«لطفا با خوراکی و کالسکه وارد شوید! تعجب نکنید! اشتباه نخواندید، فعل مثبت است! این بار یکی از مغازهداران خوب به جای این که هشدار ورود ممنوع به خریداران بدهد، در یک حرکت جالب توجه از همه مادران و پدرانی که با فرزندشان برای خرید به مغازه او میروند، بر خلاف بسیاری از همصنفیهایش خواسته که با همان خوراکی و کالسکه وارد مغازه بشوند.
جام جم آنلاین نوشت: «او این درخواست را به صورت اطلاعیه نوشته و در ورودی مغازهاش پشت شیشه چسبانده تا همه ببینند و هیچ کودکی بیرون مغازه او به انتظار خرید پدر و مادرش تنها نماند. عکس این اطلاعیه هم در این دو روز در تلگرام و اینستاگرام بارها و بارها منتشر شده و توجه خیلیها را جلب کرده است:
جامجم با امیر عطاپور، این مغازهدار مهربان تبریزی درباره حرکت جالب توجهاش گفتوگوی کوتاهی انجام داده است که با هم میخوانیم.
آقای عطاپور! در این یکی، دو روز تصویر اطلاعیهای که شما روی شیشه ورودی مغازه خودتان زدهاید، در فضای مجازی منتشر شده و خیلیها این حرکت را تحسین کردهاند.
بله… اتفاقا ما خودمان هم این واکنشها را دیدهایم. از جاهای مختلف با ما تماس میگیرند یا حضوری به مغازه میآیند و از این کار ابزار رضایت میکنند.
عکس چطور پخش شده، خبر دارید؟
نه. البته در این دو روزی که ما این اطلاعیه را پشت شیشه چسباندیم، خیلی از مشتریها یا افراد گذری اجازه گرفتند که از آن عکس بیندازند. احتمالا یکی از همانها این عکس را در اینترنت منتشر کرده است.
چه هدفی از انجام این کار داشتید؟
در اطلاعیه هم نوشتهام که به خاطر حادثه دلخراشی که برای آتنا و بنیتای عزیزمان اتفاق افتاد، مردم ما تحت تاثیر قرار گرفتند. ما هم از همین مردم هستیم. خبرهای مربوط به حادثه را پیگیری میکردیم و در نهایت از مرگ این دو کودک واقعا متاثر شدیم. من دیدم خیلی وقتها والدین با بچههایشان به مغازه میآیند اما چون بچه در حال بستنی خوردن است، یا این که کالسکه همراهشان است، آنها را بیرون مغازه میگذارند و خودشان به داخل مغازه میآیند. این اتفاق البته برای خود من هم چند بار افتاده است.
بیشتر توضیح میدهید؟ یعنی کاسبهای دیگر به همین دلیل مانع ورود شما هم به مغازههایشان شدهاند؟
بله دقیقا… من و همسرم صاحب یک پسر ۴ ساله به اسم آرشان هستیم. خیلی وقتها وقتی با پسرم به خرید میرویم، آرشان در حال خوراکی خوردن بوده و اجازه ورود او را به مغازه ندادهاند. به خاطر همین فکر کردم در این لحظاتی که بچهها بیرون مغازه منتظر هستند، ممکن است هزار اتفاق ناگوار برای آنها بیفتد، چون حادثه واقعا خبر نمیکند. بعد با مشورت با همسرم تصمیم گرفتم که این اطلاعیه را بنویسیم و از خانوادهها خواهش کنیم که با کالسکه و خوراکی وارد فروشگاه ما بشوند و نگران کثیفی مغازه هم نباشند. درست است که مغازه شلوغ یا کثیف میشود اما همه اینها فدای یک لبخند بچهها… ما باید دنیا را برای بچهها زیباتر بکنیم… از نظر من همین که این بچهها داخل مغازه و جلوی چشم پدر و مادرشان باشند، یعنی یک اتفاق خوب و دوری از خطر و حادثه.
واکنش مشتریها بعد از دیدن این اطلاعیه چه بوده؟
خیلی خوب… واقعا حدود ۹۵درصد مردم به ما انرژی مثبت دادهاند. همه گفتهاند خدا خیرتان بدهد… عده کمی هم گفتهاند که این کار را برای تبلیغات انجام دادهاید اما اصلا این طور نیست… چون ما خودمان پدر و مادر هستیم و واقعا در جریان این اتفاقاتی که برای آتنا و بنیتا اتفاق افتاد، ناراحت شدیم. گفتیم شاید این یک جور ابراز همدردی باشد.»
ثبت دیدگاه