پنج‌شنبه, 6 اردیبهشت 1403 Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41433 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 2372×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • 365 روز پر از استرس، لبریز از ترس
    27 بهمن 1395 - 23:44
    شناسه : 36330
    0

    365 روز پر از استرس، لبریز از ترس بامردم – قاسم خوش سیما: استرس زندگی امروزی به جزئی لاینفک از وجود خیلی هایمان تبدیل شده است.قسمت خاکستری رنگی از گذرعمر که در جوامع صنعتی و حتی شبه صنعتی نمود بیشتری دارد و کم وکیف آن به پارامترهایی مانند تراکم نفوذ مدرنیته، میزان آموزش های همگانی، […]

    پ
    پ

    365 روز پر از استرس، لبریز از ترس

    بامردم – قاسم خوش سیما: استرس زندگی امروزی به جزئی لاینفک از وجود خیلی هایمان تبدیل شده است.قسمت خاکستری رنگی از گذرعمر که در جوامع صنعتی و حتی شبه صنعتی نمود بیشتری دارد و کم وکیف آن به پارامترهایی مانند تراکم نفوذ مدرنیته، میزان آموزش های همگانی، مقداراعتقادات مذهبی و مسایلی از این دست بستگی دارد که در مجموع آنها را ” سبک زندگی ” می نامیم.اما اگر بخواهیم مهمترین علت استرس را در یک کلمه بیان نماییم عبارت از زیاده خواهی انسانی است که در یک جامعه ی غیر استیبل به دنبال مدینه ی فاضله ای می گردد که اتفاقا حق اوست اما بنا به هر دلیلی از حق خود محروم مانده است.به عبارت ساده تر در جامعه ای زندگی می کنیم که به دنبال سوزن خوشبختی در انبار کاهی سرگردانیم که کمتر چیزی در جای خود است و گناهمان آنست که با اندکی چاشنی ” زیاده خواهی ” قادر به قبول کردن شرایط بی صاحبی یا پرصاحبی در برخی امور نیستیم . بعد از این جمله چالش بر انگیز که ممکن است شما را برافروخته نماید باید جواب سوالی که در ذهنتان پیدا شده است را اینگونه پاسخ دهم که پرسش شما کاملا صحیح است که مگر ما نسبت به مردم ملل مترقی دنیا چه کرده ایم که زیاده خواه نامیده شویم و درادامه به موارد آن خواهیم پرداخت.
    با این مقدمه بحث آن است که ما در زمانی زندگی می کنیم که در مقوله ی آسایش زندگی – آیتم های علمی مرتبط با آن – نسبت به مردم کشورهایی مانند ژاپن و سوئیس، ملت برخورداری نیستیم. جایی که بسیاری از مردم کشورهای توسعه یافته، به دلایلی مانند بالا بودن سرانه درآمد ملی، از رفاهیاتی مانند مسافرت های آسان بین المللی مفرح می شوند، بیسوادی را درمیزان مسلط بودن به علوم کامپیوتر تعریف کرده اند، روزگاری که