دوم خردادماه نود و شش در روزی که جشن پیروزی روحانی در حال برگزاری بود،در میان همهمه و شادی دوستان روز پیروزی، در گوشه ای از ورزشگاه عضدی رشت قلب کسی ایستاد که نمونه ای بارز از شرافت و صداقت نسل جوانی بود که هیچگاه دیده نشدند.
نسل جوانی که همواره در روزگاری که بسیاری تنها منافع خود را لحاظ میکردند بی هیچ چشم داشتی از جان و مال خود مایه مینهادند تا پرچمدار شرافت و عقیده شان باشند.
آرمان هایی که هیچگاه برایشان نان و آب نمی شد، اما قلبشان برایش می تپید.
مهدی تقی زاده روزنامه نگار و محقق شایسته ای که هیچگاه تا آن هنگام دیده نشده بود، از فردای آن روز به نمادی بدل گشت که برای انتسابش به خود سر و دست می شکاندند.
حضور دکتر نوبخت در مراسم تحریم مهدی در رشت و وعده وی از سمت دولت برای حداقل جبرانی کوچک برای خانواده داغدارش خیلی زود به فراموشی سپرده شد.
نه خبری از معاون رییس جمهور شد و نه استاندار گیلان که در مجلس حاضر بود به سخنان سخنگوی دولت وقعی نهاد!
تمامی اتفاقات خلاصه شد در چند خط سخنرانی و وعده که اینک همان نیز دیگر به گوش نمی رسد.
نه کسی در استانداری گیلان دنبال عمل به این تعهد اخلاقی معاون گیلانی رییس جمهور بوده و نه یاران حزبی دکتر نوبخت یا مدیران متبوع سازمان او یادی از وعده مذکور می کنند
حتی السابقون اصلاح طلب گیلان و مسوولین ستاد روحانی هم که در نوشتن پیام های سوزناک و اشک ریختن برای مهدی از هم سبقت می گرفتند با جمع شدن پارچه های سیاه از مزار مهدی وعده هاشان را فراموش کردند!
حضور دکتر سالاری در استانداری گیلان و بخشنامه نخستین وی در حمایت از جوانان شاید اما بتواند جرقه ای باشد برای رسیدگی به موضوعی که دغدغه بسیاری از جوانان هم نسل و همفکر مهدی است.
شاید سالاری بتواند وعده ای را که سخنگوی دولت نتوانسته به سرانجام برساند! عده ای که در واقع حفظ آبروی دولت در پاسداشتی کوچک از نماد یک نسل است.
روزهای آینده شاید زمانی باشد که دکتر سالاری می تواند در آن گامی بزرگ برای به دست آوردن اطمینان نسل جوانی بردارد که مدت هاست گوششان از حرف ها پر است. نسل خسته ای که اینک چشم به استاندار جوان گیلان دوخته اند.
ثبت دیدگاه