جمعه, 28 اردیبهشت 1403 Friday, 17 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41720 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 2382×
در استادیوم احساس امنیت کردم و منقلب نشدم/ یک هفته تمرین پسر بودن می‌کردم
  • 6 دی 1396 ساعت: 21:42
  • شناسه : 111647
    0

    اولین‌ بار بود که با لباس پسرانه به ورزشگاه می‌رفتم. از کنار سربازهای زیادی رد شدم و کسی نگاه سنگینی نداشت. «وقتی دست‌هایم را بالا می‌بردم می‌فهمیدند که زن هستم. البته آن‌ها هم با تکان دادن سر اطمینان‌ می‌دادند که قرار نیست تو را لو بدهیم. من فقط امنیت را حس می‌کردم. خبری از حتی […]

    پ
    پ

    ورود زنان ورزشگاه1 469x498 - در استادیوم احساس امنیت کردم و منقلب نشدم/ یک هفته تمرین پسر بودن می‌کردم -

    اولین‌ بار بود که با لباس پسرانه به ورزشگاه می‌رفتم. از کنار سربازهای زیادی رد شدم و کسی نگاه سنگینی نداشت.

    «وقتی دست‌هایم را بالا می‌بردم می‌فهمیدند که زن هستم. البته آن‌ها هم با تکان دادن سر اطمینان‌ می‌دادند که قرار نیست تو را لو بدهیم. من فقط امنیت را حس می‌کردم. خبری از حتی یک نگاه اشاره یا آزار نبود. هیچ چیزی من را «منقلب» نکرد. شاید این نگاه‌های آزاردهنده وقتی برای استقبال از تیم به هتل و فرودگاه رفته بودم، وجود داشت اما در استادیوم احساس امنیت می‌کردم.»

    روزنامه وقایع اتفاقیه به نقل از شبنم نوشت: دختر اهوازی که با لباس مردانه به ورزشگاه اهواز رفته بود، نوشت: «یک هفته تمرین پسر بودن می‌کردم. از ظاهرم گرفته تا راه رفتن و حتی حرف زدنم را شبیه پسر‌ها کرده بودم. با زینب چند کلیپ برای تمرین گریم تماشا کرده بودیم. برای همین یک‌ بار دیگر کلاه‌گیس مردانه گذاشتم و به خیابان رفتم اما متوجه نگاه سنگین مردم می‌شدم.

    روز بازی دو مرحله با رنگ مو روی صورتم ریش کشیدم. باز هم چهره‌ام مصنوعی بود برای همین کمی رنگ قرمز هم روی آن زدم تا طبیعی‌تر به نظر بیاید. کلاه آفتابی گذاشتم تا صورتم را بیشتر بپوشاند. همه این کار‌ها را به اجبار کرده بودم اما باید همه این کار‌ها را می‌کردم تا نگذارم مطالبه ورود به ورزشگاه فراموش شود.

    اولین‌ بار بود که با لباس پسرانه به ورزشگاه می‌رفتم. از کنار سربازهای زیادی رد شدم و کسی نگاه سنگینی نداشت. پسرانه راه می‌رفتم و موفق بودم. شاید هیچ چیز به اندازه تمرین‌ پسرانه رفتار کردن دردناک نبود. ناخن‌هایم را هم دو روز قبل از بازی از ته گرفتم. ازدحام در گیت‌های ورودی زیاد شده بود. دالان وحشت تا زمین بازی را با لرزش شدید پا طی کردم.

    نزدیک جایگاه صدای تشویق می‌آمد. ۵۰ نفر اطرافم آشنا بودند. جز آن‌ها شاید حدود ۲۰نفر از اطراف وقتی دست‌هایم را بالا می‌بردم می‌فهمیدند که زن هستم. البته آن‌ها هم با تکان دادن سر اطمینان‌ می‌دادند که قرار نیست تو را لو بدهیم. من فقط امنیت را حس می‌کردم. خبری از حتی یک نگاه اشاره یا آزار نبود. هیچ چیزی من را «منقلب» نکرد. شاید این نگاه‌های آزاردهنده وقتی برای استقبال از تیم به هتل و فرودگاه رفته بودم، وجود داشت اما در استادیوم احساس امنیت می‌کردم.

    چند دقیقه با بغض خیره به زمین چمن شدم. چقدر تنها بودم. دختران زیادی دلشان می‌خواست جای من باشند. اگر باز هم موقعیتی پیش بیاید لباس مردانه می‌پوشم و باز به استادیوم می‌روم تا زمانی که ورود زنان به استادیوم آزاد شود.»

