امتداد-زینب اسماعیلی:بررسی اوضاع منطقه و عملکرد بازیگران منطقه و فرا منطقهای در گفتوگو با نصرتالله تاجیک، دیپلمات بازنشسته:
**هفتههای اخیر منطقه به شدت درگیر تنش بوده. در ابتدا باید بپرسیم که اصلا در منطقه چه خبراست؟ آیا جنگ شده و خبر آغازش منتشر نشده یا مقدمات یک جنگ در حال چیدهشدن است؟
هر روز که میگذرد از خوشبینی عدم گسترش جنگ کم میشود و بیشتر به بدبینی افزوده میشود و این نگرانی قوت می گیرد که این وضعیت کنونی به یک درگیری گسترده میکشد یا نه؟ باید گفت که شرایط باثبات نیست و هر لحظه ممکن است یک اقدام ناخواسته و غیرقابل کنترل رخ بدهد و اثرات دومینویی آن موجب گسترش جنگ شود. این روی اذهان عمومی و مردم و زندگی انان و بازار نیز هم اثر دارد و هم به عینه میشود این وضعیت را مشاهده کرد. بازیگران اصلی صحنه فعلی؛ ایران، آمریکا و اسرائیل هستند. قرینهای وجود ندارد که بگوییم ایران و امریکا علاقهای به گسترش درگیری مستقیم و واردشدن در آن داشته باشند. حتی قرائنی مخالف آن هم دیده میشود. ایران و آمریکا در این بین نه منافعی ندارند نه دستاوردی.هدفشان هم گسترش جنگ نیست. محور اصلی فعلی حوادث و اتفاقات، غزه است. الان اختلاف ارضی، اختلاف مرزی، خطوط کشتیرانی و امنیت دریایی هیچ کدام اصلی نیست. اگر مساله غزه سر و سامان یابد میتوان به فروکشکردن تنشها خوشبین بود.
البته در این صحنه ممکن است اسرائیل بدش نیاید که به نوعی جنگ گسترش یابد و پای ایران را به میان بازی بکشد تا آمریکا وارد شود و نتانیاهو از زیر فشار خارجی و داخلی رها گردد. اما نباید از یاد ببریم که اسرائیل به تنهایی مقابل ایران قرار نمیگیرد و حتما پشتیبانی آمریکا را در یک تنازع خواهد داشت، ولی سیاست ایران تاکنون رودررویی مستقیم با اسراییل و آمریکا نیست. با این اوصاف اگرچه میتوان گفت که کشورهای اصلی یا تعیینکننده علاقهای به گسترش درگیری ندارند اما یک اتفاق غیرقابل کنترل میتواند صحنه را دگرگون کند.
**پس شما معتقدید اگرچه تهران و واشنگتن علاقهای به وارد شدن در یک درگیری را ندارند اما شرایط موجود در اسراییل ممکن است این صحنه را برهم بزند؟
باید گفت که تاکنون و بعد از گذشت بیش از صد روز، اسرائیل به هیچ کدام از اهداف سه گانهاش نرسیده. نه نابودی حماس یا نابودی توان نظامی این گروه و آزادی اسرا، و تامین امنیت اسرائیل هیچکدام محقق نشده و بعید است، بشود. به ویژه تامین امنیت پایدار برای مردم اسراییل که به نوعی فشار هیستریک و روانی بر سیاستمداران اسرائیلی وارد میکند. سرگردانی و بی تصمیمی هم اگر به این شرایط افزوده شود میتوان گفت که یک اتفاق ناخواسته و تبعات آن یا اتخاذ یک تصمیم از سر فشار روانی میتواند خطیر باشد. به این موضوع باید شرایط داخلی دولت اسراییل را هم اضافه کنیم و اتفاقاتی که رخ داده؛ مثل کشته شدن ۲۱ سرباز و افسر اسرائیلی فقط در یک روز و یک عملیات ، به اضافه شوک ۷ اکتبر و بحث جنایت جنگی و نسل کشی توسط اسرائیل که از سوی آفریقای جنوبی در لاهه باز شد و … اینها شوک های سنگینی است برای دولت اسراییل که نه تنها جامعه اسراییلیها را درگیری میکند بلکه در سیاستهای حکومت هم تاثیر میگذارد.
