواردی از این دست، در یک کلمه اصلاح سبک زندگی ما ایرانیان را می رساند که شدیدا مورد تاکید رهبر فرزانه نظام بوده و اینها در کنار بیکاری مفرط جامعه از دلایل شیوع رفتارهای این چنینی میباشند. البته سازمانهای فرهنگی هنری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در غالب تشکل های بسیج ، به عنوان پیشتاز رفع قسمتی از مشکل مذکور، اقدامات خوبی را انجام داده است که در فرصت های دیگر به ابعاد آن خواهیم پرداخت و لازمست با توجه به فرارسیدن فصل تابستان، توسط خانواده های محترم ایرانی ارتباطاتی با امکانات شایسته و اینچنینی کشور نیز برقرار گردد که قطعا خالی از لطف نیست و تمام تلاشهای این عزیزان را در حقیقت احترام به نیازهای مسلم، به حق و مشروع جوانان کشورمان می دانیم که لازمست ما خانواده ها نیز برای ارتقای کیفیت آن تلاش کنیم و بکوشیم.
کاسپین
انتهای خبر/
ثبت دیدگاه