دهخدا در کلاس را باز کرد و دید زیباکلام ایستاده است پای تخته و سیگار میکشد. دهخدا با خشم گفت: «چشمم روشن! شما هنوز پشت لبت سبز نشده، این چه کاریه؟» آشنا با پوزخند گفت: «زیباکلام هیچوقت پشت لبش سبز نمیشه» زیباکلام برای آشنا چشم نازک کرد و دود سیگارش را فوت کرد سوی تختهسیاه. چشم دهخدا به تختهسیاه افتاد. زیباکلام روی تختهسیاه نوشته بود: «چنگیز یک گاو نُه من شیر دِه است، مثه چنگیز نباشید!» زیر نوشتهاش هم نقاشی یک گاو که به چشم نُه من شیر ده میآمد کشیده و کنارش نوشته بود: «چنگیز» دهخدا پرسید: «چرا نوشتی مثه؟» زیباکلام پکی به سیگارش زد و پاسخ داد: «همه همینطوری مینویسن» دهخدا گفت: «همه غلط مینویسن. هنگامی که میخواهید واژهها را شکسته، محاورهای و عامیانه بنویسید باید به درستی از حرف ه و یا کسره بهره ببرید. واژگانی که هنگام ادبی نوشتن با کسره به واژه پس از خود میپیوندند در هنگام شکستهنویسی نیز با همان کسره نوشته میشوند، مانند همین کلمه «مثلِ» که در هنگام شکستهنویسی باید اینگونه نوشته شود» این را گفت و روی تخته نوشت: «مثِ» کواکبیان فریاد زد: «این ه و کسره هم سر کار گذاشتن ما رو» نجفی گفت: «باید برای حل معضل ه و کسره نظام آموزشی جدیدی ساخته بشه» محجوب گفت: «الکی برای ما کار درست نکنید، دو دقیقه اومدیم مدرسه حاضری بزنیم بریم دنبال بازیمون» حجاریان گفت: «تا زمانی که مبحث رادیکال از درس ریاضی حذف نشه، سخن گفتن از ریاضیات بیهودهاس» منتجبنیا پرسید: «مگه ه و کسره توی ریاضیات هم کاربرد دارن؟» آرمین گفت: «حتما دارن، اما برای اینکه مطمئن بشیم میتونیم با روش آزمون و خطا پیش بریم» میردامادی گفت: «من خودم روش خطا رو بیشتر میپسندم!» کرباسچی گفت: «مخصوصا خطای تکل از پشت» نوری گفت: «باید مثِ مارادونا بود» معین گفت: «من قبلا تست کردم، اما گفتن مارادونا رو ول کنید، معین رو بچسبید!» این را گفت و نگاهی به احمدینژاد انداخت و آه کشید. اصغرزاده گفت: «مارادونا توی خون ماست! مخصوصا اون قسمت از ژنش که با دست میزنه توی گل» عارف روی میز ضرب گرفت و زیر لب خواند: «ژنوم زیاد پیدا میشه تو دنیا، اما یکیش ژنِ عارف نمیشه» انصاری گفت: «چرا شما اینقدر حرف میزنید؟ یکم زبون به دهن بگیرین تا زنگ بخوره و بریم خونه» حضرتی گفت: «کی پایهاس بعد از کلاس بریم ائتلاف کنیم؟» حدادعادل خواست اعتراض کند اما لاریجانی دست گذاشت روی شانهاش و آهسته در گوش او گفت: «بعضی وقتها لازم نیست ما چیزی بگیم، اونوریها خودشون عادت دارن که بزنن همه چیو داغون کنن، اینجوری کار ما رو راحتتر میکنن گاهی» سپس به حدادعادل چشمک زد. زیباکلام پکی عمیق به سیگارش زد و رو به دهخدا گفت: «پس کی میخوان یاد بگیرن که لگد نزنن زیر سطل شیر؟» دهخدا نفسی عمیق کشید. زیباکلام پرسید: «میدونی آدم چطوری گاو نُه من شیر ده میشه؟» دهخدا آه کشید و گفت: «نه، اما میدونم آدم چطوری سیگاری میشه» این را گفت و نخی سیگار از جیبش در آورد و از زیباکلام پرسید: «آتیش داری؟» و زیباکلام آتش داشت.
حسن غلامعلیفرد | روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
ثبت دیدگاه