دهخدا در کلاس را باز کرد و دید زیباکلام ایستاده است پای تخته و سیگار میکشد. دهخدا با خشم گفت: «چشمم روشن! شما هنوز پشت لبت سبز نشده، این چه کاریه؟» آشنا با پوزخند گفت: «زیباکلام هیچوقت پشت لبش سبز نمیشه» زیباکلام برای آشنا چشم نازک کرد و دود سیگارش را فوت کرد سوی […]