    دو روز زمان برد تا رنگ ریشم پاک شود

    همچنین این دختر که بازی پرسپولیس و فولاد را در ورزشگاه غدیر تماشا کرد صحبت‌های جالبی را در مورد رفتنش به استادیوم در گفت وگو با آی اسپرت مطرح کرده است؛

     «جونکو تابی» اولین بانویی بود که در ۱۹۷۵ موفق شد به اورست صعود کند.«ویکتوریا وودهال» نخستین زنی که در سال ۱۸۷۲ جسارت به خرج داد و نامزد ریاست‌جمهوری در آمریکا شد. «آملیا ارهارت» خلبان امریکایی نخستین زنی است که در ۱۹۳۷ پروازی تک نفره در عرض اقیانوس اطلس انجام داد.

    همواره اولین بودن جذاب است و مخاطره‌آمیز. حضور در استادیوم آن هم درست پس از آنکه اعلام شد پرونده این ماجرا بسته شده است به اندازه کافی ماجراجویانه به نظر می‌رسد، چه برسد به اینکه این حضور با هیبت و شکل و شمایل مردانه رقم بخورد. شبنم دختری‌ست که با حضور در استادیوم الغدیر خبرساز شد.

    برای شروع، مشکلی ندارید که نام تان را بپرسیم.
    شبنم، ۲۴ ساله. دانشجوی حسابدارى، متولد اهواز. از بچگى هم عاشق پرسپولیس بودم.
    چطور شد که به پرسپولیس علاقمند شدید؟
    مادرم پرسپولیسى بود و من هم به خاطر علاقه به مامان، از بچگى او را همراهى می‌کردم. همه لباس‌هایم را قرمز انتخاب می‌کردم و بعضى فوتبال‌ها را هم نگاه می‌کردم.
    آیا به واسطه این علاقه از جانب دوستان، اقوام و آشنایان طعنه نشنیدید؟ به هرحال هستند کسانی که هواداری فوتبال رو مختص پسران می‌دونند.
    خیلى موقع‌ها طعنه شنیدم و به شدت از این جمله بیزارم که « دخترو چه به فوتبال! پولش رو اونا می‌گیرن، حرصش رو شما می‌خورید و …» در جواب این حرف‌ها فقط تاسف می‌خوردم که کروموزوم‌ها و جنسیت چه ربطى به علاقه فرد می‌تواند داشته باشد؟ بهترین آشپزها و خیاط‌ها می‌توانند مرد باشند… درک فوتبالى یک دختر هم می‌تواند از خیلى آقایان بیشتر باشد…
    آیا هرگز به تفاوتی میان خود و همجنسان‌تان پی بردید؟ هرگز گذرتان به مشاورین مدرسه افتاد؟
    از همان ابتدا تفاوت وجود داشت، دخترهاى فوتبالى تعدادشان زیاد نبود. ولى من افرادى که مثل خودم بودند را برای دوستى انتخاب می‌کردم. اینطوری تحمل همه چىز راحت‌تر بود. تفاوت هم طوری نیست که نیاز به مشاوره داشته باشد. یک نفر به فیلم و سریال علاقه دارد. یکى به موزیک. من هم ورزش. واقعا خیلى عجیب نیست!
    موقع رد شدن از گیت و بازرسی به مشکل بر نخوردید؟
    به خاطر تغییر زمان بازى، و اینکه روز وسط هفته بود در ساعتی که من می‌خواستم وارد بشوم ازدحام جمعیت به شدت زیاد بود. خیلى‌ها از سرکار آمده بودند… و افرادى که همراه من بودند، (اعضاى خانواده و فامیلم) شروع کردند به جو دادن که بازى شروع شد، هل بدید. گیت رو باز کنید و … درست همون لحظه کنترل گیت از دستشان خارج شد. و من عملا بدون بازرسى توانستم بروم داخل!‌
    چند نفر به شما کمک کردند؟
    هشت نفر دور من بودند و با من وارد شدند. سى تا چهل نفر از دوستان و آشنایان هم توى جایگاه بودن که به آنها ملحق شدیم. خیلی‌ها را به زحمت انداختم. ولى ارزشش را داشت.
    چطور به این ترکیب رسیدید؟ منظورم ریش و مدل موهای تان است؟
    خیلى اتفاقى. امتحان می‌کردیم من و زینب. فقط می‌خواستم پسر باشم… هر چه شد حالا! حتى به کوتاه کردن موهایم هم فکر کردم. شب قبل از بازى با بغض ناخن‌هایم را از ته کوتاه کردم. سخت بود واقعا.
    قطعا موی خودتان نیست. درست می گویم؟
    بله پوستیژ است. (موی مصنوعی) لطفا برای انتشار عکس‌ها هم روی این موضوع تاکید کنید.
    انگار سخت‌ترین بخش ماجرا گذشتن از گیت و بازرسی است!
    دقیقا. خدا را شکر من بازرسی نشدم.

