شنبه, 1 اردیبهشت 1403 Saturday, 20 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41368 تعداد نوشته های امروز : 3 تعداد دیدگاهها : 2369×
  • شعار سال

    شعار سال 1403

  • کاش فوتبال گیلان جای ” خاله ی الماسی ” یک ” عموی فولادی ” داشت!
    27 خرداد 1395 - 0:08
    شناسه : 7382
    0

    نقطه عطف تمام ماجرا این است که به نظر می رسد تشکیلات فوتبالی استانمان توسط نیروهای قدری اداره نمی شود و دستگاه اجرایی ورزش و جوانان در خدمت جوانان و تعالی ورزش پراستعداد استان نیست. شاید مجمع نمایندگان استان گیلان مانند استانهای دیگر در این خصوص قوی عمل نمی کند، اختصاصی بامردم/ به قلم قاسم […]

    پ
    پ

    نقطه عطف تمام ماجرا این است که به نظر می رسد تشکیلات فوتبالی استانمان توسط نیروهای قدری اداره نمی شود و دستگاه اجرایی ورزش و جوانان در خدمت جوانان و تعالی ورزش پراستعداد استان نیست. شاید مجمع نمایندگان استان گیلان مانند استانهای دیگر در این خصوص قوی عمل نمی کند،


    اختصاصی بامردم/ به قلم قاسم خوش سیما

    ” ملوان نفتی یا نفت ملوانی ” این کوچه ناشناخته، بی نام و نشان و جدیدی در مسیر جاده بی صاحب یا شاید پرصاحب فوتبال استانمان گیلان است که در حقیقت موید بی چهارچوبی تشکیلات سازمان ورزش و جوانان این ولایت است. منطقه ای که بر اساس مستندات به اندازه بیشتر از کشورهای حوزه خلیج فارس دارای پتانسیل انسانی در بخش بازیکنان فوتبال است اما مشخص نیست انتهای این جاده به کدام ناکجا آبادی ختم می گردد.
    سخن تیتر فوق، داستان خنده دار و مضحک خرید امتیاز باشگاه فوتبال نفت تهران توسط دار و دسته باشگاه ملوان بندر انزلی است. قصه ای که هر کسی آنرا بشنود لبخندی متفکرانه بر گوشه لبانش نقش می بندد که نفتی های پایتخت چه گناهی کرده اند و چقدر مفلوک شده اند که قرار است دست اندکاران ملوان، ناجی آنان باشند چه آنکه اگر این عزیزان با تکنیک های بیل زدن آشنا بودند باغ خودشان را بیل می زدند.
    اکنون واقعیت این است که هیچ سخنی با نفت تهران نداریم و ساعاتی این مقاله به رشته تحریر در می آید که احتمالا یک اصفهانی مانع خریدن امتیاز نفت توسط ملوان شده و در ادامه به مراتب آن خواهیم پرداخت. اما نکته مهم، سوالات شفاف مردم پس از بی کفایتی های رخ داده در خصوص حذف ملوان آن است که:
    1.اگر مدیران ملوان بیل زن بودند چرا باغ خودشان را بیل نزدند؟
    2.چطور ملوان هزینه خرید نفت را دارد اما هزینه تیم داری اصولی و صحیح برای بقای خودش را نداشته است؟
    3.چه کسی این مجوز را به آقایان داده که با برند ملوان وعشق مردم گیل و دیلم، خصوصا ساحل نشینان انزلی چنین داد و ستدی داشته باشند.
    قدر مسلم آن است فوتبالی که دستش تا آرنج در جیب بیت المال مسلمین، کودکان کار و سفره مردم است هیچ دردی از هموطنانمان دوا نمیکند. فوتبال کثیفی که در بخش تولید نشاط وهیجانات مثبت اجتماعی، سالهاست چیزی برای گیل مردان و گیل زنان سرتاسر جهان نداشته و جز دق دادن آنها به درد چیز دیگری نخورده است و همان بهتر این مجموعه های ناکارآمد به ده دسته پایین تر سقوط نمایند و سطح دوم فوتبال کشور هم از سرشان زیاد است ولی سوی دیگر این ملودی درام اجتماعی آن است که ورزشی مانند فوتبال حال و روز مناسبی در کشورمان ندارد. جایی که در موازات آن گستره ای مانند استان گیلان با تنوع مثال زدنی از انواع نژاد ها و قومیت ها، مشترکات جغرافیایی و اقلیمی آن با قاره سبز مشهود است و به همین لحاظ می توانست فوتبالی مدرن و اصطلاحا اروپایی را در کشور و قاره آسیا نمایش دهد اما واضح است این مقال با علوم ” ورزش روز دنیا ” فاصله فراوانی دارد. وجود برخی افراد ناتوان در بدنه اجرایی دستگاهی که نامش ورزش و جوانان است اما نه به درد ورزش خورده و نه در خدمت جوانان است از دلایل چنین ناکامی هایی به شمار می رود که فرصت واکاوی آن در این یادداشت نمی گنجد.
    حال نکته اصلی تر ماجرای این روزهای فوتبال گیلان اینجاست که همین نوابغ با طرد شدن از لیگ برتر فوتبال در صدد آن برآمدند تا با خرید امتیاز باشگاه دیگری از تهران در حقیقت فرصتی را بخرند و با الصاق نام ملوان بر آن مثلا در لیگ برتر باقی بمانند. نوابغی که بی شک ” کلک رشتی شان ” به مزاج مردم عاقل و واقع بین خوش نمی آید و حتما گیلکان خواهند گفت همان افرادی که ملوان را به لیگ یک فرستانده اند این تیم را به قلب مردم بازگرداند هرچند این اشخاص قبلا هنر خود را در جاهایی مانند داماش نشان داده اند.
    در ادامه افرادی خودسر تصمیم به انجام چنین اعمال خنده داری گرفتند و اکنون کیفیت چنین تصمیمی نیز مد نظر ما نیست.مرحله ای که در هر صورت پروسه ای غیر ضرور اما قانونی رخ داد و شخصیت هایی حقوقی از ورزش استانمان اقدام به شرکت در مزایده خرید امتیاز باشگاه نفت تهران نمودند اما در ادامه شاهد آن بودیم که یک اصفهانی مانع انجام این واگذاری قانونی شد و کاملا سلیقه ای با آن مخالفت نمود.
    ممانعت از انجام این واگذاری – که تاکید می نمائیم مطلوب افکار عمومی استان هم نبوده است – توسط ” تاج سر فوتبال ایران ” یعنی تازه رییس فدراسیون فوتبال کشورمان وتو گردید در حالیکه این وتو کاملا غیر قانونی و دارای محلی از بحث است.
    1.آقای تاج با انتقال امتیاز نفت به گیلان مخالفند چون فوتبال کشور در بحث تجربه هایی مانند انتقال پاس به همدان تجارب بدی داشته در حالیکه در متن قانون چنین چیزی نوشته نشده و اگر هم قانونی باشد پس چه دلیلی داشته که ملوان در چنین مزایده ای شرکت داده شود؟
    2. سوال این است چنانچه چنین اتفاقی در فوتبال اصفهان رخ می داد آقای تاج همین حساسیت را برای ولایتشان نشان می داد؟ استانی که به مدد وجود مقدس لابی های اصفهانی در مرکز کانون های قدرت فوتبال مملکت، همه اتفاقات متعدد از باد و باران و اشتباهات داوری گرفته تا مسمومیت آب شرب برای تیم مقابل