و میتوان نگران هر نوع اقدام دیوانهواری شد که تیپ شخصیتی مانند نتانیاهو دستورش را بدهد. او دنبال استراتژی مشت آهنین است و علیرغم فشارهایی که جسته گریخته آمریکاییها وارد میکنند و هرازگاهی به رسانهها درز پیدا میکند حاضر به پذیرش آتشبس یا حل مساله به گونهای دیگر و مذاکره نیست. اینها همه میتواند فشارهای داخلی و بینالمللی ایجاد کند اما اگر همه اینها را روی یک میز بگذاریم، میبینیم شرایط ناپایدار و ژلهای که در خاورمیانه نهادینه شده ممکن است هر اتفاقی روی معادلات تاثیر بگذارد. مثلا اتفاقی از قبیل ترور افسران سپاه در سوریه و تبعات آن و اقدام متقابل ایران، حتی بطور غیر مستقیم. هر کدام این حوادث میتواند زنجیروار روی هم اثر بگذارد و حتی اگر غیرمستقیم باشد هم، وضعیت را ناپایدار و ژلهای نگه میدارد یا تخریب میکند. با همه اینها شواهد نشان می دهد که ایران هیچ نفعی در گستردهشدن جنگ ندارد و علاقمند است مسایل غزه سرو سامان بگیرد و جلوی این جنایات گرفته شود، که رویکرد عاقلانهای است.
**بازیگران دیگر صحنه چه راهبردی را دنبال میکنند؟
در سوی دیگر صحنه میبینیم که گروههای مقاومت هم اقداماتی میکنند، مثل حمله به پایگاه عینالاسد چه حمله موشکی و چه حمله پهبادی و … از سوی دیگر امریکاییها علاقمند به رفع بحران هستند و پیامهای دیپلماتیک و رسانهای میدهند. اخیرا یک عضو شورای امنیت ملی کاخ سفید تاکید کرده که امریکا امیدوار است با کاهش تدریجی بحران در منطقه، این امکان ایجاد شود که گفتوگوهای پرثمری در برنامه هستهای ایران داشته باشد. اگر بخواهند این کار را بکنند طبیعی است که دنبال گسترش بحران نیستند. در سفر اخیر بلینکن هم این موضوع مطرح شد که در صورت گسترش جنگ، بحران به کل منطقه سرایت میکند. قبل از آن، سالیوان در دیدار با نتانیاهو به خطرات گسترش جنگ در غزه اشاره کرده بود و از اسراییل خواسته بود که تغییر مدل رزمی بدهد و وارد فاز عملیاتهای کم شدت در غزه شود.
با این فشارها سخنگوی ارتش اسراییل از شروع عملیات کم فشار در غزه و خروج نیروی زمینی از این باریکه خبر داد. این را میتوانیم بپذیریم که این بازیگران درصدد کنترل وضعیت هستند نظیر طرحی که اسراییل به حماس داده با پیشنهاد وقفه دو ماههای در جنگ ، که در گام بعدی تبادل اسرا انجام شود. البته بعید است که حماس این را بپذیرد و به نفعشان هم نیست، با توجه به میزان خسارت و کشته و خرابی که در این مدت در غزه به وجود آمده است. اینها نشان میدهد که این فشارها در حال موثر شدن و احتمال کنترل فضا هست. اما جبهههای دیگر مثل انصارالله در دریای سرخ و جریان مقاومت در عراق هم فعال است که ممکن است موجب کمشدن احتمال خوش بینی به عدم گسترش جنگ میشود. متاسفانه آمریکا در این موضوع خوب عمل نکرد و بی دلیل خود را با یمنیها درگیر کرد که تیرش به سنگ خورد و دست به دامن چین شد. اما چین هم با عدم وتوی قطعنامه 2722 زمینه نقش افرینی موثر خود در این موضوع را از خود سلب کرد!
**چند عملیات اسراییل در سوریه و لبنان منجر به تلفاتی از نیروهای ارشد مستشاری ایران شده، آیا این وضعیت باید از لحاظ نظامی تغییری در استراتژی نظامی ایران ایجاد کند یا باید شکل عمل را تغییر داد؟
اگرچه تغییر استراتژی نظامی یک بحث نظامی است و متخصصین آن حوزه بایدنظر دهند، اما اگر از منظر سیاسی به آن نگاه کنیم باید گفت که از وضعیت پیشآمده در مورد شهادت نیروها و ترورهای اسراییلیها نمیتوان به این رسید که باید تغییر استراتژی دهیم. به نظر من باید مسایل حفاظتی و امنیتی و به قول خودشان پدافند غیرعامل تقویت شود. من حدس میزنم با این ترورهای دقیقی که اسراییلیها انجام میدهند آنها فاز عملیاتهای جمع آوری اطلاعات و تاکتیکهایشان را بالا بردهاند و از روشهای سنتی به روشهای دقیقی رسیدهاند که در حال ترور نیروهای ایرانی، لبنانی و فلسطینی هستند. پس در این شرایط باید روشهای اجرایی و تاکتیکها را مورد بازبینی جدید قرار دهیم.
