بامردم/ علیرضا پرندوش:
متاسفانه روز گذشته بازهم شاهد حادثهای تلخ بودیم، حادثه ای که در آن 19 سرباز وطن بر اثر سانحه رانندگی جان خود را از دست دادند.
با وقوع این حادثه کاربران شبکههای اجتماعی به این اتفاق واکنش نشان دادند و با اشتراک پستهایی در فضای مجازی در غم از دست دادن سربازان میهن عزیز اسلامی ایران ابراز همدردی کردند.
اما به راستی تا کی میخواهیم به همین سادگی از وقوع همچین حوادثی چشم پوشی کنیم و از آن بگذریم.
همچون اتفاقات دیگری که در گذشته افتاده این حادثه نیز چند روزی در شبکههای اجتماعی سر و صدا خواهد کرد و سرانجام به باد فراموشی سپرده خواهد شد.
به قول یکی از این نوشته کاربران؛ «شاید این اتفاق در هر جای دیگر این کره ی خاکی رخ می داد رسانه هایشان مثل کبک سرشان را زیر برف نمی کردند و این فاجعه فقط به یک تیتر حوادث تبدیل نمی شد .شاید مردمشان به جای دابسمش دیدن و جک فرستادن در شبکه های اجتماعی کاری می کردند شاید آنهایی که برای کشته شدگان پاریس شمع روشن کرده بودند برای هموطنان جوان خود هم این کار را می کردند شاید شاعران گزافه گوی ستاینده ی خال و خط و زلف و رخ معشوقکان خیالی، برای دختران نا امید شده ی چشم انتظار یار چیزی می سرودند شاید …
اما سرباز مگر چه ارزشی دارد؟ فیش حقوقی شاهد است که سرباز ماهیانه هفتاد هزار تومان می ارزد. هفتاد هزار تومان…»
اما با وجود این همه سختی و مشکلات در زندگی این روزهایمان وقوع همچین حوادثی عجیب غم بر دلهایمان مینشاند ولی آنچه که بیش از همه موجبات غم و اندوهمان را فراهم میآورد تکرار گذشت ساده مسئولین از وقوع همچین حوادثی است.
یاد مقاله ای از سایت شفا نیوز افتادم که در آن چرایی گریزان بودن جوانانمان از سربازی را برسی و از مشکلاتشان یاد میکرد و در چکیده اش نوشته بود: «متاسفانه هیچ توجهی به سربازی نمیشود. آیا کسی نباید به میزان فزاینده خودکشی در پادگانها, معتاد شدن جوانان در سربازی، سیگاری شدن سربازان، رواج همجنسبازی در پادگانها، گسترش یاس در بین جوانان، زیاد شدن سن ازدواج و از همه مهمتر اتلاف دو سال عمر جوانان در مهمترین سالهای زندگی، این سرزمین توجه کند.
مقایسه وضعیت نظام وظیفه در ۱۹۵ کشور جهان نشان می دهد که متاسفانه ایران در بدترین گروه قرار دارد.»
تابناک نیز وقوع حادثه را چنین شرح میکند:
«شدت حادثه بسیار زیاد و نتایج آن بسیار ناگوار بود؛ از 36 سرنشین اتوبوس 14 تن در دم جان باختند و 22 تن دیگر مجروح شدند. جراحت هایی که در برخی شان اینقدر شدید بود که به سرعت خبر ارسال شده از محل حادثه، تصحیح شد تا شمار جان باختگان در محل رویداد به 16 تن برسد و کمی بعد مطلع شویم که 3 تن از مجروحان نیز در مراکز درمانی به هم خدمتی های خود پیوستهاند.
اما این پایان ماجرا نبود؛ زمان زیادی نگذشته بود که اطلاعات عجیب تری از این حادثه منتشر شد و تعجب همگان را به دنبال داشت. آن گونه که مجتبی خالدی، سخنگوی اورژانس کشور خبر میداد، سرنشینان اتوبوس نه 36 تن، که 58 نفر بودند و جز 19 قربانی ماجرا، 42 نفر با 11 دستگاه آمبولانس به مراکز درمانی منتقل شده بودند؛ 22 تن به بیمارستان رجایی شیراز و مابقی به بیمارستان های شهدای نیریز و امام خمینی(ره) استهبان.
اما مگر میشود 58 تن را در یک دستگاه اتوبوس نشاند و راهی چنین سفر دور و درازی کرد؟ آن هم با اتوبوسی که گمانه زنی های اولیه درباره علت سقوطش به دره، خواب آلودگی راننده بود و به نوعی بر فقدان حضور راننده کمکی در اتوبوس اشاره داشت؟ گزاره ای که با تکیه بر آن، میتوان دریافت متولیان این انتقال تدارک لازم برای انتقال سربازان را ندیده بودند و قصوری جبران ناپذیر را مرتکب شدهاند.
و چه تلخ که این تنها قصور ایشان هم نبود. این را حادثه مشابهی میگوید که حدود یک ساعت بعد (رأس ساعت 02 :18)، برای شمار دیگری از سربازان پادگان «05»، این بار در کیلومتر 65 جاده سروستان-شیراز به وقوع پیوست. واژگونی اتوبوس دیگری که آن هم حامل شمار دیگری از سربازان پادگان یاد شده بود و به اعزام 15 دستگاه آمبولانس و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس به محل حادثه منجر شد و خوشبختانه به جان باختن کسی گره نخورد.
البته این بار نیز شمار سرنشینان اتوبوس 50 تن بود که قطعا با هیچ استاندارد و منطقی سازگاری ندارد و از دید قانون گذار، تخلف به شمار میآید، اما ظاهرا به دید مأموران پلیس راهور نیامده بود؛ موضوعی عجیب که دقت در این دو حادثه و عبور اتوبوس های حادثه دیده از چند پلیس راه تا محل وقوع حادثه، ابهاماتی را در این خصوص به وجود میآورد.
ابهاماتی که شاید مقامات پلیس راهور برایشان پاسخی داشته باشند اما پیش از آن، حکایت از نوعی بی توجهی به وضعیت سربازان در پادگان ها دارد. مشابه بی توجهی هایی که همواره گلایه سربازان را به دنبال دارد و رد و اثر آن در گریزان بودن برخی جوانان از خدمت سربازی به شدت مشهود است، ولی کمتر مورد توجه برنامه ریزان این امر قرار میگیرد.»
راستی میدانستی؟ قرار بود به مرخصی بروند و از خاطراتی که در دوران آموزشی با هم قطاران خود ثبت کرده بودند، برای خانواده و دوستانشان بگویند که برخی شان برای همیشه زبان به گفتن بستند
خداحافظ برادر سربازم اینجا کسی ککش هم نگزید جز خانواده ی داغدارت جز رفیق بی برادر شده ات جز دخترکی که رخت بخت سفیدش سیاه شد
خداحافظ برادر سربازم …
ثبت دیدگاه