    دوستتان زینب چند ورود موفق داشته؟
    بله. زینب فیزیکش پسرانه است. هر بازى می‌تواند برود.
    ریشتان با مداد و ماژیک است یا مو و گریم حرفه‌ای؟
    ریشم را با قلم مو و رنگ مو تیره روى پوستم کشیدم… دو روز بعد از این ماجرا هنوز رنگش رو چهره من مانده.
    اصولا یک دختر هوادار چه خصوصیاتی دارد؟ تصور عامه این است که دخترها فقط با مشاهده چشم و ابروی بازیکن هوادارش می‌شوند! آیا این درست است؟ بازیکنان محبوبتان چه کسانی بودند؟
    من از سیزده سالگى روزنامه می‌خواندم و مقاله می‌نوشتم. تحلیل می‌خواندم و حتى خیلى حرفه‌اى و علمى کتاب می‌خواندم و به ورزش فوتبال علاقه داشتم و شدیدا مخالف بازیکن پرستى هستم. بازیکن مورد علاقه‌م على آقا کریمى هست. و رئالى سرسختم… راموس رو این زمین خداى من است.
    از چه زمانی رویای رفتن به استادیوم در شما شکل گرفت؟
    از زمانى که فوتبال را دنبال می‌کردم. همیشه پاى تلویزیون گوشم صداى سکوها را دنبال می‌کرد تا صداى گزارشگر و همراه با آنها شعار می‌خواندم.

    پس سکوها را می شناسید؟ چند تا از چهره‌های معروف سکوها را می‌شناسید؟ چند تا از کری‌های معروف را می‌توانید بگوئید؟ و اگر یه روزی وارد آزادی بشوید کدوم جایگاه رو انتخاب می‌کنید؟
    سکوها آزادى را تا حدودی می‌شناسم. ۲۱ و ۳۶ سکوهای مورد علاقم هستند. بى شک ۳۶.

    چه راهکاری پیشنهادی می‌دهید برای حل مسئله حضور خانواده‌ها در استادیوم؟
    اول از استادیوم آزادى و بازی‌هاى ملى شروع کنند. گیت ورودى و خروجى جدا بگذارند. جایگاه اختصاصى تعیین کنند. ضمن اینکه همه خانوم‌ها را از درب خروجى با اتوبوس تا یک محل دور از استادیوم انتقال بدهند. اینطوری موضوع عدم امنیت هم حل می‌شود. راه حل بعدى این است بازی‌هایى که تماشاگران را محروم می‌کنند به جاى ورزشگاه خالى اجازه بدهند خانوم‌ه‍ا بیایند به طور امتحانى. اینطوری مردها یاد می گیرند که هر موقع فحش بدهند بازى بعدى ما خانوم‎ها روی صندلی‌ها می‌نشینیم. اما حالت بهترش این است که کل اعضاى یک خانواده بتوانند یک مسابقه را با هم تماشا کنند.
    ورود خانم‌ها باعث بهبود وضع اسفبار ورزشگاه‌ها می‌شود یا بی تاثیر است؟
    بله صد در صد، همین الان در جایگاهى که من نشسته بودم، وقتى متوجه حضور یک خانم شدند از دادن شعارهاى منشورى خوددارى کردند و همه رعایت حضور من را می‌کردند.

    «کتی سوییتزر» اولین زنی بود که در مسابقه ماراتن بوستون به سال ۱۹۶۷ که فقط مخصوص مردها بود تا خط پایان دوید. در طول مسیر چند بار مورد تهاجم واقع شد اما تا پایان ادامه داد. دورنمای شما چیست؟ آیا این مسیر رو تا خط پایان دنبال می‌کنید؟ چه احساسی دارید که در آینده نه چندان دور که این محدودیت برداشته شود، از شما بعنوان اولین‌ها یاد خواهد شد؟
    ما از این ریسک کردن‌ها و تلاش‌ها هدفى را دنبال می‌کنیم. آن هم رسیدن به حق‌مان است. حتما انتهاى این مسیر، برد از آن ماست. طبیعتا خوشحالم از این بابت. یک روز دختران ما افتخار می‌کننئ که مادرى داشتند که برای حق خودش، جامعه زنان و دختران آینده جنگید.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.