عزیمت به کرات آسمانی در برنامه سفرهای تعدادی از مردم دنیا قرار گرفته است، دورانی که چشم تنگ های چینی دنیا را زیر چکمه های صنایع آسایش محور خود در حال مچاله کردن هستند و ما شاهد آنیم بسیاریمان – بلا تشبیه نجومی بگیران جامعه – قدرت مسافرت به پشت منزلمان را نداریم، برای سواد دار نامیدنمان دارا بودن مدرک اکابر هم کفایت می کند، سفر به گلاب تپه را هم در بوق و کرنا می کنیم تا باجناق و جاری خبردار شوند ، صنعت ما هم در حد تولید ماشین با چالش ترمز ضد قفل یا اصولا بدون ترمز فعلا دو دل مانده است و هزار درد بی درمان دیگر که با آنها دست و پنجه نرم می کنیم. بنابراین با این تفاسیرما قوم زیاده خواهی نیستیم و به حداقل های ممکن رضایت داده ایم به طوری که علیرغم موارد فوق ” ما ” نیز به مدد کوشش دانشمندان بزرگ کشورمان در صنایع مهمی نیز به پیشرفتهایی نائل آمده ایم که از یادمان نمی رود وباید پروردگار علیم را شاکر باشیم.
    روی دیگر سکه آن است که بر اساس تحقیقات، استرس در آن دسته از کشورهای صنعتی و مرفه هم متداول است که جامعه به دلیل افسار گسیختگی تکنولوژیک کمتر روی آرامش واقعی را می بیند، همیشه بسوی ناکجا آبادی می دود که هرگز به آن نمی رسد و نمونه های آن در جغرافیای سیطره ی هالییود به خوبی نمایان است بنابراین با این تفاسیر، پرسش معنا دار آن است با توجه به آنکه ما نه قد و قواره ی آنچنان صنعتی داریم و نسبت به بسیاری از مردم دنیا انسانهای پر توقعی نیز به شمار نمی آئیم پس چرا مانند همانها و بلکه به مراتب بیشتر از آنان به مقوله ی ترس ویا استرس دچار هستیم؟
    قدر مسلم آن است در هرحال شرایط زندگی هر شهروندی تعریف شده است و با مقداری نوسان در حال گذر است . قرار نیست کسی با درآمد ماهیانه زیر یک میلیون تومان در ماه سوار خودروی ضد گلوله شود، قرار نیست در منزل 70 متری چنین شخصی تلویزیون 70 اینچی نصب گردد یا کت وشلوار 5 میلیونی بر تن نماید. قرار نیست هیچ معجزه ای در زندگی این شخص اتفاق بیافتد وچنانچه ” شرایط موجود ” فراموش شود ممکن است توقعات غیر معمول، وی و خانواده اش از ریل عادی خارج کند و باز ممکن است کسب درآمد جهت برطرف نمودن کاستی ها، مجموع خانواده را به راههایی نامتعارف سوق دهد که اولین پیامد آن تولید استرس یا ترس از دگرگونی هاست و البته این تنها یک بخش بسیار کوچک از دلایل استرس هاست که به عملکرد درونی افراد مرتبط است و دلایل بیرونی مانند تقابل های متعدد با جامعه جایگاه دیگری دارد.