برای تغییر استراتژی باید صحنه کلان توازن قوا در منطقه و صحنه بین المللی را ببینیم. الان سوریه، صحنه جنگ بوده و این وضعیت ادامه پیدا کرده. اگر قرار به تغییراستراتژی نظامی باشد باید از روش دیگری آن را استخراج و استنتاج کنیم. البته اتمام قضییه غزه خیلی تاثیرگذار است. اگر با این وضعیت موضوع غزه ختم شود و نتانیاهو همچنان در صحنه سیاست اسراییل باقی بماند طبعا ادامه نخست وزیری او روی مسایل سوریه و لبنان تاثیرگذار است و این موضوعات و ابعاد آن باید دیده شود و در محافل دانشگاهی، تحقیقاتی و نهادهای سیاستخارجی و رسانهها باید این مسایل بررسی شود. پیش از آنکه در عمل با بحرانهایی مواجه شویم باید از الان این مسایل دیده شود.
**اسراییل در صحنه فعلی دنبال چیست؟ چقدر از نظر اسراییل به جنگ کشاندن ایران مد نظراست یا بیرون آمدن از باتلاق غزه با یک جنگ دیگر؟
این احتمال وجود دارد که اسراییل به دنبال گسترش جنگ باشد از این منظر که بتواند فشار افکارعمومی را از روی خودش کم کند و انسجام داخلی ایجاد کند و به ویژه اینکه اگر بتواند امریکا را وارد صحنه جنگ کند ولی بعید است بتواند موفق شود. چون امریکا الان وارد شرایط انتخاباتی خود شده و خیلی به عرصه سیاستخارجی نمیپردازد –البته مسایل اسراییل به منافع ملی امریکا گروه خورده است- از این منظر امریکاییها از مسایل اسراییل متاثر میشوند. اما با توجه به واردشدن به فضای انتخابات، حتی مسایل اوکراین را از روی دوش خود برداشته و برعهده اروپا گذاشته است. با همه اهمیتی که اسراییل برای امریکا دارد واشنگتن علاقهای به گسترش جبهه جنگ ندارد.
حتی اگر روسیه یا چین، قطعنامه 2722 را وتو میکردند امریکا اینقدر برای رویارویی با انصارالله دستش باز نبود. شاید این دو این قطعنامه را وتو نکردند که آمریکا با فراغ بال وارد باتلاق یمن شود! البته این حملات مقطعی آمریکا به مواضع انصارالله و تحرکات در دریای سرخ یک رویارویی جدی نیست بیشتر برای در کنترل داشتن صحنه است و امریکا قصد رویارویی جدی با انصارالله را به آن مفهوم که جنگ شود، ندارد که بخواهد جنگ تمام عیار شود و در منطقه گسترش یابد. درحالیکه از سوی واشنگتن شاهد علاقه به عدم گسترش جنگ هستیم اما ممکن است اسراییل دنبال یک درگیری محدود برای رسیدن به اهدافی باشد. اگرچه به جنگ کشاندن ایران و بیرون آمدن از باتلاق غزه با یک جنگ دیگر، بحثی است که باید گفت اصلا چنین ظرفیتی در جامعه اسراییل برای جنگ دیگر وجود ندارد.
**الان اسرائیل دنبال چیست؟ آیا بعد از غزه به سمت لبنان میرود؟
بیشترین دغدغه دولت اسراییل با توجه به روند حوادث این 110 روزه و عدم توفیق در نیل به اهداف و کم بودن دستاورد و تبعات بین المللی این جنگ، این است که اول کمی اوضاع داخلی و التهابی که وجود دارد را کاهش دهد و دوم اسیرانی که در دست گروههای مقاومت فلسطینی و حماس هستند را آزاد کنند. یک جامعه چند پاره که احساس عدم امنیت میکند و دیگر علاقهای به ماندن در آن مناطق ندارد و با توجه به فشارهای بینالمللی باید گفت ظرفیت یک جنگ دیگر نه تنها با ایران بلکه حتی با حزبالله هم ندارند_البته به دلایلی لبنان ظرفیت بیشتری برای گسترش احتمالی درگیری نسبت به دیگر گروههای مقاومت در یمن، عراق و سوریه دارد_ علاوه بر اینها بعد از درگیریها با حماس و ماجرای غزه، اسراییل احساس خطر میکند که حتی نتواند مسایلش را با حزبالله و در یک پروسه سیاسی با سطح تنش محدود حل کند یا مسایل را در یک توازن نگهدارد. اما اگر تنش از میزانی خارج شود ممکن است در آنجا هم شاهد یک درگیری باشیم. اما مفهومش درگیری با ایران نخواهد بود. اسرائیل اصرار دارد حزب الله نیروهایش را به فاصله 40 کیلومتری از مرز نگه دارد. حزب الله هم علیرغم مشکلات اقتصادی لبنان خود را در شرایطی نمیبیند که این را بپذیرد. ایدههای متفاوتی ممکن است برای حل این موضوع برای توافق طرفین ارائه شود اما باید تلاش کرد هر دو طرف لبنانی و اسرائیلی به یک میزان از مرز دور شوند!
