با گذشت 64سال از وقایع مرداد سال1332 که در ادامه جریان صنعت ملی شدن نفت رخ داد ، تا به امروز بخش های بسیاری از رخدادهای آن برهه تاریخی تاریک مانده و هر چند صباحی اسناد مختصری از آن دوره تاریخی منتشر میگردد که صحت این اسناد نیز جای تامل بسیاری دارد.در این مجموعه در نظر داریم وقایع 25ام الی 28 مرداد سال 1332 و مختصری از علل و عوامل وقوع آن را مطابق اسناد معتبر و اظهارات منتشره توسط شخصیت های درگیر در آن روزها، برای علاقه مندان تاریخ بیان نماییم.
اختصاصی «بامردم»*بخش اول
پس از قتل رزم آرا در اسفند سال 1329 ،طرح ملی شدن صنعت نفت که توسط اعضای کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی تهیه شده بود در مجلسین تصویب و در نهایت صنعت نفت، ملی شد.اما این پایان، شروع ماجرا های پیچیده ای بود که مردم ایران بهای آن را پرداختند.
حسین اعلا که پس از رزم ارا پست صدارت را برعهده گرفته بود نتوانست بیش از 2ماه دوام بیاورد واستعفا داد.پس از تصویب طرح 9ماده ای اجرایی صنعت ملی شدن نفت در 7اردیبهشت سال 1330 ،در نهایت دکتر مصدق(مصدق السلطنه) با ابراز تمایل نمایندگان ملت در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی و موافقت محمدرضا پهلوی راهی خانه خود واقع در خیابان کاخ پلاک 109 شد تا ادامه راه نهضت ملی شدن را در مقام نخست وزیری رهبری نماید.دکتر مصدق در جلسه معرفی کابینه برنامه های اصلی خود را بطور کلی بر 2بخش بیان نمود: 1- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت 2- اجرای اصلاحات انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها
در این بین انگلیسی ها که منافع چندین ساله خود را در خطر می دیدند در اقدامی متقابل، شکایتی را تنظیم و به دیوان بین المللی دادگستری(لاهه) و شورای امنیت ملی سازمان ملل ارسال داشتند و ملی شدن صنعت نفت را مغایر با معاهده 1321 که میان تهران و لندن منعقد شده بود خواندند. اما در نهایت با تلاش های دکتر مصدق و یارانش ،لاهه پس از برگزاری 12 جلسه، رای خود را به حقانیت ایران و عدم صلاحیت این دیوان مبنی بر رسیدگی به شکایت شرکت سابق نفت ایران و انگلیس اعلام داشت و اين حكم در 28 مرداد همان سال توسط دبير كل سازمان ملل به اطلاع شوراي امنيت رسيد.
متاسفانه اوضاع داخلی کشور چندان مناسب نبود و روند نزولی با شیب تندی در حرکت بود.عدم توانایی دولت در فروش نفت، نبود کشتی های نفت کش جهت انتقال نفت و تهدید ها و کارشکنی های انگلیسی ها اوضاع اقتصادی کشور را بحرانی کرده بود. از سوی دیگر دکتر مصدق نیز هیچ انعطافی بر حل مساله نفت نشان نمی داد و حاضر به پذیرش هیچ یک از پیشنهادات ارایه شده جهت رفع اختلافات نبود.بطوریکه در فاصله اردیبهشت سال 30 تا شهریور سال31 افراد و نهادهایی از جمله جکسون معاون شرکت نفت ایران و انگلیس ،استوکس مهردار سلطنتی و وزیر مشاور بریتانیا ،هریمن نماینده ترومن ریس جمهور آمریکا و بانک جهانی ،جهت حل اختلافات در موضوع نفت پیشنهاداتی را مطرح نمودند که هر بار بصورتی با مخالفت دولت مواجه گردید. دکترمصدق تاکید داشت هیچ یک از پیشنهادات منطبق با قانون ملی شدن و احقاق حق ایرانیان نمی باشد. برای مصدق السلطنه مرغ یک پا داشت.دکتر مصدق در دوم مهر ماه سال 1330 دستور اخراج کلیه کارکنان انگلیسی شرکت نفت را صادر کرد و عملا چرخه استخراج نفت را به مرز توقف رساند.
