با هر نگاه و رویکردی که به عملکرد و موضعگیریهای صداوسیما نسبت به دولت یازدهم بنگریم از این واقعیت تلخ نمیتوانیم بگریزیم که این رسانه عملاً ظرف سه سال و نیم گذشته تنها چیزی که در قبال دولت حسن روحانی نداشته «بیطرفی» بوده است. صدالبته که هیچکس نمیخواهد صداوسیما بیطرف باشد و هیچکس هم اعتقاد ندارد که صداوسیما مکلف به بیطرفی است. بههرحال کسانی که در صداوسیما هستند، کسانی که مسئول خبر هستند، کسانی که مسئول تحلیلهای سیاسی هستند و کسانی که مسئول تهیه برنامههای سیاسی هستند، هرقدر هم که ادعای بیطرفی داشته باشند بههرحال دارای افکار، عقاید و موضعگیریهای خاص سیاسی خود هستند. بنابراین هیچکس از صداوسیما انتظار بیطرفی ندارد، چه در مورد دولت آقای روحانی و چه در مورد هر دولت دیگری؛ اما آنچه حداقل انصاف حکم میکند داشتن ذرهای تعهد و یک حداقلی از عدالت است. بنده بههیچروی اعتقادی به اینکه صداوسیما موظف است رعایت بیطرفی کند ندارم. چون همانطور که گفتم بههرحال مسئولان صداوسیما دارای گرایشهای سیاسی خاص خود هستند؛ اما آنچه انتظار دارم رعایت حداقلی از عقل و انصاف در نگاه به دولت یازدهم است و متأسفانه نداشتن همین حداقل انصاف بوده که باعث آزردگی خاطر بسیاری میشود. فیالواقع درستتر و منصفانهتر بخواهیم بگوییم صداوسیما بهجای رعایت بیطرفی، در حقیقت نوک پیکان حملات اصولگرایان تندرو علیه دولت بوده است.
هرکجا که پای حمله به دولت به میان آمده، صداوسیما جلودار، پرچمدار و علمدار بوده است. اگر در خصوص برجام بوده، صداوسیما علمدار بوده و اگر در خصوص حقوقهای نجومی بوده صداوسیما علمدار بوده، وقتی انسان دقیقتر نگاه میکند، میبیند در این سه سال و نیم گذشته در حقیقت، در هر موردی که حمله به دولت هدف بوده، همواره صداوسیما خطشکن و جلودار بوده که البته چندین نتیجه به بار آورده است. نخستین آن، توجه کسر قابلتوجهی از ایرانیان بالأخص ایرانیان تحصیلکرده و جوانترها یعنی نسلهای بعد از انقلاب، متولدین دهههای شصت و هفتاد به شبکههای فارسیزبان خارج از کشور، است. به بیان سادهتر آنقدر صداوسیما یکسویه گزارشگری میکند و آنقدر صداوسیما جانبداری میکند که عملاً هرکس که میخواهد بداند در دنیا چه خبر است، در منطقه چه خبر است و حتی در مملکت خودمان ایران چه خبر است ممکن است به شبکههای فارسیزبان خارجی پناه ببرد و این واقعاً تأسفآور است که بعد از ٣٧ سال که از پیروزی انقلاب میگذرد بهجای آنکه صداوسیمای ما «ملیتر» شده باشد، بهجای آنکه شبکههای فارسیزبان از اهمیت کمتری برخوردار شده باشند، متأسفانه و ازقضا سرکهانگبین صفرا فزود و امروز شبکههای فارسیزبان همانقدر در ایران نفوذ دارند و همانقدر برای ایران و مردم ایران از اعتبار برخوردارند که در دوران انقلاب وقتی اندرو ویتلی، گزارشگر بیبیسی از تهران گزارش میداد. حاصل دیگری که عملکرد صداوسیما داشته آن است که آنقدر یکسویه، جانبدارانه و مغرضانه علیه دولت روحانی موضعگیری کرده که اگر امروز حقیقتی را بگوید که انتقادی و علیه دولت باشد هیچکس آن را باور نخواهد کرد و همه آن را خواهند زد بهپای موضعگیریهای خصمانه و غیرمنصفانه صداوسیما علیه دولت روحانی.
آخرین فقره حملات صداوسیما و موضعگیریهای جانبدارانه آن علیه دولت در داستان برجام است. واقعیت آن است که بهجای درنظر گرفتن مصالح و منافع ملی، صداوسیما همسو و همجهت با تندروترین جریانات اصولگرا در تمام مدت قریب به دو سالی که مذاکرات هستهای در جریان بود، همسو و همنوا با آنان علیه مذاکرات موضعگیری میکرد و از تیرماه ٩۴ که توافق تاریخی هستهای پس از دو سال مذاکره میان ایران و غرب به وجود آمد نیز مجدداً همصدا با اصولگرایان تندرو و دلواپسان به مخالفت و رویارویی با برجام برخاسته است. هیچکس نمیگوید که برجام بیعیب و نقص است، هیچکس نمیگوید که مشکلاتی بر سر راه برجام وجود ندارد اما آیا آنچه صداوسیما میگوید، حقیقت است؟ آیا موضعگیریهای صداوسیما علیه برجام نسبتی با واقعیتهای موجود دارد؟ متأسفانه این روند باعث شده که حتی کسانی که به نظام پایبند هستند هم وقتی میخواهند بدانند که در دنیا چه خبر است و در مملکت خودشان چه خبر است، متأسفانه به سمتوسوی شبکههای فارسیزبان میروند و این برای هر کشوری ازجمله جمهوری اسلامی ایران یک فاجعه است
ثبت دیدگاه