رسول بهروش: از حدود سه هفته پیش رسانههای نزدیک به محمود احمدینژاد یک شماره حساب مشترک متعلق به رییس دولت پیشین و حمید بقایی را منتشر کردند و از مردم خواستند کمکهای نقدیشان را به این حساب واریز کنند. مسوولان ارشد دولتهای نهم و دهم به دلیل آنچه «تصرف محل استقرار محافظین احمدینژاد» عنوان شده بود این تصمیم را گرفتند و نهایتا دست نیاز به سمت هوادارانشان دراز کردند. این ماجرا در روزهای گذشته بازتاب بسیار زیادی پیدا کرد و رسانههای فراوانی آن را دنبال کردند. اقدام بیسابقه احمدینژاد در اعلام شماره حساب، موافقان و مخالفان زیادی داشت و خیلیها هم موضوع را از ابعاد قانونی و مالیاتی به بحث گذاشتند. در نهایت اما اخیرا یک خبرگزاری رسمی با محاسبه ارقام مندرج در فیشهای منتشر شده از سوی کانال «دولت بهار»، مجموع کمکهای جمعآوری شده را تخمین زد. بر اساس این محاسبات، تا کنون مبلغی حدود ۱۱۵میلیون تومان طی ۸۰۰فقره فیش بانکی به شماره حساب مشترک محمود- حمید واریز شده؛ رقمی که حتی اگر نیم و یا ثلث کمکهای واقعی مردمی به این حساب باشد، باز احتمالا با توقعات احمدینژاد و دوستانش فاصله زیادی دارد. به یاد داشته باشید که فلسفه جمعآوری این کمکها تهیه ساختمانی برای محافظان بوده و بعید است اعدادی که در موردش حرف میزنیم، کفاف این کار را بدهد!
اواخر سال گذشته خورشیدی بود که باشگاه پرسپولیس خسته از تنگناهای مالی وحشتناک سرانجام ناچار شد خطاب به هوادارانش شماره حساب اعلام کند و از آنها بخواهد حتیالمقدور دست تیم را بگیرند. آنچنان که سایت رسمی باشگاه اعلام کرده، مجموع کمکهای مردمی به پرسپولیس تا دو ماه پیش، چیزی حدود ۶۳۰میلیون تومان بوده است؛ رقمی که سرخها اخیرا به پشتوانه آن توانستند پرونده شکایت چهار بازیکن خارجی سابقشان را در فیفا ببندند و به همین دلیل منع جذب بازیکن خارجی جدید از گردن این باشگاه ساقط شد. در این میان ما با دو موج و جریان مشابه مواجه بودیم و هر طور که حساب کنیم، اقبال مردمی به یک باشگاه فوتبال از مساعدتها به مسوولان ارشد دولت پیشین بیشتر بوده است؛ آنچه میتواند از چند زاویه قابل تامل باشد.
فراموش نکنیم مهمترین شعار محمود احمدینژاد «سادهزیستی» بود؛ پارامتری که او به اتکای آن توانست به قدرت برسد و بعدها کوشید تا همین مفهوم را به نماد خودش و دولتش تبدیل کند. در نقطه مقابل اما «فوتبال» در همه این سالها مترادف با مفاهیمی همچون تجملگرایی، میلیارد بگیری، ریختوپاش و حیف و میل اموال عمومی تلقی شده است. با این همه وقتی قرار است مردم دست به یک «انتخاب» بزنند و از موجودی اندک پساندازشان به یکی از این دو جبهه کمک کنند، رغبت بیشتری به فوتبال و باشگاه محبوبشان نشان میدهند؛ واقعا چرا؟ جالبتر اینکه دولت محمود احمدینژاد پایهگذار تقسیم پول بین مردم بود و برای اولین بار سیستم توزیع یارانه نقدی را در ایران راهاندازی کرد، در حالی که باشگاهی مثل پرسپولیس در دو سال گذشته دقیقا با کمکهای مالی همین مردم اداره شده؛ به این ترتیب که آنها ماهانه مبالغی به یک سامانه پیامکی پرداخت کردهاند و آن سامانه هم بخشی از عوایدش را در اختیار سرخپوشان قرار داده است. با این همه باز هم بیشتر مردم برای کمک کردن، کسی را برگزیدهاند که در چند سال اخیر به آن پول دادهاند، نه کسی را که از او پول گرفتهاند؛ چرا؟ البته نیازی به توضیح نیست که جنس گلریزانهایی مثل آنچه این روزها در برنامه «ماهعسل» صورت میگیرد، اساسا متفاوت از این داستان است و به خاطر ماهیت «خیریه» آنها در این مقایسه نمیگنجند.
فارغ از اینکه اساسا کار احمدینژاد و دوستانش و یا حتی باشگاه پرسپولیس در اعلام شماره حساب برای دریافت کمکهای نقدی درست بوده یا نه، تفاوت چشمگیر ارقام واریز شده به این دو حساب میتواند نکات فراوانی را روشن کند؛ از جمله اینکه دوران شعارگرایی به پایان رسیده و بخش بزرگی از افکار عمومی دیگر تحت تاثیر نمایش و پروپاگاندا قرار نمیگیرد. اغلب مردم این روزها طور دیگری به مسایل اجتماعی نگاه میکنند و این مساله به ویژه در انتخابات ۲۹اردیبهشت امسال هم به وضوح دیده شد. آنها حالا همانقدر که متوجه هستند بازیکنان فوتبال به عنوان «ستاره» حق دارند درآمد بیشتری داشته باشند و پرداخت دستمزد چندصد میلیونی به آنها گناه کبیره نیست، به همان اندازه هم پی بردهاند که ظاهر ساده و بیریا لزوما نمیتواند منطبق بر واقعیت باشد و یا حتی فضیلت و کرامت به شمار بیاید. بافت اجتماعی جامعه ایرانی در حال تغییر است؛ این شاید مهمترین پیام مقایسه موجودی دو شماره حساب بانکی باشد!
* تماشاگران امروز
ثبت دیدگاه