دکتر مصدق که توانسته بود انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی را با کسب اکثریت کرسی های آن بپایان برساند در 15تیر 1331 ابراز تمایل نمایندگان به نخست وزیری را مجددا دریافت نمود و با وجود مخالفت سنا ،با دستور مستقیم شاه به کار خود ادامه داد.دکتر مصدق در اولین اقدام خود در 22تیر لایحه افزایش اختیارت خود را بمدت شش ماه به مجلس ارایه نمود و در 25 تیر در ملاقات با شاه تقاضای فرماندهی کل قوا را مطرح کرد که با مخالفت محمدرضا پهلوی مواجه شد و همان روز از نخست وزیری استعفا داد. شاه قوام السلطنه را بجای وی انتخاب نمود که با واکنش تند آیت الله کاشانی و واقعه 30تیر 31 ،مصدق با اخذ فرماندهی کل قوا مجددا نخست وزیر شد و فصل جدید در کتاب زندگی نامه سیاسی دکتر مصدق گشوده شد.
دکتر مصدق که زمان نمایندگی خود در مجلس شورای ملی سرسختانه با اعطای اختیارات ویژه به وزرا، به استناد مغایر بودن با قانون اساسی، مخالفت می ورزید و فریاد ها بسر می داد، حال خود بر طبل بی قانونی می کوبید.وی در نهایت ، با وجود مخالفت برخی نمایندگان مجلس از جمله آیت الله کاشانی، مکی ،بقایی ، توانست در جلسه 12 مرداد، لایحه اختیارات شش ماهه را به بتصویب نمایندگان برساند. دکتر مصدق برای دومین مرتبه لایحه تمدید اختیارات شش ماه را این بار برای مدت یکسال در 18دی 1331 به نمایندگان مجلس ارایه کرد که آن هم با وجود کش مکش های بسیار ، به تصویب رسید.
در آن اوضاع، اختیارات شش ماهه و یکساله نیز نتوانست نقشی در بهبود بحران اقتصادی کشور ایفا کند.دکتر مصدق امید داشت بتواند از آمریکایی ها وامی را که در سفر خود به نیویورک از ترومن(ریس جمهور ایالت متحده) طلب کرده بود، دریافت نماید. اما سرانجام آمریکایی ها آب پاکی را بر روی دست او ریختند و اعطای هر گونه تسهیلات و کمک مالی را به بعد از حل مساله نفت موکول کردند. سیاست اشتباه دکتر مصدق برای همراه کردن آمریکایی ها با خود و دریافت کمک از آنها که حول 2محور در گردش بود ( اولی تحریک حس رقابت پذیری با انگلیسی ها، غافل ا ز آنکه این دوکشور منافع مشترک بسیاری در منطقه داشتند و دیگری ترساندن آنها از نفوذ کمونیست در ایران با فراهم آوردن فضایی جهت فعالیت حزب توده)، نه تنها کمکی به او نکرد بلکه کنترل اوضاع را از دستش خارج ساخت و عاملی شد در جهت فشار بیشتر و فراهم آمدن مقدمات سقوطش.