    به تیتر مقاله باز می گردیم. وقتی تلویزیون دهن پرکن 70 اینچ وارد زندگی چنین هموطنی می شود که درآمدش کاملا معمولی است، قطعا پرده های چشم و هم چشمی پشت تلویزیون نیز با آن هماهنگی ندارند و باید تعویض شوند. تعویض پرده ها، کهنگی مبلمان خیال را آشکار می سازد و مبل جدید را نمی توان روی فرش رنگ و رو رفته ی روزگار گذاشت. فرش نو روی سرامیک های اصطلاحا د مده ی عمر، بی کلاسی است و باید با کلنگ غفلت، سرامیک ها را شکست و تعویض نمود.سرامیک شکستن، دیوارهای آسایش را خراب می کند وحالا که قرار است دیوارها مرمت شوند بهتر است پنجره های زیبای آرامش هم تعویض شود و درب ها و کمد دیواری سکوت هم که قیمتی ندارد و درست نیست کابینت های آینده نگری با دیگر وسایل منزل ست نباشد و فریزر و یخچال تهی از معلومات را هم ” میشود ” قسطی خرید و کولر اسپیلت کوران هم به بهانه ی صرفه جویی در مصرف برق و می ماند اینکه با این رشد کلاس، یک مستراح فرنگی و بقیه ماجرا که به نام زندگانی …
    به نام زندگی، شکستن حریم امن آرامش و تمام بگیر وببندهایی که از همان تلویزیون 70 اینچ ” بانه ای” آغاز شد که سرانجام معلوم می شود تماشای آن در پذیرایی 18 متری مناسب نیست و با توجه به فضای غیر حرفه ای، صدا و شدت نور، تصویر مناسب تشخیص داده نمی شود و نگاه به آن افراد خانه را روانه مریض خانه می کند.
    این نمونه بسیار کوچک از زندگی کسانی است که استرس را به جان می خرند. درصد قابل اعتنایی از مردم جامعه و افرادی که درک درستی از پیرامون خود ندارند و عموما کسانی هستند که با توجه به درآمد و سرانه شان، در زندگی روز مره خویش وا مانده اند اما بدلیل همان زیاده خواهی، با هر ترفندی از وام گرفته تا درآمد نامشروع، پوست به استخوان می چسبانند تا آب انگاره ای که گرفته اند را مرتفع کنند.صبح تا شب کار و شب تا صبح هم فکر می کنند، ممنوع از مسافرت،ممنوع از شهد شیرین مطالعه، ممنوع از شادی، ممنوع از یک سالن تئاتر و ….اما زمانی از چاله ای که کنده اند بیرون می آیند که تلویزیون خراب شده است ، فرش کهنه، مبلمان شکسته و باز سرامیک ها از مد افتاده اند.تلویزونی که هیچ کدام ازامکانات آنرا نفهمیدند و مستراح فرنگی که یک بار هم استفاده نکردند وفقط برای حفظ کلاس بود وبس و در مجموع، فشار هیجانات بیرونی که درون انسان قابل به حفظ تعادل روحی روانی خود نیست و آنرا استرس می نامیم.
    باز تکرار می کنیم که در صورت مساعد بودن شرایط مالی ،هیچ کدام از این مصداق ها زیاده خواهی نیست و داشتن زندگی مجلل هیچ اشکالی ندارد،بلکه باید با در آمدهای افراد مختلف جامعه همگون باشد و قصه مواجب کم و تلوزیون 70 اینچی و پذیرایی 18 متری را ” دوباره ” تکرار نکنیم.در صورت مساعد بودن شرایط مالی شایسته است در کاخ زندگی کنیم، البته به شرطی که کاخ خود را بر روی ” کوخ ” مردم نسازیم .کاخی که به فرمایش بزرگ مرد عالم بشریت،علی(ع) ساخته نمی شود، مگر آنکه کوخی خراب شود.
    و البته این موضوعات تنها موارد استرسزای درونی است که خودمان مسببش هستیم. ترس و استرس های بیرونی مانند هراس از ازدواج، استرس زاد و ولد در زوج ها، ترس والدین از درس و مشق فرزندان، ترس از غول کنکور، ترس از بیکاری فرزندان، استرس استخدام و اخراج خودمان، پیدا شدن عروس و داماد مناسب، آینده ی مبهم و غیره تنها بخش اندکی است که باز در مراتب دیگری از ترس مانند دلهره ی قبض آب و برق و اضطراب برف و بارانی است که زندگیمان را به چالش می کشد و در مجموع دنیایی مالامال از ترس و یا استرس که قسمتی از آن دست خودمان و قسمتی دیگر دست اهمال کاری های بی پایان پیرامونمان است که درمان نمی شود مگر آنکه درک درستی از داشته هایمان داشته باشیم،هنر لذت بردن از حداقل ها را بدانیم و از هیچ تلاشی برای اصلاح سبک زندگیمان فروگزار ننمائیم.
    در پایان امید است در سال آینده جلوی ضررهای عمر یک بار مصرفمان را بگیریم که منفعت است و به فراخور حال و روز” خودمان ” زندگی کنیم. تا حد امکان استرس را به عنوان “ام الامراض” از خود دور نماییم .جای هزینه های غیر ضرور_برای سنگ و آهن و پلاستیک_مقداری هم به درون خود و بالا بردن آگاهی هایمان بپردازیم و در سبد هزینه های زندگی ،کتاب خواندن را هرگزاز یاد نبریم که سبک زندگی برخی افراد جامعه دارای ایرادات بنیادی است.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.