اگر چه از ابتدا هدف اسراییل دور کردن حزب الله از مرز و جایگزینی آنها با نیروهای ارتش لبنان بود، اما الان با پیشرفت درگیریهای ضربهای بین دو طرف و پیچیده تر شدن روابط این دو، اسرائیل دیگر از هدف اولیه تا حدی دور شده و قصد حمله به لبنان و تخلیه انرژی حزب الله را دارد! مانند آنچه که درباره حماس انجام داد! البته هنوز از گفتههای مقامات دولت تندرو و راستگرای نتانیاهو نمیتوان به عمق حمله آتی اسرائیل به لبنان حدس قطعی زد. ممکن است فقط عملیات در جنوب لبنان باشد و شاید اگر درگیری شدید شود به بیروت هم کشیده شود!اما ظرف یکماه اخیر احتمال درگیری افزایش یافته است و اگر اسرائیل در غزه و جنوب درگیر نبود چه بسا تا بهحال شاهد درگیری در شمال و لبنان هم بودیم. یکی از مسایل جنبی اخباری است که در مورد تفاهم موقت بین اسرائیل و فلسطین وجود دارد، این ضروریست که تضمینی برای عدم شروع جنگ در لبنان وجود داشته باشد. ایران ضرورت دارد با قطر، مصر و بعضی از اروپائیها از جمله فرانسه از همین الان کار کند. در شرایط و وضعیت کنونی و مخصوصا اگر نتانیاهو در قدرت باشد، اسرائیل بعد از هر گونه آتش بس به سمت لبنان خواهد رفت! زیرا حمله اسرائیل به جنوب لبنان می تواند نتانیاهو را تا مدت بیتشری در قدرت نگاه دارد. حضور سیاسی نتانیاهو در قدرت با تحولات منطقه پیوند خورده و قطریها درست میگویند که مذاکرات آتش بس برای نتانیاهو شخصی شده است! وی امیدوار است که با خرید زمان از طریق ایجاد درگیری و توجیه حضور خود در قدرت و ایجاد انسجام داخلی و تخلیه انرژی گروههای مقاومت، ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا برنده و وضعیت او هم عوض و تثبیت شود.
به نظر میرسد هم حزب الله و هم ایران باید کمی دیپلماسی را قوی تر کنند تا اسرائیل اولا” اراده حمله هوایی یا زمینی به لبنان و از جمله اشغال جنوب لبنان پیدا نکند. الان احتمال اقدام اسرائیل تا محدوده ای که مدعی است حزب الله باید عقبنشینی کند تا شهرک های صهیونیست نشین که الان زندگی شان مختل شده و گویا در هتلها مستقر شده تا در امان باشند، زیاد شده. البته اگر چه این وضعیت در حال جدی تر شدن است، اما کار سیاسی، دیپلماتیک مفید و بازدارنده است و از یک جنگ منطقهای جلوگیری میکند.
**آیا رای اخیر دیوان بین المللی دادگستری در این شرایط میتواند تاثیر داشته باشد؟
این رای کار کرد دو جانبهای دارد. از طرفی یک برگ برنده برای فلسطینیها بوده که میتواند روند سیاسی، حقوقی دیپلماتیک را به نفع آنان رقم بزند. این رای شوک سوم بعد از ۷ اکتبر و طرح دعوا توسط افریقای جنوبی است و ضربه سیاسی ،روانی و اعتباری بعد از شکستن هیمنه امنیتی اسراییل است! آفریقای جنوبی از رای دیوان خوشحال نیست اما استقبال کرده.احتمال وقوع نسل کشی تایید و بر محافظت مردم غزه تاکید شده.با این رای انصارالله میتواند اعلام کند اقدام یمن برای دسترسی مردم غزه به دارو و غذا جهت جلوگیری از نسل کشی اسراییل است. و آفریقای جنوبی دادخواستش علیه آمریکا بعنوان مشارکت در نسل کشی را دنبال کند بیانیه آ ج رای دیوان را پیروزی برای فلسطین خوانده و نوشته کشورهای ثالث متوجه جدی بودن نسل کشی مردم غزه توسط اسراییل هستند و باید مستقلاً و فوراً از نقض این کنوانسیون جلوگیری و کمکهای مالی و تسهیل اقدامات نظامی به اسرائیل را که کمک به نسل کشی هستند، متوقف کنند.