در اواخر سال 1331 با وجود کنترل شدید تحرکات دربار توسط دولت و خودداری طرفین از رویارویی مستقیم با یکدیگر ،شاه در اقدامی بصورت محرمانه تصمیم به خروج از کشور گرفت که این تصمیم با موافقت دکتر مصدق و مخالفت آیت الله کاشانی روبرو شد.با وجود محرمانه بودن این تصمیم، در روز 9اسفند جمعیتی جهت مخالفت با خروج شاه در قسمت ورودی کاخ تجمع کرده و خواهان انصراف شاه از مسافرت شدند.دکتر مصدق که همان روز قبل از عزیمت شاه، به کاخ آمده بود در زمان خروج از کاخ به تظاهرکنندگان برخورد می کند و آن ها که مصدق را عامل خروج شاه از کشور می داسنتند(دکتر مصدق پیش تر اشرف خواهر شاه و ملک تاج مادر شاه را به بهانه دخالت در امور به مسافرت اجباری و خروج از کشور واداشته بود) به وی حمله ور شده و دکتر مصدق از درب دیگر کاخ خارج میشود و خود را بمنزل می رساند. تظاهرات کنندگان خشمگین به سمت منزل او رفته و دکتر مصدق به ناچار با کمک سرتیپ افشارطوس(رییس شهربانی مصدق) به ستاد ارتش پناه می برد.دکتر مصدق که این اقدام را توطیه ای برنامه ریزی شده از سوی دربار جهت بقتل رساندن خود می دانست پس از این واقعه دیگر به بحضور شاه شرفیاب نشد.سرتیپ افشارطوس که جزو وزنه های حامی مصدق محسوب می شد و ریاست شهربانی را برعهده داشت در 31 فروردین 1332 مفقود و بقتل می رسد(در چگونگی بقتل رسیدن سرتیپ افشارطوس روایت های متفاوتی نقل شده است که پرداختن به آن از حوصله این مطلب خارج است). واقعه 9اسفند 1331 و در ادامه آن ماجرای بقتل رسیدن سرتیپ افشارطوس ،آتش اختلافات بین دکتر مصدق، دربار و یاران سابقش را شعله ورتر نمود.
شکست مصدق در کنترل اوضاع سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی کشور و عدم تحقق برنامه هایش با توجه به دریافت اختیارات از مجلس ،مصدق را به رویارویی با یاران و دوستان سابق خود واداشت .مصدق که ارتباط با دربار به حداقل ممکن رسانده بود حاضر به پذیرش هیچ گونه مشاوره از سوی یاران وهمراهان سابق خود از جمله آیت الله کاشانی ، حسن مکی ، مظفر بقایی و … نبود .دکتر مصدق که پیش تر در 1آبان 1331 به بهانه اصلاح قانون انتخابات توانسته بود لایحه کاهش دوره سناتوری به 2سال را از مجلس بگذراند و عملا سنا را منحل سازد در اقدامی تصمیم به انحلال مجلس دوره هفدهم شورای ملی گرفت.همان مجلسی که هنگام گشایش آن گفته بود: << هشتاد درصد از نمایندگان آن منتخبین حقیقی ملت هستن>>. طبق قانون، اختیار انحلال مجلس تنها با شاه بود و چون دکتر مصدق در نظر نداشت از محمدرضا پهلوی تقاضا نماید، تصمیم به برگزاری رفراندوم گرفت .رفراندومی که در قانون اساسی آن دوره هیچ اشاره ای به آن نشده بود.اما در نهایت دکتر مصدق به رغم مخالفت های بسیار، از جمله سه تن از اعضای مهم نهضت ملی (دکتر غلامحسین صدیقی ،دکتر کریم سنجابی و خلیل ملکی) و حرام شرعی خواندن شرکت در رفراندوم توسط آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی، فرخوان برگزاری رفراندوم را اعلام کرد. بدین صورت اولین رفراندوم ایران با شکل عجیبی که در آن ابتدایی ترین قوانین یک انتخابات آزاد رعایت نشده بود ،روز های 12 و 19 مرداد بترتیب در تهران سپس در شهرستانها برگزار شد.دکتر مصدق در 21مرداد رسما نتیجه همهپرسی یعنی «ابقای دولت و انحلال مجلس» را اعلام کرد.
ادامه دارد…
نوشته شده توسط ساسان پرتوی
منابع:
اسرار شاه و حاکیت هویدا _ بهرام افراسیابی
اردشی زاهدی و رازهای ناگفته سلسله پهلوی _ سعید قانعی
پاسخ به تاریخ _ محمدرضا پهلوی
خاطرات ملکه ثریا _ سعید قانعی
خاطرات دکتر مظفر بقایی _ حبیب لاجوردی
معمای هویدا _ عباس میلانی
خاطرات و تالمات دکتر مصدق _ محمد مصدق
کودتای 28مرداد _ حسین مکی
اسرار خانه سدان _ اسماعیل رایین
رستاخیز ملت ایران _ منصورعلی اتابکی و احمد بنی احمد
خاطرات کرمیت روزولت از کودتای 28مرداد
گزارش دونالد ویلبر
مجموعه مذاکرات مجلس شورای ملی
ثبت دیدگاه