یکشنبه, 1 مهر 1403 Saturday, 21 September , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 43598 تعداد نوشته های امروز : 1 تعداد دیدگاهها : 2452×
پسرانی که با دیدن این دختر گم و گور می شوند!+عکس
14 اسفند 1395 ساعت: 20:47
شناسه : 40765
1

خانواده ام مرا آزاد گذاشتند تا خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم. من که تشنه محبت بودم و از طرفی نگاه دلسوزانه اطرافیان عذابم می داد با پسری آشنا شدم. به خواستگاری ام آمد. تبعه خارجی بود؛ پدر و مادرم مخالفت کردند. اما من عقلم را باخته بودم . طلاهای مادرم را برداشتم و فرار […]

پ
پ
237548 125 - پسرانی که با دیدن این دختر گم و گور می شوند!+عکس -
خانواده ام مرا آزاد گذاشتند تا خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم. من که تشنه محبت بودم و از طرفی نگاه دلسوزانه اطرافیان عذابم می داد با پسری آشنا شدم. به خواستگاری ام آمد. تبعه خارجی بود؛ پدر و مادرم مخالفت کردند. اما من عقلم را باخته بودم .
طلاهای مادرم را برداشتم و فرار کردم. پسر جوان مرا به یکی از شهرهای مرزی برد.می خواستیم از آنجا به کشورش برویم. نعیم طلاها و شش میلیون تومان پول نقدی که همراهم بود را برداشت و گم و گور شد. هاج و واج مانده بودم که پلیس دستگیرم کرد. به خانه برگشتم. از آن به بعد در اتاقم زندانی شدم. خانواده ام از نظر عاطفی طردم کرده بودند. البته به آنها حق می دهم. من اشتباه کرده بودم. مدتی گذشت. از طریق اینترنت با پسر دیگری آشنا شدم. مونس تنهایی ام شده بود. قرار و مدار ازدواج گذاشتیم. می گفت بعد از عمل جراحی مادرش به خواستگاری ام می آید. امروز و فردا می کرد . دلواپس بودم. یک روز ادعا کرد سه میلیون تومان تقاضای وام کرده تا مادرش را به بیمارستان ببرد. به این امید که بعد از دریافت وام پولم را بر می گرداند طلاهای همسر برادرم را دزدیدم. از پنجره آپارتمان پلاستیک بی زبان طلا را پائین انداختم. او هم از آن روز گم و گور شد و تازه فهمیدم چه حماقتی کرده ام.می ترسیدم خانواده ام بفهمند سرقت طلا کار من بوده؛ فرار کردم. ماموران کلانتری 11 دستگیرم کردند و … .

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.