و از سوی دیگر این رای و تبعاتش برای اسرائیل و آمریکا یک فشار روانی برای نتانیاهو است که دست به ماجراجویی بزند. اوضاع داخلی اسرائیل ملتهب، اقتصاد بهم ریخته، گردشگری تعطیل، اخذ کالا و سوخت با مشکل روبرو، اهدافی در اسرائیل بطور روزانه مورد هدف قرار میگرند و شاکله و ساختار امنیتی اسرائیل که ستون خیمه و ملات چسبندگی جامعه متفرق و بیگانه بهم صهیونیستی را زیر سئوال برده. جنگ غزه برای اسرائیل روزانه 300 میلیون دلار هزینه داشته است. در مجموع تقریبا 30 میلیارد دلار طی صد و ده روز هزینه شده و با توجه به توان بالای حزب الله و آمادگی اش برای چنین نبردی، تامین هزینه نبرد با حزب الله، حتی برای دولت اسرائیل تحت حمایت امریکا- بریتانیا خیلی آسان نیست. اما با همه اینها جنگ الان برای لبنان با وضعیت نه چندان مناسب اقتصادی برای حزب الله مفید نیست.
اگر چه نظرسنجی های متعدد حاکی از آن است که تا بیش از نیمی از اسرائیلی ها با استمرار جنگ موافق نیستند و شروع جنگی دیگر که خیلی هم سرنوشت آن روشن نیست، اما اگر کارت اسرای اسرائیلی در دست حماس با آتش بس از روی میز برداشته شود ممکن است افکار عمومی داخلی اسرائیل رویه ای دیگری در پیش بگیرد. الان درصد قابل توجهی خواهان استعفای نتانیاهو و انتخابات زود رس هستند ولی وقوع جنگ در شمال اسرائیل ممکنه روند را عوض کند. از سوی دیگر و توازن منطقه ائی و بین المللی و قصد امریکا برای خروج تدریجی از عراق و سوریه و انتخابات پایان سال در آمریکا از دیدگاه و چشم انداز استراتژیک و انطباق این اوضاع با دکترین خاورمیانه ای بایدن و دموکرات ها، و موقعیت نسبتا ضعیف و عقب آنها نسبت به جمهوریخواهان و کوتاهی بایدن در تامین نظر مسملمانان آمریکا برای آتش بس در غزه پیش بینی تکوین جنگی بزرگتر از غزه در شمال اسراییل، را کمی سخت میکند!
اگر چه جداسازی سیاستگذاری اسراییل از استراتژی آمریکا، اروپا و ناتو خیلی ساده نیست ، اما با اوضاع داخلی و اقتصادی که همه دارند، مشکلات اقتصادی چین، برنامه های عربستان برای توسعه، مشکلات اقتصادی ایران و رویکرد جدید پوتین برای مذاکره با اوکراین بعید میدانم هیچ یک خواهان گسترش منطقه ای جنگ و بین المللی شدن آن باشند. ولی از اثرات اقدامات غیر قابل محاسبه حملات کنونی گروههای مقاومت برای مجبور کردن نتانیاهو به منظور پذیرش آتش بس در غزه، غیر قابل کنترل بودن حملات و اثرات دو مینوئی آنها نباید غافل بود مخصوصا” رویکرد و اقدامات نتانیاهو همواره غیر قابل محاسبه است. حتی با وجود روند رو به افزایش تلفات نظامیان اسرائیلی در غزه، تصمیم برای ورود به جنگی دیگر، حتی برای نتانیاهو سبک نخواهد بود؛ ولی او از دید خودش مرد آهنین تصمیمات سخت است! و این هم اوضاع آتی را تیره و تار میکند و هم وظیفه دیپلماسی را سنگین تر. در کنار اقدامات دیپلماتیک دو و چند جانبه ایران برای آتش بس سریع در غزه و فرصت پیدا نکردن نتانیاهو برای شروع جنگی دیگر، کمک به روندی که آفریقای جنوبی در لاهه آغاز کرده شرط عقل سیاسی است. هیچ کس از گسترش جنگ منفعتی نخواهد برد الا نتانیاهو!
ثبت دیدگاه