در بحبوحه تغییرات اقلیمی و بحرانهای زیستمحیطی که ایران و جهان با آن دست به گریبان هستند، این سؤال به شدت مطرح میشود: آیا صنایع ما به اندازه کافی به نقش خود در حفظ و بهبود محیط زیست توجه میکنند؟ در حالی که درختکاری و حفظ فضای سبز از اساسیترین اقدامات برای کاهش اثرات مخرب صنعتیسازی و کمک به پایداری محیط زیست به شمار میرود، متأسفانه بسیاری از واحدها و شهرکهای صنعتی، بهرغم الزام قانونی به اختصاص حداقل ۱۰ درصد از فضای کاری خود به درختکاری، همچنان از این مسئولیت سر باز میزنند. این بیتوجهی، نه تنها نقض یک قانون ساده است، بلکه خیانتی آشکار به سلامت عمومی، آینده نسلهای بعدی، و سرمایههای طبیعی کشور محسوب میشود.
درختکاری در شهرکهای صنعتی باید به عنوان یک وظیفه اخلاقی، اجتماعی و حتی اقتصادی برای صنایع تلقی شود. بیتوجهی به این مسئله، تنها به تشدید بحرانهای زیستمحیطی منجر نخواهد شد، بلکه اعتبار و مسئولیتپذیری اجتماعی این صنایع را نیز زیر سؤال میبرد. زمانی که صنایع از تعهدات قانونی خود در قبال محیط زیست شانه خالی میکنند، نه تنها به سلامت جامعه خیانت میکنند، بلکه در آینده با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی جبرانناپذیری مواجه خواهند شد. این سؤال باقی میماند: آیا زمان آن نرسیده که مسئولان و جامعه مدنی به طور جدیتر از صنایع پاسخگویی بخواهند؟
ضمانت اجرایی، ناتوان در عمل
برخی مناطق صنعتی که واحدهای کوچک و متوسط بسیاری فعالیت میکنند، هزینههای اولیه درختکاری و نگهداری فضای سبز بهعنوان یکی از موانع اصلی مطرح میشود. این در حالی است که عدم اجرای این الزامات میتواند منجر به هزینههای سنگین زیستمحیطی و اجتماعی در بلندمدت شود.
«علیاکبر رجایی»، استاد دانشگاه و از مدیران سابق سازمان محیطزیست با «امتداد» در این پیوند و درباره عدم تمکین صنایع از قانون درختکاری میگوید: «درختکاری در مناطق صنعتی نه تنها یک الزام قانونی است، بلکه به عنوان بخشی از مسئولیتهای اجتماعی صنایع نیز محسوب میشود. با این حال، عدم اجرای کامل این الزام در برخی واحدهای صنعتی ممکن است به چند عامل مرتبط باشد. نخست، دریافت پروانه بهرهبرداری باید از سوی سازمان محیطزیست تأیید شود، که گاه این سازمان در انجام وظایف نظارتی خود اهمال میکند. همچنین، بسیاری از صنایع به درستی تفاوت میان فضای سبز و درختکاری را درک نمیکنند و به جای درخت، به کاشت چمن اکتفا میکنند که به تنهایی بهبود پایداری محیطزیستی را تضمین نمیکند. این مسأله به ضعف در فرهنگسازی و آموزش درباره اهمیت واقعی درختکاری برمیگردد که در بین مدیران صنعتی جدی گرفته نمیشود.»
او درباره ضعف در سیستم نظارتی ادامه میدهد: «نظارت بر اجرای قوانین مربوط به درختکاری در شهرکها و واحدهای صنعتی به اندازه کافی قوی و مؤثر نیست. یکی از دلایل این ضعف، عدم حضور کارشناسان متخصص در هر استان است که بتوانند با توجه به شرایط اقلیمی خاص آن منطقه، نوع مناسب درخت برای کاشت در واحدهای صنعتی را تعیین کنند. این در حالی است که درختکاری مناسب میتواند علاوه بر بهبود شرایط زیستمحیطی، حتی منافع اقتصادی نیز برای صنایع به همراه داشته باشد. عدم آگاهی و فرهنگسازی صحیح در این زمینه باعث شده تا صنایع از این فرصتها بهرهبرداری نکنند.»
رجایی با اشاره به ترجیح برخی صنایع درخصوص دنبال کردن منافع کوتاهمدت اقتصادی اضافه میکند: «یکی از دلایل اصلی این رویکرد، عدم توجیه کافی مدیران صنعتی درباره منافع بلندمدت درختکاری است. قوانین مرتبط نیز اغلب به صورت جامع اجرا نمیشوند و در نتیجه صنایع به دنبال پیگیری منافع کوتاهمدت اقتصادی میروند. برای مثال، در بازدید از یک کارخانه سیمان در تربت حیدریه مشاهده شد که این واحد صنعتی با کاشت دهها هکتار درخت بادام به نوعی جنگلکاری پرداخته بود. این اقدام نه تنها به بهبود شرایط زیستمحیطی منطقه کمک کرده بود، بلکه باعث افزایش روحیه کارکنان نیز شده بود. این نمونه نشان میدهد که زمانی که اهمیت درختکاری به درستی برای مدیران روشن شود، آنها میتوانند از این اقدام به عنوان یک سرمایهگذاری بلندمدت بهرهبرداری کنند.»
باید بپرسیم: تا کی میتوانیم چشمانمان را به روی تعهدات زیستمحیطی خود ببندیم و بهای آن را با سلامت مردم و آیندهی نسلهای بعدی بپردازیم؟ اگر صنایع امروز به بهانههای اقتصادی از درختکاری و حفظ فضای سبز سرباز میزنند، فردا هزینههای هنگفت جبرانناپذیر محیط زیستی و اجتماعی را چگونه توجیه خواهند کرد؟ زمان آن رسیده که مسئولان و مدیران صنعتی با درک عمیقتری از مسئولیت اجتماعی خود، از تعهدات قانونی فراتر رفته و با اقدامات عملی و مؤثر، نقش واقعی خود را در حفاظت از محیط زیست ایفا کنند. در غیر این صورت، تاریخ در برابر این کوتاهیها قضاوت سختگیرانهای خواهد داشت.
ثبت دیدگاه