    اصفهان، خرابی تلفن و قطعی تلویزیون تبریز همه به نفع تیم های اصفهانی بوده و البته نه اینکه در این میان خدای ناکرده کاری خلاف قانون رخ داده باشد بلکه اینها همه حوادث صد درصد فوتبالی هستند.
    3. حال که اداره کل ورزش و جوانان استانمان هیچ قدرتی در پایتخت ندارند و همچنین مسئولین ورزشی استان دارای توان لازم برای اعاده حق از چنین موردی نیستند سوال اینست باز اگر چنین اتفاقی در استان اصفهان رخ می داد مجمع نمایندگان استان چه واکنشی نسبت به تشکیلات وزارت ورزش کشور نشان می دادند؟
    باز هم قدر مسلم آن است اگر پدیده ی زیبای فوتبال در سالیان اخیر برای مردم شهرهایی مانند تبریز و اهواز ” تولید نسبی انرژی مثبت اجتماعی ” و نشاط عمومی داشته، برای مردم گیلان خیری به همراه نداشته است. داغ از دست دادن دو تن از فرزندان فوتبال گیلان به نام های ” داماش و ملوان ” روزگار را بر مردم فوتبال دوست گیلان قهوه ای کرده است. بنابراین در این شرایط، سرمایه گذاری بر این ورزش که سالهاست ساز و کار مدیریت آن ناتوان شده سودی برای مردم ندارد.مردمی که بسیاری شان در کنار تمام مشقات زندگی امروز در جلگه گیلان از هیچ تفریحی جز پیگیری امور همین فوتبال برخوردار نیستند. مردمی که حتی در شرایط سخت کار در باتلاق های تولید برنج، حین کار سخت در کنار بوته های چای و یا هنگام پارو زدن در دریا و تالاب هیچ سرگرمی جز پیگیری اشک و لبخندهای ملوان و داماش و چوکا و شهرداری لنگرود، سپیدرود، صنعت صومعه سرا و….ندارند.
    در پایان نقطه عطف تمام ماجرا این است که به نظر می رسد تشکیلات فوتبالی استانمان توسط نیروهای قدری اداره نمی شود و دستگاه اجرایی ورزش و جوانان در خدمت جوانان و تعالی ورزش پراستعداد استان نیست. شاید مجمع نمایندگان استان گیلان مانند استانهای دیگر در این خصوص قوی عمل نمی کند، گویی درگیر جابجایی نیروهای دولتی در سطح اداراتند و فرصت دفاعیات اینچنینی در سطح ملی را ندارند و در نهایت خروجی امور ورزشیمان این می شود که فرزندان برومند فوتبال سرزمین مادریمان یکی پس از دیگری نابود می گردند. جایی که در هر صورت اگر ملوان هم نفت مالی می شد مشکلات بیشتر می گردید و پایان لیگ آتی فوتبال کشورمان ” ملوان نفتی ” اولین تیمی بود که به آتش کشیده می شد و شاید در مجموع جهات، علت تمام نابسامانی های موجود آن باشد که مدنیت فوتبال ما جای خاله بازی های مرسوم نیست و می بایست از وجود عمو هایی قدرتمند در بدنه خود سود ببرد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.